بخش نهم: مقدمه هشتم: دو ركن اساسىِ شخصيت هاى سازنده فرهنگِ پيشروِ انسانيت در شخصیت امام حسین(ع)

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

دو ركن اساسىِ شخصيت هاى سازنده فرهنگِ پيشروِ انسانيت كه هر دو در شخصيت امام حسين (ع) در حد اعلا وجود داشت.

ركن يكم - عامل ارثى
ركن دوم - عامل تعليم و تربيت و محيط
براى انعقاد و فعاليت يك شخصيت سازنده فرهنگ پيشرو انسانيت، دو ركن اساسى لازم است. اين قضيه به عنوان يك اصل، يا قانون تشكل سازمان شخصيت، مورد قبول علماى علوم انسانى است، كه عناصر شخصيت هر انسان، به طور معمول در همان اوان زندگى منعقد مى گردد و اصول و عناصر ثابت را از ارتباط با دو قلمرو برون و درون به دست مى آورد و در خود متشكل مى سازد و با حركت در جاده پرپيچ و خم و پر فراز و نشيب حيات، به فعاليت و مديريت مى پردازد. امام حسين (عليه السلام)، اين شخصيت بزرگ، اصول و عناصر ثابت خود را - از دو قلمرو درونى و برونى - و از حيث عظمت و اصالت دريافته بود.(1)
الف - قلمرو درونى : طهارت و نزاهت فوق العاده سلسله نسبى كه واسطه انتقال آن امام به عرصه وجود شده بود.
در زيارت هفتم آن حضرت ، چنين مى خوانيم :
يا مولاى، يا اءبا عبدالله، اءشهد اءنك كنت نورا فى الاءصلاب الشامخه و الاءرحام المطهره لم تنجسك الجاهليه باءنجاسها ولم تلبسك من مدلهمات ثيابهم (2)
((اى سرور من، اى اباعبدالله، شهادت مى دهم به اين كه تو نورى در اصلاب عالى و ارحام پاك بودى كه جاهليت با پليدى هايش تو را آلوده نساخته و با پوشاك هاى كثيفش تو را نپوشانده است.))
به همين جهت است كه مى توان گفت : حركت امام حسين (عليه السلام) دامنه همان جريان نورانى بود كه پيش از ورود به نشئه طبيعت، رو به مقصد ملكوتى، آن را سپرى نموده بود.
از گل آدم شنيدم بوى تو

