زندگانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

(زمان خواندن: 33 - 65 دقیقه)

از ورای قرون, چون كوهی استوار از صبر, بر اسبی راهوار از عزم می‌آید... در دستان آسمانیش برای سركوبی نامردان شمشیر می‌خروشد, و برای هدایت مردمان قرآن می‌درخشد؛ می‌آید چون شهابی درخشان در تیره‌ترین شب بشریت, می‌آید.
چون قامت بلند راستی در جنگل هراس انگیز ناراستی ها... عمامه‌ی محمد (صلی الله علیه و آله) بر سر, پیراهن محمد (صلی الله علیه و آله) در بر, پای افزار محمد(صلی الله علیه و آله) بر پا, قرآن محمد (صلی الله علیه و آله) در سینه, و شمشیر علی در دست؛ با مهر زهرا, و صبر حسن, و شجاعت حسین,‌و عبادت سجاد, و علم باقر, و صدق صادق, وبردباری كاظم, و رضای رضا و جود جواد, و هدایت هادی, و هیبت عسكری (علیهم‌السلام) می‌آید... .
سراپا نماد نبوت و ولایت است, تمام پیامبران را در خویش دارد؛ چون آدم آدمیتی نو را بنیاد می‌نهد,‌چون نوح با كوله بار صدها سال درد و ستمكشی بر پشت, خدا را بر كافران می‌خواند, چون ابراهیم ندای توحید در می‌دهد و بتها را سرنگون می‌كند, چون موسی بر فرعونیان ستمگر می‌شورد, چون عیسی انسانیت مرده را زنده می‌سازد, و چونان محمد (صلی الله علیه و آله) صلای فلاح عالمیان برمی‌دارد... .
آیینه‌ی پرستش حق ازلی است آنگاه كه به نماز می‌ایستد, طنین وحی پیامبران در گفتار او چون به موعظه می‌نشیند؛ فریادش قرون را در می‌نوردد و شمشیر خشمش فرعونیان را برای ابد در هرم نابودی دفن می‌كند.
قیامش كه همسنگ قیامت است قیامت دنیا را برمی‌انگیزد, و ظهورش كه مظهر دیانت است دین را بر جهان حكمفرما می‌سازد؛ دستانش كه شاخه‌های پر بار درخت امامت است زمین را به آسمان پیوند می‌زند, و گفتارش كه قرین وحی خداست فرشتگان را به همسایگی انسان می‌خواند... .
چون بر‌می‌خیزد ضلالت به خاك می‌افتد, و چون سر برمی‌دارد هدایت قیام می‌كند؛ قیامش مسلخ تباهیهاست, و نامش مرگ نامردیها؛ آغازش پایان جباران است, و دوامش استمرار صلاح درستكاران, غیبتش شب یلدای مشتاقان ستمدیده‌ی اوست, و ظهورش صبح راستین محبان به جان رسیده‌ی او ...

خلاصه‌ی زندگی
نامش: پیشوایان معصوم علیهم‌السلام, پیروان خویش را از ذكر نام امام قائم (علیه السلام) نهی كرده و همین قدر فرموده‌اند كه او همنام پیامبر (صلی الله علیه و آله) و كنیه‌ی او نیز كنیه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است, و جایز و روا نیست نام اصلی او را آشكارا بر زبان آورند تا هنگامی كه ظهور فرماید.
لقبش: مشهورترین القاب آن گرامی «مهدی», «قائم», «حجت» و «بقیة‌الله» است.
پدرش: پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام).
مادرش: بانوی گرامی «نرجس» نواده‌ی قیصر روم.
تاریخ تولد: جمعه نیمه‌ی شعبان سال 255 هجری قمری.
محل تولد: شهر سامرا از شهرهای عراق.
اعتقاد به حضرت مهدی موعود در سایر ادیان اعتقاد به امام مهدی موعود (علیه السلام) كه مصلحی الهی و جهانی است در بسیاری از مذاهب و ادیان وجود دارد, و نه تنها شیعه كه اهل تسنن و حتی پیروان ادیان دیگر مانند یهود و نصاری و زردشتیان و هندویان به ظهور یك مصلح بزرگ الهی اذعان و اعتراف دارند و آنرا ا نتظار می‌برند.
در كتاب «دید» كه نزد هندویان از كتب آسمانی است آمده: پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود كه پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد, و تمام عالم را بگیرد و بدین خود درآورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد برآید.
و در كتاب «جاماسب» شاگرد زردشت ذكر شده: مردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم, مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دین جد خویش بود با سپه بسیار و روی به ایران نهد و آبادان كند و زمین پر داد كند و از داد وی باشد گرگ با میش آب خورد.
در كتاب «زند» كه از كتابهای مذهبی زردشتیان است آمده: آنگاه فیرزوی بزرگ از طرف ایزدان می‌شود, و اهریمنان را منقرض می‌سازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند, و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان, عالم كیهان به سعادت اصلی خود رسیده بنی آدم بر تخت نیكبختی خواهند نشست.
و در تورات,‌در سفر تكوین از دوازده امام كه از نسل اسماعیل پیامبر بوجود می‌آیند سخن گفته شده است:« و در حق اسماعیل ترا شنیدم اینك او را بركت داده‌ام و او را بارور گردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمی خواهم نمود.»
و در مزامیر حضرت داود (علیه السلام) نوشته است: «... و اما صالحان را خداوند تأیید می‌كند... صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا همیشه ساكن خواهند بود.»
و در قرآن كریم نیز ذكر شده است: « ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون »
ما در زبور(داود) بدنبال ذكر (یعنی تورات) نوشتیم كه بندگان شایسته‌ی ما وارث زمین خواهند شد.
و باز قرآن می‌فرماید: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا»
خداوند به كسانی از شمایان كه ایمان آورده‌اند و كارهای شایسته كرده‌اند وعده داده است كه آنان را در زمین خلیفه و جانشین سازد چنانكه گذشتگان راخلافت و جانشینی بخشید و دینی را كه خدا بر ایشان پسندیده است برقرار نماید و ترس آنان را به ایمنی تبدیل كند كه مرا عبادت می‌كنند و چیزی را شریك من قرار نمی‌دهند.
و نیز می‌فرماید: « وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ »
اراده كرده‌ایم كه بر مستضعفان (خداپرستانی كه زیر بار ستم ستمگران ناتوان شده‌اند) منت نهیم و آنان را پیشوا و وارث زمین سازیم.
این گونه آیات نمونه‌ای از آن ذكر شد گواه آن است كه سرانجام, جهان در دست بندگان شایسته‌ی الهی قرار خواهد گرفت و این میراث به آنان خواهد رسید و به مقام رهبری و پیشوایی جهانیان نائل خواهند آمد. اگر بشر از مسیر صحیح و راه خدا منحرف مانده و تا عمق پرتگاههای انحراف و پستی سقوط و نزول كرده است, در واقع به حد نهایی این قوس نزولی چیزی نمانده است و به زودی وجدان بشریت بیدار می‌شود و در‌می‌یابد كه با تكیه بر زور و توانایی خرد و اندیشه‌ی خود و تكنیك و علوم مادی نمی‌تواند نظم و عدالت و سعادت فراگیر را در جهان مستقر سازد, و راهی جز این ندارد كه مناسبات خود را بر اساس ایمان و وحی و پذیرش ولایت الهی استوار سازد و با رهبری مصلحی الهی و جهانی خود را از گرداب خطرها نجات بخشد و راه كمال را بپیماید تا حكومتی جهانی براساس عدالت همراه با امنیت, صفا و صمیمیت برقرار گردد.

اعتقاد به مهدی موعود (علیه السلام) در منابع اسلامی
پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) و نیز هر یك از ائمه اطهار (علیهم‌السلام) بارها و بارها در مناسبتهای گوناگون از حضرت مهدی (علیه السلام) و ظهور و قیام وغیبت طولانی و دیگر ویژگیهای آن گرامی خبر داده‌اند و بسیاری از یاران و پیروان این اخبار و احادیث را نقل كرده‌اند.
بسیار اتفاق می‌افتاد كه از ائمه اطهار(علیهم‌السلام) می‌پرسیدند آیا «قائم آل محمد» و «مهدی منتظر» شمائید؟ و ائمه گرامی اسلام در پاسخ به مناسبت موقعیت به معرفی امام قائم (علیه السلام) می‌پرداختند.
و نیز بواسطه‌ی شهرت همین اخبار واحادیث بود كه حتی پیش از تولد آن حضرت عده‌ای به دورغ ادعای مهدویت كردند, یا به آنان چنین ادعایی بستند و از این راه سوء استفاده نمودند؛ بعنوان مثال «فرقه‌ی كیسانیه» حدود دو قرن پیش از تولد امام زمان (علیه السلام) «محمد حنفیه» را امام و «مهدی منتظر» می‌پنداشتند و معتقد بودند كه او از نظر پنهان شده و روزی ظهور خواهد كرد, و در مورد ادعای خود به اخباری كه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه قبل (علیهم‌السلام) در مورد غیبت قائم (علیه السلام) نقل شده بود تمسك می‌جستند. و یا مهدی عباسی خود را «مهدی» نامید تا از انتظار مردم به نفع خویش بهره‌برداری نماید.
بسیاری از علمای اهل تسنن وعلمای شیعه احادیث و اخبار مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در كتابهای خود ذكر كرده‌اند. «مسند احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری و «صحیح بخاری» متوفای 256 هجری, از جلمه كتب معتبر اهل تسنن است كه قبل از تولد امام قائم (علیه السلام) نوشته شده‌اند و احادیث مربوط به امام قائم (علیه السلام) را نقل كرده‌اند.
كتاب «مشیخه»تألیف «حسن بن محبوب» نیز از جمله مؤلفات شیعه است كه به گفته‌ی مرحوم طبرسی, متجاوز از یكصد سال قبل از غیبت كبرای امام زمان (علیه السلام) تألیف شده و در آن اخبار مربوط به غیبت امام عصر (علیه السلام) ذكر شده است. و نیز مرحوم طبرسی تصریح می‌كند كه محدثین شیعه در زمان امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) اخبار غیبت را در مؤلفات خویش ذكر كرده‌اند.
بر این اساس, مسلمین از همان اول تاریخ اسلام با وعده‌ی قیام «مهدی موعود» آشنا بودند و بویژه شیعیان و پرورش یافتگان مكتب اهل بیت بر این حقیقت, اعتقادی استوار داشتند و در تمام مدت زندگانی امامان (علیهم‌السلام) تولد او را انتظار می‌بردند.
در احادیث وارد شده در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) تصریح شده است كه آن گرامی از بنی هاشم و اولاد فاطمه و سلاله‌ی سیدالشهداء امام حسین است, و نام پدرش «حسن» و خودش همنام و هم كنیه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌باشد، پنهان متولد می‌شود و پنهان زندگی می‌كند و دو غیبت دارد كه یكی كوتاهتر و دیگری طولانی است و تا هنگامی كه خدا بخواهد پنهان می‌ماند و سرانجام بفرمان خدا ظهور و قیام خواهد كرد, و دین اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما خواهد ساخت و جهان را پس از ظلم و جور فراگیر از عدل و داد پر می‌سازد.
در این روایت حتی خصوصیات شخصی و جسمی امام دوازدهم و دیگر مطالب مربوط به او بیان شده و ما برای نمونه چند حدیث را ذكر می‌كنیم.

