77 - دينورى گويد :
زهير به امام حسین علیه السلام گفت: نزديكى ما، كنار رود فرات، روستايى است در دل يك قطعه محكم كه فرات آن را احاطه كرده است، مگر از يك طرف. امام پرسيد: نامش چيست؟ گفت : عقر.
فرمود: پناه مى بريم به خدا از عقر (آتش گداخته). امام حسین علیه السلام به حر گفت : كمى هم برويم آنگاه فرود آييم. با او رفت تا آنكه به كربلا رسيدند. حر و يارانش در مقابل امام حسین علیه السلام ايستادند و از رفتن باز داشتند و حر گفت: همين جا فرود آى. فرات هم به تو نزديك است. امام پرسيد: اسم اينجا چيست؟ گفت: كربلا. فرمود: صاحب رنج و بلا پدرم هنگام عزيمت به صفين، از اينجا گذشت. من با او بودم. ايستاد و از نامش پرسيد. نامش را گفتند. فرمود: (اينجا محل فرود آمدنشان و اينجاست محل ريخته شدن خونهايشان. پرسيدند: چه كسانى؟ فرمود: گروهى بزرگ از خاندان محمد اينجا فرود مى آيند . [4]
78 - بهبهانى به نقل از ابى مخنف نقل مى كند :
همه حركت كردند تا به سرزمين كربلا رسيدند. روز چهار شنبه بود اسب امام از حركت باز ايستاد. امام فرود آمد و بر اسب ديگرى سوار شد. آن نيز حتى يك گام جلو نرفت. امام، پيوسته اسب عوض كرد، تا هفت اسب و همه اين گونه بودند. امام با ديدن اين امر شگفت، پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ گفتند: غاضريه. پرسيد: نام ديگرى دارد؟ گفتند: نينوا. فرمود: نام ديگر چه؟ گفتند: ساحل فرات. پرسيد: اسم ديگر هم دارد؟ گفتند: كربلا. آنگاه بود كه نفس عميقى كشيد و فرمود: سرزمين محنت و رنج! فرمود: بايستيد و پيش نرويد. به خدا كه محل فرود آمدنمان و سرزمين ريخته شدن خونمان همان جاست. اينجاست كه حرمت ما را مى شكنند، مردانمان و كودكانمان را مى كشند. قبور ما در همينجا زيارتگاه خواهد شد، جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همين خاك را به من وعده داده و وعده او خلاف نيست. از اسب فرود آمد...[5]
79 - ابن جوزى گويد:
امام پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ گفتند: كربلا؛ به آن نينوا هم مى گويند. حضرت گريست و فرمود: رنج و محنت! ام سلمه به من خبر داد كه روزى جبرئيل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود.
تو هم با من بودى. گريه كردى، پيامبر فرمود: فرزندم را رها كن. تو را رها كردم. پيامبر تو را بر دامن خود نشاند. جبرئيل گفت: آيا دوستش دارى؟ فرمود: آرى. گفت: امت تو او را خواهند كشت. اگر بخواهى سرزمين شهادتش را نشانت دهم. فرمود: آرى. جبرئيل بال خود را بر كربلا گشود و آن را به پيامبر نشان داد. چون به حسین علیه السلام گفتند كه نام اينجا كربلاست، آن را بوييد و گفت: به خدا اين همان سرزمينى است كه جبرئيل به پيامبر خدا خبر داد كه من اينجا كشته خواهم شد.[6]
در روايتى است كه مشتى از خاك آن بر گرفت و بوييد...
ابن سعد نقل مى كند: چون علی علیه السلام در مسير صفين از كربلا گذشت و رو به روى روستاى نينوا بر كرانه فرات قرار گرفت. ايستاد و خدمتكار خود را گفت كه به ابا عبدالله خبر دهد به اين سرزمين چه مى گويند؟ گفت: كربلا. حضرت گريست تا آنكه زمين از اشكهايش تر شد. فرمود: روزى خدمت پيامبر رسيدم كه مى گريست. سبب گريه را پرسيدم، فرمود: جبرئيل پيش من بود. مرا خبر داد كه فرزندم حسین علیه السلام در كنار فرات در جايى به نام كربلا كشته مى شود. مشتى از خاك آن را برداشت و داد تا بويش كنم. چشمانم پر از اشك شد.[7]
نامهاى كربلا
- بازدید: 923