15 - فتال نيشابورى گفته است:
ام سلمه گويد: پيامبر صلی الله علیه و آله نزد من بود. جبرئيل نازل شد. آن دو با هم گفتگو مى كردند كه حسين بن علی علیه السلام در زد. رفتم تا در را باز كنم. ديدم حسین علیه السلام هم با اوست. هر دو وارد شدند.
چون چشمشان به جدشان پيامبر خدا افتاد، جبرئيل در نظرشان مانند دحيله كلبى آمد. دور او مى چرخيدند. جبرئیل علیه السلام گفت: يا رسول الله! دو كودك را نمى بينى كه چه مى كنند؟ فرمود: تو را همچون دحيه كلبى ديده اند. او زياد سراغ اين دو مى آيد و هرگاه مى آيد هديه اى برايشان مى آورد. جبرئيل شروع كرد به اشاره كردن با دستش، مثل كسى كه چيزى را مى گيرد. ناگهان در
دستش يك سيب و گلابى و انار بود. آنها را به امام حسن علیه السلام داد، همان گونه با دستش اشاره كرد و به حسین علیه السلام هم داد. هر دو خوشحال و خندان شدند. نزد جدشان شتافتند. پيامبر، سيب و انار و گلابى را گرفت و بوييد، سپس آنها را همان طور به هر يك از آن دو داد و فرمود: با آنچه داريد نزد مادرتان برويد و اگر ابتدا پيش پدرتان برويد بهتر است. آن دو طبق دستور پيامبر خدا رفتند و چيزى از آنها را نخوردند تا پيامبر نزدشان برود. سيب و ميوه هاى ديگربه همان حال بود. فرمود: يا على! چرا از ميوه نخوردى و به همسر و فرزندانت ندادى و ماجرا را فرمود. پس پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين: از آن خوردند و به ام سلمه هم دادند. انار و گلابى و سيب به همان حالى باقى بود و هر چه از آن خورده مى شد باز به حالت اول بر مى گشت تا آنكه رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رفت. امام حسین علیه السلام گويد: در دوران فاطمه عليهاالسلام هم تغيير و كاهشى در آنها پيش نيامد.
چون فاطمه عليهاالسلام شهيد شد، گلابى هم ناپديد شد و سيب به همان حالت نزد امام حسن علیه السلام باقى بود كه تا آنكه مسموم و شهيد شد. سيب باقى بود تا وقتى كه در محاصره و بى آبى قرار گرفتم.
هرگاه تشنه مى شدم آن را كه مى بوييدم، شدت عطشم فرو مى نشست. چون تشنگى ام افزون شد، بر آن دندان زدم و ديگر يقين به مرگ داشتم.
امام سجاد علیه السلام گويد: اين سخنان را ساعتى پيش از شهادتش از آن حضرت شنيدم. چون به شهادت رسيد، بوى آن سيب از قلتگاهش مى آمد. در پى آن سيب بودند و اثرى از آن ديده نشد، ولى بوى سيب پس از حسین علیه السلام هم باقى ماند: قبر او را زيارت كردم، ديدم بوى آن سيب از قبر او به مشام مى رسد. پس هر كس از شيعيان ما كه زائران قبر او باشند بخواهند آن بو را استشمام كنند، هنگام سحر دنبال آن روند. اگر مخلص باشند، آن را خواهند يافت.[9]
16 - ابن حمزه گويد:
از ابى محيص روايت است كه گويدن در كربلا با عمر سعد ملعون بودم. چون عطش بر حسین علیه السلام روى آورد، آن سيب را از درون جامه خويش در آورد و بوييد و دوباره به جايش گذاشت. چون شهيد شد، گشتم ولى آن را نيافتم، ولى صدايى شنيدم از سوى مردانى كه آنان را مى ديدم ولى نمى توانستم به آنان برسم كه: فرشتگان هنگام طلوع سپيده و بر آمدن روز، كنار قبر آن حضرت از بوى آن لذت مى برند.[10]
سيب بهشتى
- بازدید: 984