نمونه‌ای از احادیث سنیان
1ـ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در بیان حتمیت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرمودند: اگر از عمر دنیا جز یك روز باقی نماند,‌خدا مردی از ما را می‌فرستند كه دنیا را پر از عدل و داد نماید, همانطور كه پر از ظلم و جور شده باشد.
2ـ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: قیامت بر پا نمی‌شود تا آنكه مردی از اهل بیت من امور را در دست گیرد كه اسم او اسم من است.
3ـ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: شما را به مهدی بشارت می‌دهم, او در امت من مبعوث می‌شود در حالیكه امت در اختلاف و لغزشهاست, پس زمین را پر عدل و داد نماید همانطور كه پر از ظلم و جور شده باشد, اهل آسمان و اهل زمین از او راضی و خشنود می‌شوند... .
4ـ امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمودند: خدا گروهی را می‌آورد كه خدا را دوست دارند و خداوند نیز آنان را دوست دارد, و به سلطنت الهی می‌رسد كسی كه میان آنان غریب و (مستور) است, او همان مهدی موعود است... زمین را پر از عدل و داد می‌سازد. بدون آنكه برای او مشكلی پیش آید در كودكی از مادر و پدرش دور می‌گردد... و بلاد مسلمانان را با امان فتح می‌كند, زمان برای او آماده و صاف می شود, كلام او مسموع خواهد بود و پیر و جوان از او اطاعت می‌كنند و زمین را پر از عدل و داد می‌سازد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد, در این هنگام است كه امامت او به حد كمال می‌رسد و خلافت او مستقر می‌گردد, و خدا كسانی را كه در قبرها هستند مبعوث می‌گرداند, آنان صبح می‌كنند در حالیكه در قبرهای خویش نیستند, و زمین به وجود مهدی آباد و خرم شده نهرها جاری می‌گردد و فتنه‌ها و آشوبها و غارتها از بین می‌رود و خیر و بركات فزونی می‌یابد، و نیازی به آنچه در مورد بعد آن بگویم ندارم، و از من بر دنیای آنروز سلام باد.
چند نمونه از احادیث شیعیان
1ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: مردم امامشان را گم می‌كنند ولی او در موسم حج حاضر می‌شود و مردم را می‌بیند اما مردم او را نمی‌بینند.
2ـ «اصبغ بن نباته» می‌گوید خدمت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) شرفیاب شدم, آن حضرت را دیدم كه در فكر فرو رفته است و با انگشت مبارك زمین را می‌كاود؛ عرض كردم: چرا شما را در فكر می‌بینم آیا به زمین میل و رغبتی دارید؟
فرمودند:«نه به خدا سوگند,‌هرگز رغبتی به زمین و به دنیا نداشته‌ام,‌در مورد مولودی فكر می‌كنم كه از نسل من و یازدهمین نفر از فرزندان من است و او «مهدی» است همانكه زمین را از عدل و قسط پر می‌سازد. همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد؛ برای او غیبت و حیرتی است كه گروههایی در آن گمراه می‌شوند و گروههایی دیگر, به هدایت می‌رسند... .
3ـ امام صادق (علیه السلام) می‌فرمود: اگر به شما خبر رسید كه صاحب این امر(یعنی امام وقت) غایب شده است غیبت او را انكار نكنید.
4ـ و نیز فرمود: برای قائم دو غیبت است, یكی كوتاه و دیگری طولانی, در غیبت اول كسی جز خواص شیعه جای او را نمی‌داند ,‌و در غیبت دوم جز دوستان خاص كسی از جای او آگاهی ندارند.
5ـ و نیز فرمود: قائم قیام می‌كند در حالیكه هیچ كس بر او عهد و پیمان و بیعتی ندارد.
6ـ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:« قائم از اولاد من, و اسم او اسم من و كنیه‌ی او كنیه‌ی من و شمایل او شمایل من, و سنت و روش او سنت و روش من است, مردم را بر شریعت و دین من وامی‌دارد و به كتاب پروردگارم دعوت می‌كند,‌هر كس از او اطاعت كند از من اطاعت كرده و هر كس با او مخالفت ورزد با من خالفت ورزیده, و هر كس غیبت او را انكار نماید مرا انكار نموده است.
7ـ چهارمین امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: در قائم ما شباهتهایی با پیامران خدا وجود دارد؛ شباهتی با نوح, شباهتی با ابراهیم, شباهتی با موسی, شباهتی با عیسی, شباهتی با ایوب, و شباهتی با محمد (صلی الله علیهم اجمعین), با نوح در عمر شبیه است, و با ابراهیم در پنهان بودن تولدش و دوری و كناره‌گیری از مردم, با موسی در خوف و غیبت, و با عیسی در اختلاف مردم درباره‌ی او و با ایوب در رسیدن فرج پس از بلا و گرفتاری, و با محمد (صلی الله علیه و آله) در قیام با شمشیر.
8ـ‌ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: همانا برای صاحب این امر (قائم) غیبتی است كه بنده‌ی خدا باید (در آن هنگام) تقوی بورزد و به دین خدا چنگ بزند.
9ـ و نیز فرمود: بر مردم زمانی می‌رسد كه امامشان از آنان غایب می‌شود.
«زراره» می‌گوید عرض كردم: تكلیف مردم در آن زمان چیست؟
فرمود: باید بر همان امری كه بر آن هستند (از تكالیف و اعتقادات دینی) تمسك بجویند تا امام بر آنان ظاهر شود.
10ـ و نیز فرمود: این امر (ظهور امام و قیام او) روی نخواهد داد تا هیچ صنفی از مردم باقی نماند مگر آنكه بر مردم حكومت كرده باشد, تا گوینده‌ای نگوید اگر ما حكومت می‌كردیم به عدالت رفتار می‌نمودیم؛ سپس قائم (علیه السلام) به حق وعدل قیام می‌فرماید.

میلاد امام
دوازدهمین پیشوای آسمانی اسلام حضرت حجة بن الحسن المهدی (صلوات الله علیه و علی ابائه) در اوان سپیده دم جمعه نیمه‌ی شعبان سال 255 هجری قمری, مطابق 868 میلادی در شهر «سامرا» درخانه امام یازدهم (علیه السلام) چشم به جهان گشود.
پدر گرامی او پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام), و مادرش بانوی بزرگوار «نرجس» كه «سوسن» و «صیقل» نیز نامیده شده و دختر «یوشعا» پسر قیصر روم,‌و از نسل «شمعون» یكی از حواریون مسیح (علیه السلام) است. نرجس چنان بافضیلت بود كه ‍«حكیمه» خواهر امام هادی (علیه السلام) كه خود از بزرگان بانوان خاندان امامت است او را سیده‌ی خود و سیده‌ خانواده‌ی خود , و خود را خدمتگزار او خطاب كرد.
«حكیمه» هرگاه خدمت امام عسكری (علیه السلام) می‌رسید دعا می‌كرد خداوند به او فرزندی عطا فرماید؛ می‌گوید: یكروز كه مطابق عادت به دیدار امام عسكری (علیه السلام) رفته بودم همان دعا را تكرار كردم, آن گرامی فرمود: فرزندی كه دعا می‌كنی خدا به من عطا فرماید امشب به دنیا می‌آید.
«نرجس» پیش آمد تا كفش مرا درآورد, و گفت: بانوی من كفشت را به من بده.
گفتم: تو سرور و بانوی منی, به خدا سوگند نمی‌گذارم كفش مرا درآوری, و نمی‌گذارم به من خدمت كنی, من بر روی چشم خویش ترا خدمت می‌كنم.
امام عسكری (علیه السلام) سخن مرا شنید و فرمود: عمه خدا به تو پاداش نیكو دهد.
تا غروب نزد او بودم, و كنیز را صدا زدم و گفتم. لباس مرا بیاور تا بروم, امام فرمود: عمه, امشب نزد ما بمان زیرا امشب مولودی كه نزد خدای متعال گرامی است به دنیا می‌آید كه خدا بوسیله‌ی او زمین را پس از مردن زنده می‌گرداند.
عرض كردم: سرور من از چه كسی متولد می‌شود؟ من در نرجس اثری از حمل نمی‌بینم!
فرمود: از نرجس نه غیر او.
من برخاستم و نرجس را دقیقاً جستجو كردم,‌هیچ اثری از حاملگی در او نبود, به سوی امام بازگشتم و او را از كار خود آگاه ساختم, امام تبسم كرد و فرمود: سپیده دم بر تو آشكار می‌شود كه او فرزندی دارد, زیرا او نیز همچون مادر موسی كلیم‌الله است كه حمل او آشكار نبود, و كسی تا هنگام ولادت نمی‌دانست, زیرا فرعون در جستجوی موسی(برای آنكه چنان طفلی بوجود نیاید) شكم زنان حامله را می‌درید, و این (طفل كه امشب متولد می‌شود) مانند موسی (علیه السلام) است (طومار حكومت فرعونان را درهم خواهد پیچید) و در جستجوی اویند.
«حیكمه» می‌گوید: من تا سپیده دم مراقب نرجس بودم, و او با آرامش نزد من خوابیده بود, و هیچ حركتی هم نمی‌كرد, تا در شب و به هنگام طلوع فجر هراسان از جای جست, من او را در آغوش گرفتم ونام خدا را بر او خواندم.
امام (علیه السلام) ـ از اطاق دیگر ـ صدا زد: «انا انزلنا» را بر او بخوان! و من خواندم و از نرجس حالش را جویا شدم, گفت: آنچه مولای من به تو خبر داد آشكار شده است.
من همچنانكه امام فرمان داده بود به خواندن «انا انزلنا» ادامه دادم, در این هنگام جنین از درون شكم با من همصدا شد و همچنانكه من انا انزلنا می‌خواندم او نیز می‌خواند, و بر من سلام كرد. سخت هراسان شدم, امام (علیه السلام) صدازد: از امر خدای متعال تعجب مكن‌, خدای متعال ما ـ ائمه ـ را در كوچكی به حكمت گویا می‌سازد و در بزرگی حجت در زمین قرار می‌دهد.
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود كه نرجس از نزد من ناپدید شد چنانكه گویی پرده‌یی میان من و او آویخته‌اند كه او را نمی‌دیدم؛ فریاد كشیدم و به سوی امام دویدم, امام فرمود: عمه بازگرد, او را درجای خویش خواهی یافت.
بازگشتم, و طولی نكشید كه حجاب میان من و او برطرف شد و نرجس را دیدم كه چنان در نور غرق است كه چشمم را از دیدنش می‌پوشاند, و پسری را كه متولد شده بود دیدم كه در سجده است و به زانو افتاده و انگشتان سبابه بلند كرده و می‌گوید:« اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له و ان جدی محمداً رسول الله صلی الله علیه و آله و ان ابی امیرالمؤمنین» و آنگاه بر امامت یكایك تا خودش گواهی داد, و گفت: بارخدایا! میعاد مرا عملی ساز, و كارم را به سرانجام برسان, و گامم را استوار بدار, و زمین را بوسیله‌ی من از عدل و داد پر كن...»