راه ها پيموده ام تا كوى تو

((نير تبريزى))
رهروِ منزل عشقيم زسر حدِ عدم

تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم

ب - قلمرو برونى : دودمان و محيطى است كه امام حسين (عليه السلام) در آن چشم به دنيا گشوده و ترتيب شده بود.
مديريت آن دودمان با خاتم الانبياء (صلى الله عليه و اله) با معاونت على بن ابى طالب (عليه السلام) و مادرىِ حضرت فاطمه زهرا (عليه السلام) و برادرىِ امام حسن مجتبى (عليه السلام) بود. در آن هنگام بود كه فرهنگ پيشرو اسلام و تمدن جديدش ((حيات معقول و هدفدار)) را محور خود قرار داده بود. زندگى امام حسين (عليه السلام) در آن قسمت از روزگار كه دوران انعقاد شخصيت است، با جوهر اصلى عدالت و فضيلت و عالى ترين اصول اخلاقى كه در وجود نازنين محمد مصطفى (صلى الله عليه و اله) و على مرتضى (عليه السلام) و مادرش فاطمه زهرا (عليه السلام) تجلى داشت، در ارتباط بود. لذا، عظمت عدالت و فضيلت چنان مورد ايمان و عشق آن بزرگوار قرار گرفته بود، كه ترديد يا بى خيالى درباره آن ها مانند ترديد و بى خيالى درباره اصل هدفِ اعلاى زندگى محسوب مى گشت. او از منطق صريح چهار معلم و مربى بزرگ خود دريافته بود كه زندگى بدون آن هدف اعلايى كه دارد، مساوى با مرگ است، بلكه از جهاتى، مرگ موقعى كه شرافتمندانه باشد، نه تنها برتر از آن زندگى است، بلكه نجات دهنده انسان آگاه و با فضيلت از يك جنبش و جست وخيزِ بى اصل و وقيح به نام زندگى مى باشد! اين يك احساس خام و بى اساس نيست . اهميت عامل تعليم و تربيت درباره عظمت حق و لزوم تطبيق زندگى بر آن و پستى باطل و لزوم اجتناب از آن، در گفتار و كردار و هدف گيرى هاى امام حسين (عليه السلام) با كمال وضوح مشاهده مى شود. در كلام حيات بخش فرزند نازنين على (عليه السلام) دقت كنيم:
الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه فليرغب المؤمن فى لقاء ربه محقا، فاءنى لا اءرى الموت الا سعاده و لا الحياه مع الظالمين الا برما(3)
((مگر نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل اجتناب نمى گردد؟ در اين هنگام است كه شخص با ايمان در حالى كه بر حق است، مشتاق ديدار پروردگارش مى شود. من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمكاران را جز تنگدلى و ملامت نمى بينم.))
به راستى، در آن هنگام كه حق از زندگى مردم حذف شود و از باطل دورى گزيده نشود، از زندگى و معانى والاى آن، چه مى ماند؟
لزوم پذيرش اين عقيده و عمل به حق و حقيقت به طور كامل ، همان منطق قرآن است كه امام حسين (عليه السلام) علاوه بر آشنايى مستقيم با آن، در همه گفتار و كردار و هدف گيرى هاى معلمان و مربيان خود، آن را مشاهده نمود و با شديدترين تكاپو، جوهر نورانى ذاتى خود را به وسيله آن به فعليت درآورد و به ثمر رسانيد.
خلاصه، او از اوايل عمر مباركش در پيرامون منبع جوشان چشمه سار دين اسلام ، زندگى آگاهانه كرده و با بصيرت نافذ و عقل سليم دريافته بود كه جد بزرگوارش محمدبن عبدالله (صلى الله عليه و آله) چه ارمغان حيات بخشى براى بشريت آورده است . او در لحظات نزول وحى كه برقرار شدن نزديك ترين ارتباط خدا با بنده اوست ، ناظر چهره ربانى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) بود و از درخشش آن چهره مبارك و نورانى ، پايدارترين توشه هاى حيات معقول و هدفدار را براى خود خوانده بود.
انعكاس و پذيرش امام حسين (عليه السلام) به عنوان بزرگترين شخصيت از طرف همه مردمِ جامعه اسلامى تثبيت شده بود.
براى مطالعه و بررسى عظمت شخصيت امام حسين (عليه السلام) از ديدگاه منابع معتبر اسلامى و تواريخ ، مراجعه فرماييد به كتاب ((پرتوى از عظمت حسين (عليه السلام ((- تاءليف دانشمند معظم، جناب آقاى لطف الله صافى از صفحه 20 تا صفحه 109. به نظر اين جانب، كتاب مذكور، يكى از جامع ترين و محققانه ترين كتاب هايى است كه تاكنون در عظمت شخصيت امام حسين (عليه السلام) نوشته شده است .
ما در اين مبحث ، به بيان اعترافات آن گروه از اشخاص مى پردازيم كه نه تنها از پيروان مكتب على و آل على (عليه السلام) نبوده اند، بلكه از جهاتى روياروى آن مكتب قرار گرفته، چهره مخالف با آن داشته اند.
شواهد تاريخىِ فراوانى وجود دارد كه آن حضرت، محبوب ترين فرد در زمان خود براى همه مردم بود. بديهى است كه اين محبوبيت از يك طرف، معلول عظمت نسبى آن حضرت بود كه نوه پيامبر از طرف دختر بزرگوارش ‍ فاطمه زهرا (عليه السلام) بود و فرزند على بن ابى طالب (عليه السلام)، و از طرف ديگر معلولِ داشتن آن همه كمال روحى بود كه در شخصيت او جمع شده بود كه شمه اى از آن ها در داستان خونين نينوا و مديريت محيرالعقول آن آشكار گشت . از جمله آن شواهد است :
1- در آن هنگام كه وليدبن عتبه ، امام حسين (عليه السلام) را دعوت كرده بود تا خبر مرگ معاويه را به ايشان بدهد و از آن حضرت براى يزيد بيعت بگيرد، امام حسين (عليه السلام) فرمود:
((من گمان نمى كنم تو به بيعت پنهانىِ من با يزيد قناعت كنى و تو مى خواهى بيعت من آشكارا باشد تا مردم بدانند. وليد گفت: بلى. امام حسين (عليه السلام) فرمود: پس وقتى كه صبح شد، نظر مرا در اين باره مى بينى. وليد گفت: اگر مى خواهى برگرد به نام خدا، تا همراه مردم نزد ما حاضر شوى . در اين موقع مروان به وليد گفت : سوگند به خدا، اگر حسين در اين ساعت بدون اين كه بيعت كند از تو جدا شود، هرگز نخواهى توانست بر او چيره شوى تا اين كه كشته هاى زيادى ميان تو و او بر زمين بيفتد. مگذار از نزد تو بيرون برود، مگر اين كه با يزيد بيعت كند، يا گردن او را بزنى ، امام حسين (عليه السلام) با شنيدن اين سخن از جا برجسست و خطاب به مروان فرمود: اى فرزند زن آبى چشم ، تو مرا مى كشى يا او؟! دروغ گفتى و مرتكب گناه گشتى . امام حسين (عليه السلام) بيرون آمد و با خويشاوندان و يارانش خود به منزل خود بازگشت.

