25 - سيد بن طاووس گويد:
راوى گويد: زينب از در خيمه بيرون آمد، در حالى كه صدا مى زد: واى برارم! واى سرورم! واى خاندانم! كاش آسمان بر زمين فرود مى آمد! كاش كوهها از هم متلاشى مى شدند.
شمر فرياد زد: درباره اين مرد منتظر چه هستيد؟ از هر طرف بر امام حسین علیه السلام حمله ور شدند. زرعه بن شريك، ضربتى بر كتف او زد. امام هم ضربتى بر او وارد كرد و او را نقش زمين ساخت. مرد ديگرى با شمشير بر گردن مقدس او ضربت زد كه حضرت با صورت به زمين غلتيد و ديگر ناتوان شده بود. روى زانوها نشست. سنان بن انس نيزه اى بر گلوگاهش زد. نيزه رابيرون كشيد و دوباره بر سينه آن حضرت زد. سنان دوباره تيرى در كمان نهاد و بر حنجره حضرت زد.
امام علیه السلام افتاد. دوباره نشست و تير را از گلو بيرون كشيد. دو دست خود را كنار هم زير گلو گرفت.
چون پر از خون شد، سر و صورت خويش را به خون رنگين كرد، در حالى كه مى فرمود: (خدا را اين گونه آغشته به خونم ديدار خواهم كرد، در حالى كه حق مرا غصب كرده اند.[7]
بيرون آمدن زينب سلام الله علیها از خيمه
- بازدید: 874