پنهان بودن میلاد امام
تاریخ دوران بنی امیه و بنی عباس, به ویژه از زمان امام ششم حضرت صادق (علیه ‌السلام)به بعد، گواه آنست كه خلفاء نسبت به امامان معصوم بسیار حساس شده بودند,و این بدان جهت بود كه آن گرامیان بسیار مورد توجه جامعه بودند, و هر چه زمان پیش می‌رفت نفوذ آنان بیشتر و علاقه‌ی مردم به آن بزرگواران افزونتر می‌شد, تا آنجا كه خلفاء عباسی حكومت را در معرض خطر می‌دیدند, به ویژه شهرت داشت مهدی موعود (علیه السلام) از نسل پیامبر و از دودمان امامان معصوم و حضرت عسكری بوجود خواهد آمد و دنیا را از عدل و داد پر می‌سازد؛ از این رو امام عسكری (علیه السلام) سخت مورد مراقبت بود و همانند پدر و جد و جد اعلای خویش در مركز حكومت عباسی «سامرا» زیر نظر قرار داشت, و از سوی عباسیان كوشش می‌شد تا از به وجود آمدن و پرورش كودك موعود جلوگیری شود, ولی مشیت الهی بر حتمیت این تولد قرار گرفته بود و تلاش آن بی‌ثمر ماند, و خدای متعال ولادت او را همانند موسی مخفی قرار داد؛ در عین حال اصحاب خاص امام عسكری (علیه السلام) بارها امام موعود را در زمان حیات پدرش دیدند, و به هنگام درگذشت حضرت عسكری (علیه السلام) نیز امام عصر (عج) ظاهر شد و بر جنازه‌ی پدر نماز گزارد و مردم او را مشاهده كردند و پس از آن غایب گردید.
از هنگام تولد امام قائم (علیه السلام) تا شهادت پدرش حضرت عسكری (علیه السلام) بسیاری از بستگان و یاران ویژه‌ی امام یازدهم موفق به دیدار او شدند یا از وجود او در خانه‌ی امام آگاه گشتند؛ اصولاً روش امام عسكری (علیه السلام) چنین بود كه در عین پنهان داشتن فرزند ارجمند خویش, در فرصتهای مناسب یاران مورد اطمینان را از وجود او آگاه می‌فرمود تا آنان به شیعیان برسانند و پس از او در گمراهی نمانند؛ برای نمونه به چند مورد اشاره می‌كنیم:
1ـ «احمد بن اسحاق» كه از بزرگان شیعه و پیروان ویژه امام عسكری (علیه السلام) است می‌گوید: « خدمت امام عسكری (علیه السلام) شرفیاب شدم, و می‌خواستم در مورد جانشین پس از او پرسش كنم, و آن گرامی بدون آنكه سؤال كنم فرمود: ای احمد, همانا خدای متعال از آن هنگام كه آدم را آفرید زمین را از حجت خدا خالی نگذاشته و نیز تا قیامت خالی نخواهد گذاشت, به جهت حجت خدا از اهل زمین رفع بلا می‌شود و باران می‌بارد وبركات زمین خارج می‌گردد.
عرض كردم: ای پسر رسول خدا, امام و جانشین پس از شما كیست؟
آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت درحالیكه پسری سه‌ساله كه رویی همانند ماه تمام داشت بر دوش خویش حمل می‌كرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق,‌اگر نزد خدای متعال و حجتهای او گرامی نبودی این پسرم را به تو نشان نمی‌دادم, همانا او همنام رسول خدا و هم كنیه‌ی اوست, او كسی است كه زمین را از عدل و داد پر می‌سازد و همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. ای احمد بن اسحاق مثل او در این امت مثل «خضر» (علیه السلام) و «ذوالقرنین» است, سوگند به خدا غایب می شود بطوریكه در زمان غیبت او از هلاكت نجات نمی‌یابد مگر كسی كه خداوند او را بر اعتراف به امامت وی ثابت قدم بدارد و موفق سازد كه برای تعجیل فرج او دعا كند.
عرض كردم: سرور من, آیا نشانه‌ای دارد كه دل من به آن اطمینان (بیشتری) پیدا كند؟
( در این هنگام) آن پسر به عربی فصیح گفت:« منم بقیة الله در زمین,‌همانكه از دشمنان خدا انتقام می‌گیرد, ای احمد بن اسحاق پس از مشاهده‌ی عینی دنبال اثر نگرد...»
مرحوم صدوق می‌فرماید این روایت را به خط «علی بن عبدالله وراق» یافتم و از او پرسیدم آنرا برای من از «سعد بن عبدالله» و او از «احمد بن اسحاق» نقل كرد.
2ـ «احمد بن حسن بن اسحاق قمی» می‌گوید: هنگامی كه خلف صالح ـ حضرت مهدی علیه‌السلام ـ متولد شد نامه‌ای از مولای ما ابو محمد حسن عسكری (علیه السلام) برای جدم «احمد بن اسحق» آمد كه در آن امام به خط خودش ـ همان خطی كه فرمانها و نامه‌های امام با آن صادر می‌شد ـ نوشته بود: برای ما فرزندی متولد شد, لازم است خبر تولد او را پنهان بداری و به هیچ كس از مردم بازگو نكنی, ما كسی را بر این تولد آگاه نمی‌كنیم جز خویشاوند نزدیك را به جهت خویشاوندی, و دوست را به جهت ولایتش,‌دوست داشتیم خبر این تولد را به تو اعلام كنیم تا خداوند به جهت آن ترا مسرور سازد, همچنانكه ما را مسرور ساخت. والسلام.
3ـ بانوی گرامی و پرهیزكار «حكیمه» عمه‌ی امام, « نسیم» خادم امام عسكری (علیه ‌السلام) «ابوجعفر محمد بن عثمان عمری», « حسن بن الحسن العلوی», « عمرو الاهوازی»,‌«ابو نصر خادم», « كامل بن ابراهیم», « علی بن عاصم كوفی», « عبدالله بن عباس علوی»,‌ «اسماعیل بن علی», «یعقوب بن یوسف ضراب» و «اسماعیل بن موسی بن جعفر»، « علی بن مطهر»,‌«ابراهیم بن ادریس», « طریف خادم» و «ابوسهل نوبختی» از جمله كسانی هستند كه از تولد امام موعود (علیه السلام) اطلاع یافته و از آن خبر داده‌اند.
4ـ «جعفر بن محمد بن مالك» از جماعتی از شیعه نقل می‌كند كه امام عسكری (علیه‌ السلام) به آنان فرمود: آمده‌اید از حجت بعد از من سؤال كنید؟
عرض كردند: آری.
ناگاه پسری چون پاره‌ی ماه كه از هركس به آن حضرت شبیه‌تر بود نمایان شد؛ امام فرمود: این امام و جانشین من بر شماست, فرمانش را اطاعت كنید و پراكنده نگردید كه هلاك می‌شوید, آگاه باشید كه شما پس از این او را نمی‌بینید تا عمر او كامل شود, از «عثمان بن سعید» (اولین نایب خاص از نواب اربعه‌ی امام زمان (علیه السلام) ) آنچه را می‌گوید بپذیرید و فرمان او را اطاعت كنید كه او جانشین امام شماست و كار بدست اوست.
5ـ «عیسی بن محمد جوهری» می‌گوید: من و گروهی جهت تهنیت تولد حضرت مهدی (علیه السلام) خدمت امام عسكری (علیه السلام) رفتیم, و برادران ما خبر داده بودند كه حضرت مهدی شب جمعه در ماه شعبان هنگام طلوع فجر بدنیا آمده است. وقتی بر امام عسكری وارد شدیم پیش از عرض سلام به او تهنیت عرض كردیم... قبل از آنكه سؤالی كنیم فرمود: در میان شما كسی است كه این سؤال را در دل دارد كه فرزندم مهدی كجاست؛ من او را نزد خدا بودیعه گذاشتم چنانكه مادر موسی آنگاه كه موسی را در صندوق نهاد و به دریا افكند, او را نزد خدا بودیعه گذارد تا سرانجام خدا او را به او برگرداند.
امام قائم (علیه السلام) هیچ رژیمی و حكومتی را حتی از روی تقیه هم به رسمیت نشناخته و نمی‌شناسد و مأمور به تقیه از حاكمی و سلطانی نیست و تحت حكومت و سلطنت هیچ ستمگری در نیامده و در نخواهد آمد؛ وقتی ظهور قرماید بیعتی با كسی ندارد« يقوم القائم و ليس لاحد في عنقه عهد و لا عقد ولا بيعة» چرا كه باید مطابق واقع عمل كند و دین خدا را بطور كامل و بی‌هیچ پرده پوشی و بیم و ملاحظه‌ای اجرا و در جامعه مستقر سازد, بنابراین جای عهد و میثاق با كسی و مماشات و مراعات نسبت به كسی باقی نمی‌ماند.

غیبت صغری و كبری
پس از شهادت امام یازدهم (علیه السلام) از سال 260 قمری تا سال 329 یعنی حدود 69 سال دوره‌ی «غیبت صغری» بود, و از آن پس تاكنون و تا آنگاه كه امام قائم (علیه السلام) ظهور فرماید دوره‌ی «غیبت كبری» است.
درغیبت صغری, رابطه‌ی مردم با امام (علیه السلام) بكلی قطع نشد اما محدود بود, و هر فردی از شیعه می‌توانست بوسیله‌ی «نواب خواص» كه از بزرگان شیعه بودند مشكلات و مسائل خود را بعرض امام برساند و توسط آنان پاسخ دریافت دارد و احیاناً به حضور امام شرفیاب شود. این دوره را می‌توان آمادگی برای غیبت كبری دانست كه در آن ارتباط قطع شد و مردم موظف شدند در امور خود به نواب عام یعنی فقها و آگاهان به احكام شرع مراجعه كنند.