دو ركن اساسىِ شخصيت هاى سازنده فرهنگِ پيشروِ انسانيت كه هر دو در شخصيت امام حسين (ع) در حد اعلا وجود داشت.

ركن يكم - عامل ارثى
ركن دوم - عامل تعليم و تربيت و محيط
براى انعقاد و فعاليت يك شخصيت سازنده فرهنگ پيشرو انسانيت، دو ركن اساسى لازم است. اين قضيه به عنوان يك اصل، يا قانون تشكل سازمان شخصيت، مورد قبول علماى علوم انسانى است، كه عناصر شخصيت هر انسان، به طور معمول در همان اوان زندگى منعقد مى گردد و اصول و عناصر ثابت را از ارتباط با دو قلمرو برون و درون به دست مى آورد و در خود متشكل مى سازد و با حركت در جاده پرپيچ و خم و پر فراز و نشيب حيات، به فعاليت و مديريت مى پردازد. امام حسين (عليه السلام)، اين شخصيت بزرگ، اصول و عناصر ثابت خود را - از دو قلمرو درونى و برونى - و از حيث عظمت و اصالت دريافته بود.(1)
الف - قلمرو درونى : طهارت و نزاهت فوق العاده سلسله نسبى كه واسطه انتقال آن امام به عرصه وجود شده بود.
در زيارت هفتم آن حضرت ، چنين مى خوانيم :
يا مولاى، يا اءبا عبدالله، اءشهد اءنك كنت نورا فى الاءصلاب الشامخه و الاءرحام المطهره لم تنجسك الجاهليه باءنجاسها ولم تلبسك من مدلهمات ثيابهم (2)
((اى سرور من، اى اباعبدالله، شهادت مى دهم به اين كه تو نورى در اصلاب عالى و ارحام پاك بودى كه جاهليت با پليدى هايش تو را آلوده نساخته و با پوشاك هاى كثيفش تو را نپوشانده است.))
به همين جهت است كه مى توان گفت : حركت امام حسين (عليه السلام) دامنه همان جريان نورانى بود كه پيش از ورود به نشئه طبيعت، رو به مقصد ملكوتى، آن را سپرى نموده بود.
از گل آدم شنيدم بوى تو

