19 - شيخ مفيد گفته است:
سپس عبداللت، پسر امام حسن مجتبی علیه السلام كه نوجوانى نا بالغ بود، از پيش زنان بيرون آمد و آمد تا كنار عمويش7 ايستاد. زينب، دختر علی علیه السلام خود را به او رساند تا او را نگه دارد.
حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگهدار! عبدالله نپذيرفت و بشدت مقاومت كرد و گفت: به خدا از عمويم خدا نمى شوم! ابجر بن كعب به طرف به طرف امام حسین علیه السلام حمله كرد. آن نوجوان گفت: اى پاك زاده! عمويم را مى كشى؟ ابجر با شمشير بر دست آن نوجوان زد و دستش جدا گرديد و از پوست آويزان شد. عبدالله صدا زد: اى مادر! حسین علیه السلام او را در آغوش كشيد و فرمود: برادر زاده! بر آنچه پيش آمد صبر كن و اميد خير از سوى خدا داشته باش. خداوند تو را به پدران شايسته ات ملحق مى كند.[1]
20 - سيد بن طاووس گويد:
حرمله ملعون تيرى افكند و او را در دامن عمويش حسین علیه السلام به شهادت رساند.[2]
21 - شيخ مفيد گفته است:
سپس امام حسین علیه السلام دست خود را به آستان الهى بلند كرد و گفت: خداوندا! اگر آنان را تا مدت معينى بهره مند خواهى كرد، پس آنان را دچار تفرقه و تشتت ساز. واليان را هرگز از آنان خشنود مكن. آنان دعوتمان كردند تا يارى مان كنند، سپس تجاوز كرده و ما را كشتند. سپاه دشمن از چپ و راست به باقيمانده ياران حسین علیه السلام حمله ور شدند و همه را كشتند و جز سه يا چهار نفر كسى باقى نماند.[3]
[1]. تاریخ طبری، ج 3، ص 334.
[2]. در منابع، کلمه تبان است که به معنای شلوار کوتاه و کوچک است، مثل شورت.
[3]. لهوف، ص 174.
[4]. تاريخ ابن عساكر (زندگانی امام حسین)، ص 221.
[5]. مناقب، ج 4، ص 109.
[6]. بحارالانوار، ج 45، ص 47.
[7]. ینابیع الموده، ص 416 ( در «مناقب» است: سپس با زنان خداحافظی کرد، سکینه را که نالان بود، به سینه چسباند و فرمود...)
[8]. نورالعین فی مشهد الحسین، ص 58.
[9]. روضة الواعظین، ج 1، ص 159. ( این ماجرا در کتب متعدد به صورتهای مختلف بیان شده است.)
[10]. لهوف، ص 171.
[11]. لهوف، ص 171.
[12]. مقتل الحسین، ج 2، ص 34.
عبدالله بن حسن علیه السلام
- بازدید: 977