نواب اربعه
در زمان غیبت صغری, چهارتن از بزرگان شیعه وكیل و سفیر و نائب خاص امام زمان (علیه السلام) بودند كه خدمت آن حضرت می‌رسیدند و وكالتشان به خصوص مورد تأیید بود, و پاسخهای امام در حاشیه‌ی نامه‌های سؤالی, توسط آنان بدست مردم می‌رسید.
نواب اربعه به ترتیب عبارتند از:
1ـ جناب ابوعمرو عثمان بن سعید عَمری‌(به فتح عین و سكون میم)
2ـ جناب ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمری
3ـ جناب ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
4ـ جناب ابوالحسن علی بن محمد سَمَری(بفتح سین و میم)
«ابوعمرو عثمان بن سعید» مورد اعتماد مردم و جلیل القدر و وكیل حضرت هادی و حضرت عسكری (علیهماالسلام) بود.
مرحوم محقق داماد در كتاب «صراط مستقیم» نوشته است:« شیخ موثق عثمان بن سعید عمری نقل كرده است كه «ابن ابی غانم قزوینی» گفت امام عسكری (علیه السلام) در حالیكه فرزندی نداشت رحلت كرد! و شیعیان با او نزاع و مجادله كردند و به ناحیه‌ی مقدسه‌ی (امام) نامه نوشتند, نامه‌ای بدون مركب, یعنی مطالب خود را با قلم خشك روی كاغذ سفید نوشتند تا پاسخ آن نشانه و آیه و معجزه‌ای باشد؛ جواب از ناحیه‌ی امام به این شرح صادر شد:
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند ما و شما را از گمراهی و فتنه‌ها محفوظ بدارد, خبر شك و تردید گروهی از شما در دین و در ولایت ولی امرشان به ما رسید, این خبر ما را متأثر و اندوهگین ساخت, البته این تأثر برای شماست نه برای خودمان,‌زیرا خدا با ما و حق با ماست, كسی كه از ما دور شود موجب وحشت ما نمی‌گردد, ما ساخته و پرداخته پروردگارمان هستیم و آفریدگان ساخته و پرداخته‌ی ما ( ما از فیوضات الهی بهره‌وریم و مردم از فیوض ما بهره‌ور می‌شوند), چرا در شك غوطه‌ورید آیا نمی‌دانید آنچه از امامان شما رسیده واقع خواهد شد(امامان گذشته خبر دادند كه قائم (علیه السلام) غیبت خواهد كرد.) آیا ندیدید چگونه خدا از زمان حضرت آدم تا زمان امام گذشته همواره پناهگاههایی قرار داد كه مردم به سوی آنها بروند و نشانه‌هایی كه مردم به وسیله‌ی آنها هدایت یابند, هرگاه پرچمی پنهان شد پرچمی دیگر آشكار گشت, و هر وقت ستاره‌ای افول كرد ستاره‌ای دیگر درخشید, آیا پنداشته‌اید كه خداود پس از آنكه امام گذشته(امام یازدهم) را قبض روح فرمود و بسوی خود برد, دین خود را باطل و سبب و وسیله‌ی میان خود و خلق را قطع كرده است, هرگز چنین نیست و نخواهد بود تا قیامت برپا گردد و امر خدا ظاهر شود در حالیكه خوشایندشان نباشد. پس از خدا بپرهیزید و تسلیم ما باشید و امر را به ما برگردانید, من شما را نصیحت كردم و خدا گواه بر من و شماست.»
«عثمان بن سعید» پیش از وفات به فرمان امام عصر (علیه السلام) فرزند خود «ابوجعفر محمد بن عثمان» را به جانشینی خود و نیابت امام معرفی كرد.
«محمد بن عثمان» نیز همچون پدر از بزرگان شیعه و در تقوی و عدالت و بزرگواری مورد اعتماد و احترام شیعیان بود, و قبلاً‌نیز حضرت عسكری (علیه السلام) نسبت به او و پدرش اظهار اعتماد و اطمینان فرموده بود, و مرحوم شیخ طوسی می‌نویسد: شیعه بر عدالت و تقوی و امانت او اتفاق داشتند.
این بزرگوار پیش از مرگ از روز وفات خود خبر داد, و در همان روز, درگذشت. و پیش از رحلت گروهی از بزرگان شیعه نزد او آمدند, و «ابوالقاسم بن روح نوبختی» را به امر امام زمان (علیه السلام) برای سفارت و ارتباط با امام معرفی كرد و فرمود:او قائم من است و به او مراجعه كنید.
حسین بن روح نوبختی
جناب ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی نزد موافق و مخالف عظمت و بزرگی ویژه‌ای داشت, و به عقل و بینش و تقوی و فضیلت مشهور بود, و عموم فرقه‌های مختلف مذهبی به او توجه داشتند.
ابوالحسن سَمَری
مؤلف كتاب «منتهی الآمال» درباره‌‌ی نائب چهارم جناب ابوالحسن علی بن محمد سمری می‌نویسد: «جلالت قدر او آنچنان زیاد است كه نیازی به توصیف ندارد.»
آن بزرگوار به فرمان امام عصر ارواحنا فداه پس از حسین بن روح عهده دار نیابت امام (علیه السلام) و رسیدگی به امور شیعیان گردید.
«علی بن محمد سمری» در سال 329 هجری درگذشت و پیش از وفاتش گروهی از شیعیان نزد او گرد آمدند و پرسیدند پس از تو چه كسی جانشین تو خواهد بود؟‌
پاسخ داد: من مأمور نشده‌ام كه در این مورد به كسی وصیت كنم.
و نیز توقیعی را كه از سوی امام غائب (علیه السلام) در این باره صادر شده بود به شیعیان نشان داد, آنان از روی توقیع استنساخ كردند, و مضمون آن چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری خداوند در مصیبت تو پاداش برادرانت را عظیم دارد, تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت, پس امور خویش را فراهم آور و به هیچكس وصیت مكن كه پس از تو جانشین تو شود, به تحقیق‌ «غیبت كبری» واقع شد و ظهوری نخواهد بود تا آنگاه كه خدای متعال فرمان دهد, و آن پس از مدت طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم است, و بزودی افرادی نزد شیعیان من مدعی مشاهده ـ و ارتباط با امام غائب بعنوان نائب خاص ـ می‌شوند, آگاه باشید كه هر كس پیش از «خروج سفیانی» و پیش از «صیحه» , چنین ادعایی نماید (منظور ادعای رؤیت بعنوان سفارت و نیابت است) دروغگو و افترا زننده است, و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.»
و روز ششم جناب ابوالحسن سمری از دنیا رفت, و در «خیابان خلنجی» كنار «نهر آبی عتاب» دفن گردید.
نائبان خاص امام زمان (علیه السلام) از پرهیزگارترین و شریفترین مردان عصر خویش و بسیار مورد اعتماد و اطمینان شیعیان بودند, در طول سالهای «غیبت صغری» شیعیان پرسشها و مشكلات خود را به آن بزرگواران عرضه می‌داشتند, و امام (علیه السلام) پاسخ را توسط آنان برای شیعیان می فرستادند, در آن هنگام این گونه ارتباط برای همه ممكن بود, و حتی برخی از شایستگان توانستند توسط نائبان خاص خدمت امام شرفیاب و به دیدار آن عزیز موفق شوند.
كرامات و معجزاتی كه در این دروه از ناحیه‌ی امام (علیه السلام) و بوسیله‌ی نایبان خاص بروز می‌كرد شیعیان را نسبت به آنان مطمئن‌تر می‌ساخت؛ مرحوم شیخ طوسی در كتاب «احتجاج» می‌نویسد:
«هیچیك از نائبان خاص امام عصر ارواحنا فداه به نیابت قیام نكرد مگر با فرمان صریحی از جانب امام (علیه‌السلام) و نیز با تعیین و نصب و معرفی نائب قبلی, و شیعه نیز گفتار هیچیك را نپذیرفت مگر بعد از بروز نشانه و معجزه‌ای به دست هر یك از آنان از طرف امام عصر (علیه السلام) كه براستی گفتار و درستی نیابتشان دلالت می‌كرد...»
بهر صورت با پایان گرفتن دوران «غیبت صغری» دوران «غیبت كبری» آغاز شد و هنوز ادامه دارد؛ در زمان غیبت صغری مردم می‌توانستند پاسخ مسائل خود را از امام توسط نایب خاص دریافت دارند، ولی در این زمان این كار ممكن نیست: و مردم باید مسائل خود را به نواب عام آن بزرگوار عرضه كنند و پاسخ آن مسائل را از آنان بگیرند, زیرا نظر آنان به حكم تخصصی كه دارند و نیز به حكم روایاتی كه وارد شده حجت است؛ «مرحوم كشّی» می‌نویسد توقیعی از ناحیه‌ی امام (علیه السلام) صادر شد كه در آن فرموده‌اند:« عذر و بهانه‌ای برای هیچیك از دوستان ما در تشكیك نسبت به آنچه ثقات ما از ما نقل می‌كنند نیست, دانستند كه ما سرّ خود را به آنان واگذار كردیم و به آنان دادیم.»
و نیز شیخ طوسی و مرحوم شیخ صدوق و شیخ طبرسی از اسحاق بن عمار نقل كرده‌اند كه گفت: مولای ما حضرت مهدی (علیه السلام) ( در مورد وظیفه‌ی شیعه در زمان غیبت) فرموده است:« و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليهم»
در حوادث و پیشامدهایی كه واقع می‌شود به روایت كنندگان حدیث ما رجوع كنید كه آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان می‌باشم.
مرحوم طبرسی نیز در كتاب «احتجاج» از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است كه ضمن حدیثی فرموده‌اند:‌« و اما من كان من الفقها صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً لهواه مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه » هر یك از فقها كه مراقب نفسش و نگهبان دینش و مخالف هوی و هوسش, و مطیع فرمان مولایش (یعنی ائمه علهیم‌السلام) باشد بر عوام لازم است كه از او تقلید كنند.
بدین ترتیب امور مسلمین در زمان غیبت كبری به دست فقها قرار گرفت كه با نظر ایشان باید انجام و جریان یابد, گرچه منصب فتوی و قضاوت و حكم برای فقهاء از پیش توسط ائمه معصومین جعل شده بود ولی رسمیت مرجعیت و زعامت فقهاء‌اسلام از این تاریخ پدید آمد و تا ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.