راه ها پيموده ام تا كوى تو

((نير تبريزى))
رهروِ منزل عشقيم زسر حدِ عدم

تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم

ب - قلمرو برونى : دودمان و محيطى است كه امام حسين (عليه السلام) در آن چشم به دنيا گشوده و ترتيب شده بود.
مديريت آن دودمان با خاتم الانبياء (صلى الله عليه و اله) با معاونت على بن ابى طالب (عليه السلام) و مادرىِ حضرت فاطمه زهرا (عليه السلام) و برادرىِ امام حسن مجتبى (عليه السلام) بود. در آن هنگام بود كه فرهنگ پيشرو اسلام و تمدن جديدش ((حيات معقول و هدفدار)) را محور خود قرار داده بود. زندگى امام حسين (عليه السلام) در آن قسمت از روزگار كه دوران انعقاد شخصيت است، با جوهر اصلى عدالت و فضيلت و عالى ترين اصول اخلاقى كه در وجود نازنين محمد مصطفى (صلى الله عليه و اله) و على مرتضى (عليه السلام) و مادرش فاطمه زهرا (عليه السلام) تجلى داشت، در ارتباط بود. لذا، عظمت عدالت و فضيلت چنان مورد ايمان و عشق آن بزرگوار قرار گرفته بود، كه ترديد يا بى خيالى درباره آن ها مانند ترديد و بى خيالى درباره اصل هدفِ اعلاى زندگى محسوب مى گشت. او از منطق صريح چهار معلم و مربى بزرگ خود دريافته بود كه زندگى بدون آن هدف اعلايى كه دارد، مساوى با مرگ است، بلكه از جهاتى، مرگ موقعى كه شرافتمندانه باشد، نه تنها برتر از آن زندگى است، بلكه نجات دهنده انسان آگاه و با فضيلت از يك جنبش و جست وخيزِ بى اصل و وقيح به نام زندگى مى باشد! اين يك احساس خام و بى اساس نيست . اهميت عامل تعليم و تربيت درباره عظمت حق و لزوم تطبيق زندگى بر آن و پستى باطل و لزوم اجتناب از آن، در گفتار و كردار و هدف گيرى هاى امام حسين (عليه السلام) با كمال وضوح مشاهده مى شود. در كلام حيات بخش فرزند نازنين على (عليه السلام) دقت كنيم:
الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه فليرغب المؤمن فى لقاء ربه محقا، فاءنى لا اءرى الموت الا سعاده و لا الحياه مع الظالمين الا برما(3)
((مگر نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل اجتناب نمى گردد؟ در اين هنگام است كه شخص با ايمان در حالى كه بر حق است، مشتاق ديدار پروردگارش مى شود. من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمكاران را جز تنگدلى و ملامت نمى بينم.))
به راستى، در آن هنگام كه حق از زندگى مردم حذف شود و از باطل دورى گزيده نشود، از زندگى و معانى والاى آن، چه مى ماند؟
لزوم پذيرش اين عقيده و عمل به حق و حقيقت به طور كامل ، همان منطق قرآن است كه امام حسين (عليه السلام) علاوه بر آشنايى مستقيم با آن، در همه گفتار و كردار و هدف گيرى هاى معلمان و مربيان خود، آن را مشاهده نمود و با شديدترين تكاپو، جوهر نورانى ذاتى خود را به وسيله آن به فعليت درآورد و به ثمر رسانيد.
