83 - نيز گويد:
عبيدالله مردم را در مسجد كوفه جمع كرد، بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى گفت: اى مردم! خاندان ابوسفيان را آزموده ايد و آنان را چنان يافته ايد كه دوست داريد. اين امير المؤ منين يزيد است كه مى شناسيدش؛ خوش رفتار و نيكوكردار و پاك طينت و مردم دوست و نگهبان مرزها و پردازنده حقوق به اهلش. در دوران او راهها امن و فتنه ها خاموش شده است. مثل دوران معاويه، پسرش يزيد نيز بندگان را اكرام مى كند و با اموال بى نيازشان مى سازد و بر كرامت و روزى شما صد در صد مى افزايد. به من دستور داده تا به شما بيشتر عطا دهم و فرمانتان دهم كه به جنگ دشمنش حسين به على بيرون شويد. بشنويد و فرمان بريد.
از منبر فرود آمد و به رياست طلبان بخششهايى بيشتر كرد و ندا داد همه آماده رفتن و پيوستن به عمر سعد و يارى او در كشتن حسين باشند. اولين كسى كه عزيمت كرد، شمر بن ذلى الجوشن با چهار هزار نفر بود. نيروهاى عمر سعد به نه هزار نفر رسيد. در پى او يزيد بن ركاب با دو هزار نفر و حصين بن نمير با چهار هزار نفر و فلان مازنى با سه هزار نفر و نصر بن فلان با دو هزار نفر عزيمت كردند. در پى شبث بن ربعى فرستاد. او خود را به مريضى زد و پيغام داد كه اى امير من بيمارم، اگر مى شود مرا معاف دار. ابن زياد پيغام فرستاد كه پيك من خبر داده كه خود را به بيمارى مى زنى. مى ترسم از آنان باشى كه (وقتى با مومنان برخورد مى كنند، مى گويند ما با شماييم...[3]. بنگر! اگر در فرمان مايى، شتابان نزد ما بيا. شبث بن ربعى آخر شب نزد او رفت تا چهره اش ديده نشود و نشان بيمارى مشاهده نگردد. چون وارد شد، ابن زياد خوشامد گفت و نزديك خود نشاند و گفت: دوست دارم فردا با هزار سوار از يارانت به عمر سعد بپيوندى. گفت: باشد. هزار سوار عزيمت كرد. در پى او حجار بن ابجر با هزار سوار رفت. سپاه عمر سعد به 13 هزار رسيد. آنگاه ابن زياد به او نوشت: اما بعد، براى تو هيچ كم و كاستى از نظر سپاه سواره و پياده نگذاشتم. هر صبح و شام هم خبرها را با هر كه مى آيد و مى رود به من برسان. ابن زياد عمر سعد را به كشتن حسین علیه السلام و شتاب در آن تشويق مى كرد. عمر سعد هم نمى خواست كه كشته شدن حسين به دست او باشد.[4]
آمدن شمر به كربلا و قطع كردن آب
- بازدید: 954