آثار مثبت غیبت
ایمان به حضرت مهدی (علیه السلام) سبب رشد فكر و امید است, ایمان به مهدی موعود و احتمال آنكه هر ساعتی ممكن است آن حضرت ظهور فرماید در پاكدلان و شایستگان اثری ژرف و سازنده دارد؛ آنان خود را آماده می‌سازند و از ظلم‌ها و تجاوز‌ها دوری می‌جویند و به عدالت و برادری عشق می‌ورزند تا توفیق یاری امام (علیه السلام) و درك محضرش را بیابند و از دیدار و زیارتش محروم نشوند و به آتش دوری و ناخشنودی آن گرامی نسوزند.
این پندار كه ایمان به ظهور مهدی (علیه السلام) موجب سستی و مسامحه و فتور می‌گردد باطل است, مگر امامان معصوم و شاگردان پر تلاش و پایدار آنان به ظهور قائم (علیه السلام) ایمان نداشتند, مگر علماء بزرگ اسلام به آن گرامی معتقد نبودند, در عین حال از كوشش باز نمی‌ایستادند و برای اعلای كلمه‌ی اسلام از هیچ فداكاری و تلاشی خودداری نمی‌كردند,‌و هرگز از مسؤلیتهای خویش طفره نمی‌رفتند و به وظایف سنگین خود می‌پرداختند و نقش سازنده‌ی خویش را با كمال امید پیاده می‌كردند.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل فرموده است: «افضل العبادة انتظار الفرج؛ انتظار فرج حضرت بقیة الله (علیه السلام) برترین عبادت است.»
و نیز چهارمین امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: غیبت امام دوازدهم طولانی می‌شود, و مردم زمان غیبت او كه معتقد به امامت او و منتظر ظهور او باشد برتر از مردم همه‌ی زمانها خواهند بود, زیرا خدای متعال از عقل و فهم و معرفت به آنان بحدی عطا كرده كه زمان غیبت نزد آنان مثل زمان حضور امام (علیه‌السلام) است, و خدا آنان را در آن زمان بمنزله‌ی مجاهدین در ركاب رسول خدا قرار داده است, آنان براستی مخلصند و واقعاً‌ شیعه ما هستند, و آنانند كه در سرّ و پنهان مردم را به سوی خدا می‌خوانند.
انتظار موجب آسانی مصیبتها و مشكلات بر انسان می‌شود, زیرا می‌داند در معرض جبران و برطرف شدن هستند, و چقدر تفاوت است میان مصیتبی كه انسان بداند تدارك و جبران می‌شود و مصیبتی كه تدارك و جبران آن معلوم نیست, بویژه آنكه احتمال تدارك و جبران نزدیك باشد؛ حضرت مهدی (علیه السلام) با ظهور خود زمین را پر از قسط و عدل می‌سازد(و همه‌ی مصیبتها را برطرف می‌نماید).
لازمه‌ی انتظار آنست كه انسان شوق و علاقه پیدا می‌كند كه از اصحاب امام عصر (علیه السلام) و شیعه‌ی او بلكه از انصار و یاوران او شود, و لازمه‌ی این علاقه سعی و تلاش در اصلاح نفس و تهذیب اخلاق است تا شایستگی مصاحبت با آن گرامی و جهاد درحضور او را پیدا كند؛ آری این نیازمند به اخلاق اسلامی است كه امروز در جامعه‌ی ما كمیاب است.
بدین ترتیب بدیهی است كه شیعه در زمان غیبت نیز در امتحان و آزمایش بزرگی قرار می‌گیرد, و باید از سویی دین خود را حفظ كند واز سوی دیگر زمینه‌سازی نماید تا در ركاب آن گرامی به نصرت اسلام بپردازد, و بسیاری از مردم در این امتحان و آزمایش موفق نخواهند بود.
«جابر جعفی» می‌گوید به امام باقر (علیه السلام) عرض كردم: فرج شما چه وقت است؟
فرمودند:هیهات, هیهات. فرج ما نمی‌آید تا غربال شوید, سپس غربال شوید(امام (علیه السلام) سه بار این جمله را تكرار كردند) تا مردم كدر بروند و مردم صاف باقی بمانند.
آری انتظار این خاصیت را دارد كه پس از انجام وظایف و بذل كوشش باز یأس و ناامیدی ندارند و منتظر و امیدوارند كه فرج از سوی خدا برسد.
و نیز از جمله آثار مهم غیبت این است كه بشریت در این دوران توان خود را بكار می‌گیرد و به تجربه در‌می‌یابد كه بدون وحی و الهام و امدادهای غیبی نمی‌توان كاروان بشریت را به مقصد اصلی و نهایی كه قرب به خداست رساند و عاقبت باید در مقابل وحی و تعلیمات الهی و آسمانی سر تسلیم فرود‌ آورد.

فوائد وجود امام در غیبت
برخی از مردم كه از فلسفه‌ی وجودی امام معصوم به خوبی اطلاع ندارند می‌پرسند پس فایده‌ی امام در عصر غیبت چیست؟ اینان نمی‌دانند كه غرض از آفرینش جهان هستی آنگاه كامل است كه حجت معصوم الهی وجود داشته باشد تا به معرفت كامل خویش به عبادت در پیشگاه قرب ربوبی بپردازد تا مصداق آیه « و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» ظاهر گردد. و گرنه عبادات ناقص و بی محتوای ما معادل غرض از خلقت آسمانها و زمین نمی‌تواند باشد.
فرشتگان به اصل خلقت انسان اعتراض داشتند,‌و فسادهای او را با اطاعتهای او مقایسه می‌كردند و ترجیحی برای آفرینش انسان نمی‌دیدند, و میگفتند:‌« أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ » خداوند با نشان دادن علم و آگاهی آدم (علیه السلام) نسبت به حقایق جهان و ملكوت آن ـ كه در نهایت موجب معرفت كامل خدای متعال و بندگی و عبادت او می‌گردد. ـ آنان را اقناع و ساكت ساخت.
وقتی آدم (علیه السلام) به فرمان خدا علم خود را برای فرشتگان آشكار ساخت و آنان به حقیقت وجودی حجتهای الهی و منزلت عظیم آنان نزد خدا آشنا شدند دریافتند تسبیح و تقدیس فرشتگان قابل قیاس با تسبیح و تقدیس اولیاء وحجج الهی نیست, و چون این برجستگان از نوع بشرند آفرینش نوع بشر بجا و شایسته است و ترجیح دارد.
پس وجود این برجستگان است كه فلسفه‌ی آفرینش را قانع كننده می‌سازد و همه‌ی فرشتگان سر تسلیم فرود می‌آورند زیرا عبادت برجستگان بی مانند است و عبادتی جای عبادت آنان را نمی‌تواند بگیرد؛ و همانطور كه وجود حجتهای الهی برای آغاز و آفرینش و پیدایش نوع بشر مقنع بود در ادامه‌ی حیات و استمرار سلسله‌ی بشریت نیز مقنع است و باید حجت الهی همیشه در جامعه‌ی انسانی وجود داشته باشد؛ اگر نعمت هستی شامل حال ماست به بركت وجود ایشان است و اگر این بزرگواران نبودند ما بوجود نمی‌آمدیم و هم اكنون كه لباس هستی بر تن داریم اگر كسی از آنان نباشد باز به عدم و نیستی خواهیم پیوست؛ بنابراین حجج الهی نه تنها در معارف و علوم ولی نعمت ابناء بشرند بلكه در نعمت هستی و وجود نیز ولی نعمتند و بر ما منت دارند.
در زیارت جامعه می‌خوانیم: «موالي لا احصي ثنائكم و لا ابلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم و انتم نورالاخيار و هداة الابرار و حجج الجبار و بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض الا باذنه و بكم ينفس الهم و يكشف الضر...»
«ای ولی نعمتهای من, ثنایتان را نمی‌توانم شماره كنم و كنه حقیقت شما را نمی‌توانم مدح نمایم و از توصیف قدر و منزلتتان ناتوانم, شما نور خوبان و هادی نیكان و حجتهای خدای جبارید, خداوند بخاطر شما آفرینش را آغاز كرد و به خاطر شما به جهان پایان می‌دهد, و بخاطر شما باران فرو می‌فرستد و به خاطر شما آسمان را از فروریختن بر زمین نگه میدارد و به خاطر شما گرفتاری را رفع و سختی و ناراحتی را برطرف می‌سازد.»
امام كاظم از پدر گرامیشان امام صادق (علیهما‌السلام) نقل می‌فرمایند: «... و بعبادتنا عبدالله عزوجل و لولانا ما عبدالله » به معرفت و عبادت ما نسبت به خدا, خدای عزیز و جلیل عبادت می‌شود و اگر ما نبودیم عبادت خدا نمی‌شد.
و در روایات زیادی فرموده‌اند:‌«ان الارض لا تخلوا الا و فیها امام...» زمین هرگز خالی از امام معصوم نخواهد بود.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: بخدا سوگند, زمین را از آن هنگام كه آدم را قبض روح فرموده وانگذاشته مگر آن كه در آن امامی بوده است كه مردم بوسیله‌ی او به سوی خدا هدایت می‌شدند و او حجت خدا بر مردم می‌بود و زمین بدون امامی كه حجت خدا بر مردم باشد باقی نمی‌ماند.
مسأله دیگر هدایت معنوی امام (علیه السلام) است؛ امام معصوم (علیه السلام) همانطور كه در مرحله‌ی اعمال ظاهری هادی و راهنماست در مرحله‌ی حیات معنوی نیز هدایتگر است و حقایق اعمال با هدایت او سیر می‌كنند. خدا در قرآن می‌فرماید:« وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ ؛ آنان را امامانی قرار دادیم كه بوسیله‌ی امر ما مردم را هدایت كنند و انجام كارهای نیك را به آنان وحی كردیم.
و نیز در جای دیگر می‌فرماید:« و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لمّا صبروا؛ ما برخی از آنان را امامانی قرار دادیم كه بوسیله‌ی امر ما هدایت كنند. چون صبر كردند.
علامه طباطبایی می‌نویسد:« از این گونه آیات استفاده می‌شود كه امام علاوه بر ارشاد و هدایت ظاهری دارای یك نوع هدایت و جذبه معنوی است كه از سنخ عالم امر و تجرد می‌باشد و به وسیله‌ی حقیقت و نورانیت و باطن ذاتش در قلوب شایسته مردم تأثیر و تصرف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبه كمال و غایت ایجاد جذب می‌كند.» «‌و كسانی كه اعتراض می كنند كه شیعه وجود امام را برای بیان احكام دین و حقایق آیین و راهنمایی مردم لازم می‌دانند وغیبت امام ناقض این غرض است زیرا امامی كه بواسطه‌ی غیبتش مردم هیچگونه دسترسی به وی ندارند فایده‌ای بر وجودش مترتب نیست... به حقیقت معنی امامت پی نبرده‌اند زیرا در بحث امامت روشن شد كه وظیفه‌ی امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام چنانكه وظیفه‌ی راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد همچنانكه ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و اوست كه حیات معنوی مردم را تنظیم می‌كند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد, بدیهی است كه حضور و غیبت جسمانی امام در این باب تأثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگر چه از چشم جسمانی ایشان مستور است, و وجودش پیوسته لازم است اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تاكنون نرسیده است.»
مرحوم خواجه نصیر طوسی رحمة الله می‌فرماید:« وجوده لطف و تصرفه لطف آخَر وَ عَدَمُهُ منّا» وجود امام لطف است و تصرف او در امور لطفی دیگر است, و عدم تصرف او از ناحیه‌ی خود ماست.
خورشید كه در سودمندی آن خلاف نیست اگر مردم از آن دوری كنند اشكالی متوجه خورشید نیست, تقصیر از كار خود مردم است كه چرا از خورشید دوری جستند و خود را از تابش آن پنهان ساختند, و باز نباید گمان كنند هیچ استفاده‌ای از خورشید نمی‌برند چرا كه اگر خورشید نمی‌بود مردم حتی در پناهگاههای خود هم نمی‌توانستند زندگی كنند و همین خورشیدی كه از آن دوری جسته‌اند و از تابش مستقیم آن خود را پنهان داشته‌اند امكان كار و فعالیت و تغذیه و حیات را برای آنان فراهم ساخته است.
در روایات اسلامی نیز امام غائب (علیه السلام) به خورشید پشت ابر تشبیه شده است؛ «سلیمان اعمش» از امام صادق (علیه السلام) پرسید: چگونه مردم از حجت خدا كه غائب باشد استفاده می‌كنند؟
فرمودند: همانطور كه از خورشید وقتی كه ابرها آنرا پوشانده استفاده می‌نمایند.
و نیز «جابر بن عبدالله انصاری»از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سؤال كرد: آیا شیعیان در زمان غیبت از امام غائب نفعی می‌برند؟
فرمودند: آری سوگند به آنكه مرا به نبوت مبعوث ساخته است آنان به نور او روشنی می‌گیرند و به ولایت او نفع می‌برند مانند نفع بردن از خورشید هرچند ابرها آنرا پوشانده باشد.
علاوه بر این, امام عصر ارواحنا فداه هر سال در مراسم حج شركت می‌فرمایند, و در مجالس و محافل رفت و آمد دارند, چه بسا مشكلات برخی از مؤمنین را بی‌واسطه یا باواسطه حل نماید, و حتی ممكن است مردم او را ببینند ولی او را نشناسند و امام (علیه السلام) آنان را می‌بیند و می‌شناسد, و برخی صالحان و شایستگان را مورد لطف خویش قرار می‌دهد, وبسیاری از مردم درغیبت صغری و كبری به دیدار آن بزرگوار نائل شده‌اند و معجزات و كراماتی از آن گرامی دیده‌اند و مشكلاتشان حل شده است.
مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر می‌نویسد:‌ « كتب اخبار به ما خبر می‌دهد كه جماعتی در زمان غیبت او را مشاهده كردند و خدمتش مشرف شدند,‌و این با آنچه وارد شده كه مدعی رؤیت را تكذیب كنید منافات ندارد, زیرا مقصود از آن روایت به قرینه‌ی صدر همان روایت, تكذیب مدّعی نیابت خاصه است.
چه سؤالها كه امام در غیبت كبری پاسخ داده,‌و چقدر مشكلات دینی و دنیوی كه مردم را از آنها نجات بخشیده, و چه بیمارانی كه شفا داده و بیچارگان و درماندگانی كه نجات داده, و چه بسیار در راه مانده كه هدایت فرموده و تشنه كه سیراب ساخته و ناتوان كه دستگیری كرده است.
این كتابها و دفترهایی است كه در زمانهای مختلف و نقاط گوناگون بدست افراد موثقی كه یكدیگر را نمی‌شناختند تألیف شده و در آنها آنقدر حكایاتی كه شاهد گفتار ماست ذكر شده كه قابل احصا نیست, چه بسا انسان از دیدن آنها و احاطه به خصوصیات و شواهدی كه همراه آنهاست به پاره‌ای از آنها یقین حاصل نماید.»

