17 - سيد بن طاووس گويد:
بعضى از راويان گفته اند: هرگز هيچ مغلوبى را كه فرزندان، خاندان و يارانش كشته شده باشند، قويدلتر از او نديده ام. هرگاه مردان به او حمله ور مى شدند، او با شمشيرش بر آنان حمله مى كرد و آنان همچون فرار گله بزها از حمله گرگ، از برابر او مى گريختند. سپس به جايگاه خود بر مى گشت، در حالى كه مى گفت: لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظيم.[11]
18 - خوارزمى گويد:
سپس به نبرد پرداخت تا آنكه هفتاد تا آنكه هفتاد و دو زخم بر پيكرش نشست. ايستاد تا بياسايد، در حالى كه از پيكار، ناتوان شده بود. در حالى كه ايستاده بود، سنگى آمد و به پيشانى او خورد و خونها از پيشانى اش جارى گشت. جامه بر گرفت تا خون از پيشانى اش پاك كند كه تير سه شعبه زهرآگينى آمد و در قلب آن حضرت نشست. حسین علیه السلام فرمود: بسم الله و بالله و على مله رسول الله. سر به آسمان گرفت و گفت: خداوندا! تو مى دانى كه اينان كسى را مى كشند كه در روى زمينت جز او پسر پيغمبرى نيست. سپس تير را گرفت و از پشت بيرون كشيدو خون همچون ناودان جارى شد.
دست خود را روى زخم گذاشت. چون مشتش پر از خون شد، به طرف آسمان پاشيد و از آن خون يك قطره هم به زمين برنگشت. سرخى آسمان پيش از آن نبود تا آنكه حسین علیه السلام خون خويش را به آسمان پاشيد. سپس دوباره دست روى زخم گذاشت. چون پر از خون، خون شد، آن را به سر و صورت خود كشيد و گفت: به خدا سوگند اين گونه خون آلود خواهم بود تا جدم محمد صلی الله علیه و آله را ديدار كنم و بگويم: يا رسول الله! فلانى و فلانى مرا كشتند.[12]
حمله دوم
- بازدید: 1078