خلاصه، او از اوايل عمر مباركش در پيرامون منبع جوشان چشمه سار دين اسلام ، زندگى آگاهانه كرده و با بصيرت نافذ و عقل سليم دريافته بود كه جد بزرگوارش محمدبن عبدالله (صلى الله عليه و آله) چه ارمغان حيات بخشى براى بشريت آورده است . او در لحظات نزول وحى كه برقرار شدن نزديك ترين ارتباط خدا با بنده اوست ، ناظر چهره ربانى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) بود و از درخشش آن چهره مبارك و نورانى ، پايدارترين توشه هاى حيات معقول و هدفدار را براى خود خوانده بود.
انعكاس و پذيرش امام حسين (عليه السلام) به عنوان بزرگترين شخصيت از طرف همه مردمِ جامعه اسلامى تثبيت شده بود.
براى مطالعه و بررسى عظمت شخصيت امام حسين (عليه السلام) از ديدگاه منابع معتبر اسلامى و تواريخ ، مراجعه فرماييد به كتاب ((پرتوى از عظمت حسين (عليه السلام ((- تاءليف دانشمند معظم، جناب آقاى لطف الله صافى از صفحه 20 تا صفحه 109. به نظر اين جانب، كتاب مذكور، يكى از جامع ترين و محققانه ترين كتاب هايى است كه تاكنون در عظمت شخصيت امام حسين (عليه السلام) نوشته شده است .
ما در اين مبحث ، به بيان اعترافات آن گروه از اشخاص مى پردازيم كه نه تنها از پيروان مكتب على و آل على (عليه السلام) نبوده اند، بلكه از جهاتى روياروى آن مكتب قرار گرفته، چهره مخالف با آن داشته اند.
شواهد تاريخىِ فراوانى وجود دارد كه آن حضرت، محبوب ترين فرد در زمان خود براى همه مردم بود. بديهى است كه اين محبوبيت از يك طرف، معلول عظمت نسبى آن حضرت بود كه نوه پيامبر از طرف دختر بزرگوارش ‍ فاطمه زهرا (عليه السلام) بود و فرزند على بن ابى طالب (عليه السلام)، و از طرف ديگر معلولِ داشتن آن همه كمال روحى بود كه در شخصيت او جمع شده بود كه شمه اى از آن ها در داستان خونين نينوا و مديريت محيرالعقول آن آشكار گشت . از جمله آن شواهد است :
1- در آن هنگام كه وليدبن عتبه ، امام حسين (عليه السلام) را دعوت كرده بود تا خبر مرگ معاويه را به ايشان بدهد و از آن حضرت براى يزيد بيعت بگيرد، امام حسين (عليه السلام) فرمود:
((من گمان نمى كنم تو به بيعت پنهانىِ من با يزيد قناعت كنى و تو مى خواهى بيعت من آشكارا باشد تا مردم بدانند. وليد گفت: بلى. امام حسين (عليه السلام) فرمود: پس وقتى كه صبح شد، نظر مرا در اين باره مى بينى. وليد گفت: اگر مى خواهى برگرد به نام خدا، تا همراه مردم نزد ما حاضر شوى . در اين موقع مروان به وليد گفت : سوگند به خدا، اگر حسين در اين ساعت بدون اين كه بيعت كند از تو جدا شود، هرگز نخواهى توانست بر او چيره شوى تا اين كه كشته هاى زيادى ميان تو و او بر زمين بيفتد. مگذار از نزد تو بيرون برود، مگر اين كه با يزيد بيعت كند، يا گردن او را بزنى ، امام حسين (عليه السلام) با شنيدن اين سخن از جا برجسست و خطاب به مروان فرمود: اى فرزند زن آبى چشم ، تو مرا مى كشى يا او؟! دروغ گفتى و مرتكب گناه گشتى . امام حسين (عليه السلام) بيرون آمد و با خويشاوندان و يارانش خود به منزل خود بازگشت.

