6 - ابن اعثم گويد:
سپس مردى از آنان به نام ابو جنوب جعفى تيرى افكند كه بر پيشانى امام فرود آمد.
حسین علیه السلام تير را در آورد و كنار انداخت. خونها بر صورت و محاسن حضرت جارى شد.
حسین علیه السلام گفت: خدايا! مى بينى كه از دست اين بندگان نافرمان و طغيانگر تو در چه حالى هستم. خدايا! نابود و ريشه كنشان كن و روى زمين احدى از آنان باقى نگذار و هرگز آنان را نيامرز.
گويد: سپس همچون شيرى خشمگين بر آنان حمله كرد. به هر يك مى رسيد، شمشيرى حواله اش مى كرد و او را بر زمين مى انداخت. تيرها از هر سو مى آمد و حضرت با سينه اش از تيرها استقبال مى كرد، در حالى كه مى گفت: اى امت بد! با امت و عترت محمد (صلى الله عليه وآله) چه بد رفتار كرديد! آگاه باشيد كه پس از كشتن من، كشتن هر يك از بندگان خدا برايتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! اميد آن دارم كه خداوند با خوارى شما مرا كرامت بخشد و از جايى كه نفهميد، انتقام مرا از شما بگيرد.
حصين بن نمير فرياد زد: اى پسر فاطمه! خدا چگونه از اما انتقام مى گيرد؟
فرمود: قدرت شما را به جان خودتان مى افكند و اين گونه خونهايتان را مى ريزد؛ سپس عذابى دردناك بر شما فرو مى ريزد.[6]
7 - طبرى گويد:
ابومخنف از صقعب بن زهير از حميد بن مسلم نقل مى كند: امام حسین علیه السلام جبه اى از خز داشت، عمامه بر سر نهاده بود و خضاب بر موهاى خويش زده بود و شنيدم پيش از كشته شدن، در حالى كه بر روى دو پا مثل سواره اى شجاع مى جنگيد و مواظب تير اندازان بود و در پى فرصت براى حمله بود، بر سپاه حمله كرد، در حالى كه مى گفت: آيا به كشتن من يكديگر را تحريك مى كنيد؟ پس از من هرگز بنده اى خدا را نمى كشيد كه به اندازه كشتنم خشم خدا را بر انگيزد. به خدا قسم اميدوارم با خوارى شما خدا به من كرامت بخشد، سپس از آنجا كه نفهميد، انتقام مرا از شما بگيرد. به خدا قسم اگر مرا بكشيد، خداوند نيرويتان را در ميان خودتان خواهد افكند و خونهايتان را خواهد ريخت. سپس هرگز از شما راضى نخواهد شد تا آنكه عذابى دردناك برايتان دهد.[1]
[1]. مقتل الحسین، ج 2، ص 32.
[2]. مناقب، ج 4، ص 110.
[3]. مقتل الحسین، ج 2، ص 33.
[4]. مناقب، ج 4، ص 58.
[5]. مقتل الحسین، مقرم، ص 275.
[6]. الفتوح، ج 5، ص 135.
اصابت تير بر پيشانى امام علیه السلام
- بازدید: 744