معجزات امام علیه‌السلام در «غیبت صغری»
كرامات و معجزاتی كه در دوران غیبت صغری, از ناحیه‌ی امام مشاهده می‌شد موجب استواری ایمان شیعیان در نقاط دور و نزدیك بود, بسیار اتفاق می‌افتاد كه پیروان از راههای دور و نزدیك به سامراء و بغداد می‌آمدند و توسط نائبان خاص با امام (علیه السلام) تماس می‌گرفتند و كراماتی مشاهده می‌كردند. معجزات امام در این دوره به قدری زیاد است كه ذكر همه‌ی آنها به كتابی جداگانه نیاز دارد. مرحوم شیخ طوسی رحمة الله می‌گوید: معجزاتی كه از آن حضرت در زمان غیبت بوقوع پیوسته است بیش از حد احصاست.
در اینجا به عنوان نمونه چند مورد را نقل می‌كنیم :
1ـ «علی بن محمد» می‌گوید: از ناحیه‌ی امام فرمانی رسید كه شیعیان را از زیارت قبور ائمه در «كاظمین و كربلا»‌ نهی فرمود, چند ماه نگذشته بود كه وزیر خلیفه «باقطانی» را خواست و به او گفت:‌« بنی فرات» (كه وابستگان وزیر بودند) و اهالی «برس» (مكانی بین حله و كوفه) را ملاقات كند و به آنان بگوید مقابر قریش در كاظمین را زیارت نكنند زیرا خلیفه دستور داده است مأمورین مراقب باشند هر كس به زیارت ائمه (علیهم‌السلام) برود دستگیر نمایند.
2ـ «محمد بن سوره‌ قمی» رحمة الله از مشایخ و بزرگان اهل قم نقل می‌كند:‌« علی بن حسین بابویه» با دختر عموی خود(دختر محمد بن موسی بابویه) ازدواج كرد اما از او فرزندی نیافت, نامه‌یی به جناب حسین بن روح ـ سومین نایب خاص امام غایب علیه‌السلام ـ نوشت, و به وسیله‌ی او از امام (علیه‌اسلام) تقاضا كرد كه دعا بفرماید خدا فرزندانی فقیه به او عنایت كند.
از ناحیه‌ی امام (علیه السلام) پاسخ آمد كه از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت ولی به زودی كنیزی دیلمی را مالك می‌شوی و دو پسر فقیه از او نصیب تو خواهد شد. ابن بابویه سه پسر پیدا كرد (محمد ,‌حسین و حسن) و محمد و حسین دو فقیه خوش حافظه‌اند و مطالبی را حفظند كه هیچكس از اهل قم آن را حفظ نیست, و برادرشان « حسن» كه فرزند دوم است به عبادت و زهد مشغول است و با مردم الفتی ندارد و از فقه هم بی‌بهره است.
مردم از حافظه‌ی ابوجعفر(محمد) و ابوعبدالله (حسین) دو فرزند علی بن حسین بن بابویه در نقل روایات و احادیث تعجب می‌كنند و می‌گویند این مقام به دعای امام زمان (علیه السلام) نصیب شما شده است, و این موضوع در میان مردم قم مشهور است.