ادامه مطلب

مروان به وليد گفت: به سخن من گوش ندادى . سوگند به خدا، او با چنين شخصيتى، هرگز تسليم تو نخواهد شد. وليد گفت: واى بر غيرِ (دشمن) تو. تو براى من حادثه اى را انتخاب كرده اى كه نابودىِ دين من در آن است. سوگند به خدا، دوست ندارم تمامى اموال و ملك دنيا از آنِ من باشد و من حسين را بكشم. شگفتا، من حسين را بكشم فقط براى آن كه مى گويد: من بيعت نمى كنم. سوگند به خدا، من مى دانم كسى كه درباره خون حسين در روز قيامت محاسبه شود، در نزد خدا، ميزان (ارزش اعمال) او سبك مى باشد.))(4)
2- معاويه درباره شخصيت هايى كه احتمال مى داد پس از مرگ او درصدد زمامدارى برآيند، توصيه هايى به يزيد نموده و درباره امام حسين (عليه السلام) چنين گفته بود:
((اما حسين ، مردى است داراى روح نيرومند و پرهيجان . اهل عراق او را رها نخواهند كرد تا او را با تو روياروى قرار بدهند. اگر بر او پيروز شدى ، از او صرف نظر كن ، زيرا او نسبت رحمى با ما دارد و داراى حقى بزرگ و خويشاوندى با محمد (صلى الله عليه وآله) مى باشد.))
3- عقاد مى گويد:
((حسين پنجاه و هفت سال زندگى كرد. او با اين كه دشمنانى داشت كه هيچ امتناعى از خلاف واقع گفتن نداشتند، هيچ يك از آنان براى او عيبى پيدا نكرد و هيچ كس عظمت ها و فضايل او را نتوانست منكر شود. حتى وقتى كه نامه عتاب آميز حسين به معاويه رسيد و اطرافيانش به او گفتند كه نامه توهين آميز به حسين بنويسد، چنين پاسخ داد: من در على چيزى يافتم كه درباره او {مغالطه و افترا} به راه بيندازم ، ولى درباره حسين هيچ چيز قابل سفسطه اى نمى بينم.))(5)
منظور اين حيله گر (معاويه)، داستان مغلطه كارى درباره كشته شدن عثمان بود كه خود او از سبب سازان آن قضيه بود و على (عليه السلام) كمترين دخالتى در آن نداشت .
4- خوارزمى مى گويد:
((وقتى كه وليدبن عتبه شنيد امام حسين (عليه السلام) به سوى عراق حركت كرده است، به عبيدالله بن زياد چنين نوشت: حسين بن على به طرف عراق حركت كرده است و او فرزند فاطمه بتول است و فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است. اى پسر زياد، بترس از اين كه آزارى به او برسانى و در نتيجه براى خود در اين دنيا كارى كنى كه هيچ چيزى جلوى آن را نتواند بگيرد و هيچ كس از خواص و عوام تا آخر دنيا آن را فراموش ‍ نكند.))(6)
5- حمزه بن مغيره بن شعبه كه پسر خواهر عمربن سعد بود، وقتى شنيد عمر مى خواهد به جنگ حسين (عليه السلام) برود، به او گفت:
((از اين كه تصميم به جنگ با حسين بگيرى و با خدا مخالفت نمايى و رحم را قطع كنى ، به خدا پناه مى برم . سوگند به خدا، اگر از همه دنياى خويش و مال و سلطنت روى زمين كه از آنِ تو باشد، دست بردارى ، بهتر است از اين كه در حالى كه خون حسين به گردن تو باشد خدا را ديدار كنى.))(7)
6- قاتلان امام حسين (عليه السلام) پس از حادثه كربلا مورد نفرت و انزجار و سب و لعن همه مردم جوامع واقع شدند.(8)
7- عبدالله العلايلى چنين مى نويسد:
((خلافى نيست در اين كه حسين براى همه مردم محبوب بود و در ميان همه گروه ها و طبقات مردم، برگزيدگى خاص داشت. حسين از جاذبه اى برخوردار بود كه همه مردم به قداست او معتقد بودند و بالاتر از ديگران به او مى نگريستند.))(9)
8- عبدالله بن عمر در سايه كعبه نشسته بود. وقتى چشمش به حسين (عليه السلام) افتاد كه مى آمد، گفت : اين مرد امروز محبوب ترين مردم زمين در نزد اهل آسمان (ملكوتيان) است .(10)
9- عبدالرحمن ابن خلدون در رد ابوبكرابن العربى المالكى (11) كه گفته بود: قتل الحسين بشرع جده (حسين به مقتضاى شريعت جدش كشته شده است)، چنين مى گويد:
((قاضى ابوبكرابن العربى اشتباه كرده است كه درباره حسين چنين گفته است . اين غلط، ناشى از غفلت قاضى از شرطِ بودنِ امام عادل در تحريم خروج عليه زمامدار مسلمين است . {اگر زمامدار امام عادل باشد، خروج عليه او حرام است} و كيست عادل تر از حسين در زمانش و امامتش و عدالتش در پيكار با گمراهان.))(12)