غیبت كبری
برخی از بزرگان علما نام و داستان افرادی را كه در غیبت كبری خدمت امام (علیه السلام) شرفیاب شده یا كراماتی از آن حضرت در بیداری یا خواب مشاهده كرده‌اند در مؤلفات خود گردآوری و ذكر كرده‌اند.
ما نیز در این نوشتار به نقل از یك حكایت از كتاب ارجمند «نجم الثاقب» كه در موضوع حضرت حجة ابن الحسن (علیهماالسلام) نوشته شده است اكتفا می‌نماییم : عالم فاضل «علی بن عیسی اربلی» در «كشف الغمه» می‌فرماید كه: خبر داد مرا جماعتی از ثقات برادران من كه در بلاد حله شخصی بود كه او را «اسمعیل بن عیسی بن حسن هرقلی» می‌گفتند, از اهل قریه‌ای بود كه آن را «هرقل» می‌گویند, وفات كرد در زمان من و من او را ندیدم, حكایت كرد از برای من پسر او« شمس الدین», گفت حكایت كرد از برای من پدرم كه :‌بیرون آمد در وقت جوانی در ران چپ او چیزی كه آنرا «توثه» می‌گویند بمقدار قبضه‌ی آدمی , و در هر فصل بهار می‌تركید و از آن خون و چرك می‌رفت, و این الم او را از همه شغلی باز می‌داشت,‌به حله آمد و به خدمت «رضی الدین علی بن طاووس» رفت و از این كوفت شكوه نمود, سید جراحان حله را حاضر نمود, آنرا دیدند و همه گفتند این «توثه» بر بالای رگ اكحل برآمده است و علاج آن نیست الا ببریدن و اگر این را ببریم شاید رگ اكحل بریده شود, و آنرگ هرگاه بریده شد اسماعیل زنده نمی‌ماند,‌و در این بریدن خطر عظیم است مرتكب آن نمی‌شویم.
سید به اسماعیل گفت من ببغداد می‌روم, باش تا ترا همراه ببرم و باطباء و جراحان بغدا بنمایم شاید وقوف ایشان بیشتر باشد و علاجی توانند كرد؛ ببغداد آمد و اطباء را طلبید نیز جمیعاً همان تشخیص كردند و همان عذر گفتند و اسماعیل دلگیر شد,‌سید مذكور با او گفت: حقتعالی نماز ترا با وجود این نجاست كه با آن آلوده‌ای قبول می‌كند و صبر كردن در این الم بی اجری نیست,‌اسماعیل گفت:‌پس چون چنین است بزیارت سامره می‌روم و استغاثه به ائمه هدی (صلوات الله علیهم اجمعین) می‌برم, و متوجه سامره شد.
صاحب كشف الغمه می‌گوید از پسرش شنیدم كه می‌گفت از پدرم شنیدم كه گفت: كه چون به آن مشهد منور رسیدم و زیارت امامین همامین امام علی النقی و امام حسن عسكری (علیهماالسلام) كردم, به سردابه رفتم و شب در آنجا به حق تعالی بسیار نالیدم و بصاحب الامر (علیه السلام) استغاثه بردم و صبح به طرف دجله رفته جامه را شستم و غسل زیارت كردم و ابریقی كه داشتم پر آب كردم و متوجه مشهد شدم كه یك بار دیگر زیارت كنم, به قلعه نرسیده چهار سوار دیدم كه می‌آیند,‌و چون در حوالی مشهد جمعی از شرفاء خانه داشتند گمان كردم كه مگر یكی از ایشان باشند, چون بمن رسیدند دیدم كه دو جوان شمشیر بسته‌اند یكی از ایشان خطش دمیده بود, و یكی پیری بود پاكیزه وضع كه نیزه در دست داشت, و دیگری شمشیر حمایل كرده و فرجی , بر بالای آن پوشیده و تحت الحنك بسته و نیزه بدست گرفته؛ پس آن پیر در دست راست قرار گرفت و بن نیزه را بر زمین گذاشت و آن دو جوان در طرف چپ ایستادند و صاحب فرجی در میان راه مانده, بر من سلام كردند و جواب سلام دادم, فرجی پوش گفت: فردا روانه می‌شوی؟
گفتم: بلی.
گفت: پیش آی تا ببینم چه چیز ترا آزار دارد.
مرا به خاطر رسید كه اهل بادیه احتزاری از نجاست نمی‌كنند و تو غسل كرده و رخت را به آب كشیده و جامه‌ات هنوز تر است اگر دستش به تو نرسد بهتر باشد, در این فكر بودم كه خم شد و مرا به طرف خود كشید و دست بر آن جراحت نهاده فشرد چنانچه بدرد آمد, و راست شده بر زمین قرار گرفت. مقارن آن حال آن شیخ گفت: «افلحت یا اسماعیل» من گفتم:‌ «افلحتم» و در تعجب افتادم كه نام مرا چه می‌داند, باز همان شیخ كه با من گفت «خلاص شدی و رستگاری یافتی»‌گفت: امام است امام.
من دویده ران و ركابش را بوسیدم؛ امام (علیه السلام) راهی شد و من در ركابش می‌رفتم و جزع می‌كردم,‌به من گفت برگرد.
گفتم :از تو هرگز جدا نشوم.
باز فرمودكه: برگرد كه مصلحت تو در برگشتن است.
و من همان حرف را اعاده كردم؛ پس آن شیخ گفت: ای اسمعیل شرم نداری كه امام دوبار فرمود برگرد و خلاف قول او می‌كنی؟
این حرف در من اثر كرد,‌پس ایستادم و چون قدمی چند دور شدند باز بمن متلتف شده فرمود: چون ببغداد برسی «مستنصر» ترا خواهد طلبید و بتو عطائی خواهد كرد, از او قبول مكن, و بفرزندم «رضی» بگو كه چیزی در باب توبه«علی بن عرض» بنویسد كه من باو سفارش می‌كنم كه هر چه تو بخواهی بدهد.
من همانجا ایستادم تا از نظر من غایب شدند و من تأسف بسیار خورده ساعتی همانجا نشستم و بعد از آن به مشهد برگشتم, اهل مشهد چون مرا دیدند گفتند حالت متغیر است آزاری داری؟‌
گفتم: نه
گفتند: با كسی جنگ و نزاعی كرده‌ای؟
گفتم: نه, اما بگویید این سوارانرا كه از اینجا گذشتند دیدید؟
گفتند: ایشان از شرفا باشند.
گفتم: از شرفا نبودند بلكه یكی از ایشان امام بود.
پرسیدند: آیا شیخ یا صاحب فرجی؟
گفتم:‌صاحب فرجی.
گفتند: زخمت را به او نمودی؟
گفتم:بلی آنرا فشرد و درد كرد.
پس ران مرا باز كردند اثری از آن جراحت نبود, و من خودم از دهشت به شك افتادم و ران دیگر را گشودم اثری ندیدم, و در اینجا خلق بر من هجوم كردند و پیراهن مرا پاره پاره كردند, و اگر اهل مشهد مرا خلاص نمی‌كردند در زیر دست و پا رفته بودم و فریاد و فغان به مردی كه «ناظر بین النهرین» بود رسید و آمده ماجرا را شنید و رفت كه واقعه را بنویسد, و من شب در آنجا مانده صبح جمعی مرا مشایعت نمودند, و دو كس همراه كردند و برگشتند, و صبح دیگر بر در شهر بغداد رسیدم كه خلق بسیار بر سر پل جمع شده‌اند و هر كه از او اسم و نسبش را می پرسند, چون ما رسیدیم و نمام مرا شنیدند بر سر من هجوم كردند, رختی را كه ثانیا پوشیده بودم پاره پاره كردند و نزدیك بود روح از تن من مفارقت كند كه «سید رضی الدین» با جمعی رسیدند و مردم را از من دور كردند, و «ناظر بین النهرین» نوشته بود صورت حال را و ببغداد فرستاده و ایشانرا خبر كرده بود,‌سید فرمودكه :‌این مردی كه می‌گویند شفا یافته توئی كه این غوغا در این شهر انداخته‌ای؟
گفتم: بلی.
از اسب بزیر آمد ران مرا باز كرد و چون زخم را دیده بود و از آن اثری ندید ساعتی غش كرد و بیهوش شد, و چون به خود آمد گفت: وزیر مرا طلبیده و گفته كه از مشهد اینطور نوشته آمده و می‌گویند آن شخص بتو مربوط است, زود خبر او را به من برسان.
و مرا با خود نزد آن وزیر كه قمی بود برده گفت كه:‌این مرد برادر من و دوستترین اصحاب من است.
وزیر گفت: قصه را به جهت من نقل كن.
از اول تا به آخر آنچه بر من گذشته بود نقل نمودم؛ وزیر فی الحال كسان بطلب اطباء و جراحان فرستاد چون حاضر شدند فرمود: شما زخم این مرد را دیده‌اید؟
گفتند:‌بلی.
پرسید كه:‌دوای آن چیست؟‌
همه گفتند: علاج آن منحصر در بریدن است، و اگر ببرند مشكل كه زنده بماند.
پرسید: برتقدیری كه نمیرد تا چند گاه آن زخم بهم آید؟
گفتند: اقلاً دو ماه آن جراحت باقی خواهد بود, بعد از آن شاید مندمل شود ولیكن در جای آن گوی سفید خواهد ماند كه از آنجا موی نروید.
باز پرسید كه: شما چند روز شد كه او را دیده‌اید؟‌
گفتند: امروز دهم است.
پس وزیر ایشان را پیش طلبیده ران مرا برهنه كرد, ایشان دیدند كه با ران دیگر اصلا ‌تفاوتی ندارد, و اثری بهیچوجه از آن كوفت نیست. در این وقت یكی از اطباء كه از نصاری بود صیحه زده گفت:‌ «والله هذا من عمل المسیح» یعنی به خدا قسم كه این شفا یافتن نیست مگر از معجزات مسیح یعنی عیسی بن مریم.
وزیر گفت: چون عمل هیچ یك از شما نیست من می‌دانم عمل كیست؛ و این خبر به خلیفه رسیده وزیر را طلبید, وزیر مرا با خود به خدمت خلیفه برد, و «مستنصر» مرا امر كرد كه آن قصه را بیان كنم و چون نقل كردم و باتمام رساندم خادمی را گفت كه كیسه‌ای را كه در آن هزار دینار بود حاضر كرد, و «مستنصر» به من گفت: این مبلغ را خرج خود كن.
من گفتم: حبه‌ای را از این قبول نمی‌توانم كرد.
گفت: از كه می‌ترسی.
گفتم: از آن كه این عمل اوست, زیرا كه او امر فرمود كه از ابوجعفر چیزی قبول مكن. پس خلیفه مكدر شده بگریست.
صاحب كشف الغمه می‌گوید: از اتفاقات حسنه اینكه روزی من این حكایت را از برای جمعی نقل می‌كردم چون تمام شد دانستم كه یكی از آن جمع «شمس الدین محمد» پسر اسماعیل است و من او را نمی‌شناختم. از این اتفاق تعجب نموده گفتم: تو ران پدر را در وقت زخم دیده بودی؟
گفت:« در آن وقت كوچك بودم ولی در حال صحت دیده بودم و مواز آنجا برآمده بود و اثری از آن زخم نبود, و پدرم هر سال یكبار به بغداد می‌آمد و به سامره می‌رفت و مدتها در آنجا بسر می‌برد و می‌گریست و تأسف می‌خورد به آرزوی آنكه یك مرتبه دیگر آن حضرت را ببیند در آنجا می‌گشت و یكبار دیگر آن دولت نصیبش نشد,‌و آنچه من می‌دانم چهل بار دیگر به زیارت سامره شتافت و شرف آن زیات را یافت و در حسرت دیدن صاحب الامر از دنیا رفت.»
در پایان این حكایت مؤلف «نجم الثاقب» از «شیخ حر عاملی» در كتاب «امل الآمل» نقل كرده است كه «محمد بن اسماعیل» پسر «اسماعیل هرقلی» عالمی فاضل و از شاگردان علامه حلی بوده است.
مرحوم شیخ حر عاملی از علماء‌بزرگ و مراجع شیعه در سده‌ی یازدهم هجری نیز پس از نقل داستانی شبیه داستان هرقلی می‌نویسد: مانند این جریان در زمان ما و در گذشته از آن حضرت (علیه السلام) متواتر و قطعی است.
و نیز می‌فرماید: گروهی از یاران موثق به من خبر دادند كه صاحب الامر (علیه السلام) را در بیداری دیدند و از او معجزات متعددی مشاهده كردند, و آن گرامی پاره‌ای از امور پنهانی و غیبی را به آنان خبر داد, و برایشان دعا فرمود و مستجاب گردید, و آنان را از خطرها نجات بخشید, كه عبارات از شرح و تفصیل آنها ناتوان است و همه‌ی آنها از روشنترین معجزات محسوب می‌شود.

تعیین وقت ظهور
چنانچه گفتیم: پس از وفات جناب ابوالحسن سمری چهارمین نائب خاص امام زمان (علیه السلام) دوره‌ی غبیت كبری آغاز شد و تا هم اكنون هم ادامه دارد, ظهور و قیام امام (علیه السلام) در پایان این دوره و به فرمان خدای متعال خواهد بود. پیشوایان معصوم ما در روایات بسیار تصریح فرموده‌اند كه برای ظهور تعیین وقت نمی‌شود, و خدا می‌داند و ناگهان و به فرمان خدا واقع خواهد شد، و هر كس تعیین وقت كند دروغگوست.
«فضیل»‌ از امام باقر (علیه السلام) پرسید: آیا برای این امر وقتی تعیین می‌شود؟
اما سه بار فرمودند:‌«كذب الوقّّاتون» تعیین كنندگان وقت دروغگویند.
«اسحق بن یعقوب» توسط جناب محمد بن عثمان عمری نامه‌ای خدمت امام زمان (علیه السلام) فرستاد, و سؤالاتی نمود و امام در فرازی از پاسخ, در مورد وقت ظهور فرمودند: « و اما ظهور الفرج فانه الي الله تعالي ذكره و كذب الوقّاتون», و اما ظهور فرج به فرمان خدای متعال وابسته است, و تعیین وقت كنندگان دروغگویند.
البته منظور از تعیین وقت, تعیین دقیق وقت ظهور است, و این گونه تعیین وقت را پیشوایان معصوم (علیهم‌السلام) بهیچ وجه جایز نشمرده‌اند و آن را از اسرار الهی دانسته‌اند؛ ولی علاماتی را ذكر فرموده‌اند كه چون آنها واقع شوند نزدیك بودن ظهور را نوید می‌دهند.

علائم ظهور
روایاتی كه در مورد حوادث قبل از ظهور و علائم ظهور رسیده بسیار و متنوع است؛ برخی از این روایات جو اجتماعات و بویژه وضع جوامع اسلامی را پیش ازظهور تشریح می‌كند, و برخی دیگر حوادثی را كه نزدیك به ظهور واقع می‌شوند شرح می‌دهد, و برخی هم بروز اموری عجیب را بیان می‌نماید.
بررسی همه‌ی روایات با پیچیدگیها و رمزهایی كه در برخی وجود دارد بعهده‌ی كتابهای مفصل است, و علاقه‌مندان می‌توانند به كتابها و برخی متونی كه این روایات را نقل كرده‌اند مراجعه نمایند؛ ما در این مقال چند علامت را كه روشنتر و به درك نزدیكترند ذكر می‌كنیم:
الف) روایاتی كه جو قبل از ظهور را مشخص می‌سازد.
1ـ شیوع ظلم و جور و فسق و گناه و بی‌دینی در سراسر جهان و در جوامع اسلامی:
‌در بسیاری از روایات كه پیشوایان, قیام مبارك امام زمان (علیه السلام) را نوید داده‌اند,‌به این كه «قیام آن گرامی در وقتی است كه ظلم و جور جهان را فرا گرفته باشد» نیز تصریح فرموده‌اند. و در پاره‌ای از روایات هم یادآوری كرده‌اند كه پیش از ظهور امام قائم (علیه السلام) و بویژه نزدیك به ظهور او, حتی در جوامع اسلامی فسق و فجور و انواع گناهان و زشتیها رواج كامل خواهد یافت,‌و از آن جمله به این فجایع اشاره فرموده‌اند:
شراب خواری و خرید و فروش مسكرات آشكارا انجام می‌شود, رباخواری رواج می‌یابد, زنا و اعمال شنیع دیگر متداول و شایع و آشكار می‌گردد, قساوت, تقلب, نفاق, رشوه خواری, ریاكاری, بدعت, غیبت و سخن چینی بسیار است؛ بی عفتی و بی حیایی و ظلم و ستم عمومی خواهد بود, و زنان بی‌حجاب و با لباس‌های زننده در اجتماع آشكار می‌شوند, مردان به زنان و زنان به مردان در لباس و آرایش شبیه می‌شوند, امر به معروف و نهی از منكر ترك می‌گردد, و مؤمنان خوار و بی‌مقدار و محزون بوده و توانائی جلوگیری از گناهان و زشتیها را نخواهند داشت. كفر و الحاد و بی‌دینی رواج یافته و به اسلام و قرآن عمل نمی‌شود, فرزندان نسبت به پدران و مادران آزار و بی‌حرمتی روا داشته و كوچكتر احترام بزرگتر را رعایت نمی‌كند و بزرگتر به كوچكتر ترحم نمی‌نماید و صله‌ی رحم مراعات نمی‌شود. خمس و زكات پرداخت نمی‌شود و یا به مصرف صحیح خود نمی‌رسد,‌بیگانگان و كافران و اهل باطل بر مسلمانان چیره می‌شوند و مسلمانان با خود باختگی در همه‌ی امور در لباس و گفتار و كردار از آنان تقلید و پیروی می‌كنند و حدود الهی تعطیل می‌شود و ... .
و بسیاری فجایع دیگر كه با عبارات گوناگون در روایات پیشوایان ما ذكر شده است.
ب) حوادث پیش از ظهور.
2و3ـ «خروج سفیانی» و «فرو رفتن سپاه سفیانی به زمین»
از علاماتی كه پیشوایان معصوم ما بر آن تأكید كرده و صریح و روشن بیان فرموده‌اند,‌ خروج سفیانی است؛ «سفیانی» طبق پاره‌ای از روایات مردی اموی و از نسل یزید بن معاویة‌بن ابی سفیان و از پلید‌ترین مردم است, نامش «عثمان بن عنبسه» است و با خاندان نبوت و امامت و شیعیان دشمنی ویژه‌ای دارد, سرخ چهره و كبود چشم و آبله رو و بد منظر و ستمگر و خیانتكار است, در شام (سابق كه مشتمل بر دمشق و فلسطین و اردن و حمص و قنسرین است) قیام و به سرعت پنج شهر را تصرف می‌كند, و با سپاهی بزرگ به سوی كوفه در عراق می‌آید و در شهرهای عراق و بویژه در نجف و كوفه جنایات بزرگی مرتكب می‌شود, و سپاهی دیگر به سوی مدینه در عربستان می‌فرستد, سپاه سفیانی در مدینه به قتل و غارت می‌پردازند و از آنجا به سوی مكه می‌روند و سپاه سفیانی در بیابانی میان مدینه و مكه به فرمان خدای متعال به زمین فرو می‌روند؛ آنگاه امام قائم (علیه السلام) پس از جریاناتی از مكه به مدینه و از مدینه به سوی عراق و كوفه می‌آید و سفیانی از عراق به شام و دمشق فرار می‌كند, و امام سپاهی را به تعقیب او روانه می‌فرماید كه سرانجام او را در بیت‌المقدس هلاك كرده و سرش را جدا می‌سازند.
4ـ «خروج سید حسنی»
بنابر روایات ا ئمه (علیهم السلام)، سید حسنی مردی از بزرگان شیعیان است كه در ایران و از ناحیة «دیلم و قزوین» (كوهستانهای شمالی قزوین كه یك قسمت آن دیلمان نام دارد) خروج و قیام می كند. مردی خداجو و بزرگوار است كه ادّعای امامت و مهدویت نمی‌كند‚ و فقط مردم را به اسلام و روش ائمه معصومین (علیهم السلام) دعوت می‌نماید، و كارش بالا می‌گیرد و پیروان بسیار پیدا می‌كند،‌و از محل خود تا كوفه را از ظلم و جور فسق و فجور پاك می‌سازد. و مطاع و رئیس است و مانند سلطان عادلی حكومت می‌كند, و هنگامی كه با سپاهیان و یاران خود در كوفه است به او خبر می‌دهند كه امام قائم (علیه السلام) با یاران و پیروان خود به نواحی كوفه آمده است, سید حسنی با لشكریان خود با امام (علیه السلام) ملاقات می‌كند؛ امام صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند كه سید حسنی امام را می‌شناسد اما برای آنكه به یاران و پیروان خود امامت و فضایل امام را ثابت كند آشنایی خود را آشكار نمی‌سازد, و از امام می‌خواهد كه دلائل امامت و مواریثی كه از پیامبران نزد اوست ارائه دهد, و امام (علیه السلام) ارائه می‌فرماید و معجزاتی آشكار می‌فرماید, و سید حسنی با امام بیعت می‌كند و پیروان اون نیز با امام بیعت می‌كنند, بجز گروهی حدود چهار هزار نفر كه نمی‌پذیرند و به امام (علیه السلام) نسبت سحر و جادوگری می‌دهند, و امام (علیه السلام) پس از سه روز موعظه و نصیحت, چون نمی‌پذیرند و ایمان نمی‌آورند, دستور قتل آنها را صادر می‌فرمایند و همه‌ی آنان به فرمان امام كشته می‌شوند.
5ـ ندای آسمانی
یكی دیگر از علامات مشهور, ندای آسمانی است و آن چنان است كه پس از ظهور امام غائب در مكه, بانگی بسیار مهیب و رسا از آسمان شنیده می‌شود كه امام را با اسم و نسب به همگان معرفی می‌كند, و این ندا از آیات الهی است؛ در این ندا به مردم توصیه می‌شود كه با امام بیعت كنید تا هدایت یابید و مخالفت حكم او را ننمایید كه گمراه می‌شوید.
و ندای دیگری قبل از ظهور صورت می‌گیرد كه برای تثبیت حقانیت حضرت علی (علیه السلام) و شیعیان او خواهد بود.
6ـ نزول عیسی مسیح (علیه السلام) و اقتدای او به حضرت مهدی (علیه السلام):‌
در پاره‌ای از روایات نزول عیسی مسیح (علیه السلام) از آسمان و اقتدای او در نماز به حضرت مهدی (علیه‌السلام) جزو اموری كه همراه ظهور آن حضرت صورت می‌گیرد ذكر شده است. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به دختر خویش فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) فرمودند:« و منا و الله الذي لا اله الا هو مهدي هذه الامة الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم؛ و به خدایی كه پروردگاری جز او نیست سوگند كه مهدی این امت از ما است همانكه عیسی بن مریم پشت سر او نماز می‌خواند.»
علائم و نشانه‌های دیگری نیز در كتابها جمع‌آوری شده است؛ اما آیا این علائم همه واقع می‌شوند یا ممكن است در آنها تغییراتی بوجود آید موضوعی است كه در جای خود بررسی و مقرر شده و فرموده‌اند علائم بر دو قسم است: حتمی و غیر حتمی,‌و آنچه حتمی است واقع می‌شود.
در پاره‌ای روایات فرموده‌اند حتی حتمیات هم ممكن است تغییر یابد, و آنچه تغییر پذیر نیست چیزهایی است كه خدای متعال وعده فرموده و خداوند خلف وعده نمی‌فرماید:« ان الله لا یخلف المیعاد»
بدیهی است روایاتی كه محتومات را نیز قابل تغییر می‌داند حالت انتظار را در جامعه شیعه قوی‌تر می‌سازد تا همیشه منتظر باشند و خود را آماده سازند زیرا ممكن است علائم واقع نشده باشد و در عین حال آن حضرت ظهور نماید.
قیام امام علیه‌السلام
از مجموعه‌ی روایاتی كه پیشوایان معصوم (علیهم‌السلام) درباره‌ی وقایع قیام حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده‌اند چنین برمی‌آید كه : آن گرامی پس از غیبتی طولانی, به فرمان خدا در مكه و كنار كعبه (میان ركن و مقام) ظهور می‌فرماید,‌پرچم و شمشیر و عمامه و پیراهن پیامبر با اوست, و بوسیله‌ی فرشتگان یاری می‌شود؛ خشمگین و خونخواه قیام می‌كند, و به قتل بی‌امان دشمنان خدا و اسلام می‌پردازد و از ستمگران انتقام می‌گیرد.
یاران ویژه‌ی او سیصد و سیزده نفرند كه در مكه با او بیعت می‌كنند, و امام مدتی در مكه می‌ماند و بعد به سوی مدینه می‌آید. یاران او مردانی جنگجو و سلحشور و صالح و با ایمان و راهبان شب وشیران روزند, دلهاشان چون آهن محكم است, و در اطاعت از آن حضرت بسیار كوشا هستند, و به هر سو رو آورند پیروز می‌شوند.
امام (علیه السلام) پس از مبارزاتی در مدینه با سپاه خود به سوی عراق و كوفه می‌آید, در كوفه با سید حسنی ملاقات می‌كند و سید حسنی و سپاهیانش با امام بیعت می‌كنند, و عیسای مسیح (علیه السلام) نیز از آسمان فرود آمده امام را یاری می‌كند و در نماز به امام اقتدا می‌نماید.
مركز حكومت امام كوفه است و امام شرق و غرب جهان را فتح كرده است و اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما می‌سازد, و دین را تجدید می‌كند و از چهره‌ی اسلام راستین غبار نادرستیها را می‌زداید؛ طبق كتاب خدا و سنت پیامبر رفتار و حكومت می‌فرماید و مانند امیر‌مؤمنان غذایش ساده و لباس خشن است.
در حكومت امام, بركات زمین آشكار و ثروت و نعمت و میوه و محصولات بسیار می‌شود, فقر از بین می‌رود و همگان چنان در رفاه و نعمت خواهند بود كه كسی برای پرداخت زكات و صدقه فقیری نمی‌یابد و بهر كس رجوع كند كسی از او نمی‌پذیرد. و به شوق مجاورت با امام (علیه السلام) آنقدر از مؤمنان و پیروان در كوفه ساكن می‌شوند كه برای گنجایش نمازگزارانی كه به امام اقتدا می‌كنند مسجدی بسیار وسیع بنا می‌كنند كه هزار در دارد.
در حكومت امام (علیه السلام) عدل و امنیت چنان در همه جا سایه گستر می‌شود كه اگر پیرزنی طبقی طلا و جواهر برسر گیرد و به تنهایی و پیاده از شهری به شهری برود كسی مزاحم او نمی‌گردد و در ثروت او طمع نمی‌كند.
زمین گنجینه‌ها و دفینه‌های خود را برای امام (علیه السلام) ظاهر می‌سازد و امام تمام ویرانی‌های ستمدیدگان را آباد می‌كند, وقتی آن گرامی قیام كند خداوند به دیدگان و گوشهای پیروان او مدد می‌بخشد تا حائلی میان آنان و امامشان نباشد و او با آنان سخن می‌گوید و آنان سخن او را می‌شنوند و به او می‌نگرند در حالیكه امام در جای خود قرار دارد؛ هنگام ظهور آن حضرت خدا دست لطف و رحمت خود را بر سر بندگان خویش می‌گذارد و عقلهای آنان كامل می‌شود؛ آن گرامی میان مردم بروش حضرت داود و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) داوری می‌كند و هر چه را رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) انجام داد انجام می‌دهد و همانند رسول خدا سنت‌های جاهلی را از بین می‌برد و اسلام را دوباره حیات می‌بخشد.
اللهم صل عليه و علي آبائه الطاهرين و عجل فرجه الشريف و سهل مخرجه واقض جميع حوائجه برحمتك يا ارحم الراحمين و آخر دعوانا
ان الحمد لله رب العالمين. 

دیدگاه‌ها   

0 #2 کپیعباس 1393-04-12 01:25
با سلام برای تبلیغ و گسترش فرهنگ شیعه کپی کردم امیدوارم راضی باشید
نقل قول کردن | گزارش به مدیر
0 #1 تشکرحسین کشاورزی 1392-04-09 02:09
باسلام وتشکر خیلی عالی بود
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page