---------------------------------------------
1-ممكن است در اين مورد، سؤ الى به نظر بيايد كه نبايد بى پاسخ بماند. سؤ ال اين است كه اگر يك شخصيت ، ذاتا به دور از امكان دستبردِ عوامل ظلمت و آلودگى هاى حيوانى قدم به اين دنيا بگذارد، ديگر چه نيازى به تعليم و تربيت دارد، زيرا او با يك شخصيت ساخته شده ، وارد عالم هستى شده است ؟ پاسخ اين سؤال از اين قرار است :
منظور از طهارت و نزاهت و نورانيت ذاتى ، كاشته شدن بذر آن ها در درون اين گونه شخصيت هاست كه بعدها به وسيله پيشوايان الهى و عقل سليم و وجدان ناب مى رويد و به فعليت مى رسد، نه اين كه آن شخصيت ها با كمالِ به فعليت رسيده به دنيا مى آيند. از جمله دلايل روشن براى اثبات اين معنى ، سخن اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه مى رمايد:
وقد علمتم موضعى من رسول الله (صلى الله عليه وآله) - بالقرابه القريبه ، و المنزله الخصيصه . وضعنى فى حجره و اءنا ولد {وليد} يضمنى الى صدره ، ويكنفنى فى فراشه ، و يمسنى جسده ، و يشمنى عرفه . و كان يمضع الشى ء ثم يلقمنيه ، و ما وجد لى كذبه فى قول ، ولا خطله فى فعل . و لقد قرن الله به - صلى الله عليه و اله ) - من لدن اءن كان فطيما اءعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم ، و محاسن اءخلاق العالم ، ليله و نهاره . ولقد كنت اءتبعه اتباع الفصيل اءثر اءمه ، يرفع لى فى كل يوم من اءخلاقه علما، وياءمرنى بالاقتداء به .
((شما موقعيت مرا با پيامبر (صلى الله عليه و اله ) از جهت خويشاوندى نزديك و مقام مخصوص مى دانيد. آن حضرت مرا در كودكى روى دامن خود مى نشاند و به سينه خود مى چسبانيد و در رختخواب خود جاى مى داد و بدن مباركش را به من مى سود و از بوى خوشِ خود، مشام مرا نوازش مى داد و گاهى چيزى را با دهان مباركش تبرك مى فرمود و به من مى خورانيد. او دروغى از من در گفتار و خطايى در كردار نيافت . خداوند متعال از آن موقع كه آن حضرت از شير گرفته شد، با عظمت ترين فرشته اى از فرشتگانش را موكل ساخت تا آن حضرت را در مسير ارزش ها و اخلاق نيكوى عالم شب و روز به حركت درآورد. من از آن حضرت مانند بچه شتر كه دنبال مادرش مى رود پيروى مى كردم . از هر روز نشانى از اخلاق به من ارائه مى داد و دستور مى فرمود كه از آن تبعيت كنم ...))
{نهج البلاغه ، خطبه 192}
در اين جملات ، تاءثير تعليم و تربيت در به فعليت رسيدن كمال ذاتىِ هر دو بزرگوار (پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله ) و اميرالمؤمنين (عليه السلام)) با كمال وضوح ديده مى شود.
2- مصباح از صفوان جمال ، نقل از محدث قمى (ره ) زيارت هفتم امام حسين (عليه السلام).
3- لمعه من بلاغه الحسين (عليه السلام): ((خطب ، رسايل ، مواعظ))، السيد مصطفى آل الاءعتماد، انتشارات اعلى ، كربلا، ص ‍ 71. الاتحاف ، ص 25 - حليه الاولياء، ج 2، ص 39 - قمقام ، ص 353.
4- نفس الهموم ، محدث قمى ، صص 41 و 42.
5- ابوالشهداء، عباس محمود عقاد، ص 73.
6- مقتل ، خوارزمى ، ص 181.
7- تاريخ طبرى ، ج 4، صص 309 و 310 - الكامل ، ابن اثير، ج 3، ص 283.
8- ر.ك : پرتوى از عظمت حسين (عليه السلام)، لطف الله صافى ، صص 124 - 135.
9- سمو المعنى فى سمو الذات ، ص 139.
10- الاصابه ، ج 1 - 1724، ص 333.
11- اين شخص از ظاهريين فقها بوده و غير از محى الدين ابن عربى، صاحب فصوص و فتوحات است. در كتب تراجم براى اين كه اين دو نفر را از همديگر جدا كنند، نخستين را ابن العربى (باال) و دومين را ابن عربى (مجرد از ال) ضبط كرده اند.
12- مقدمه ابن خلدون ، ص 171.
--------------------------------------
علامه محمدتقى جعفرى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
اربعین
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

* کلیپهای بیشتر

روزشمارتاریخ اسلام

1 صفر

١ـ وقوع جنگ صفین٢ـ ورود کاروان اسرای اهل بیت (علیهم السلام) به شام 1ـ وقوع جنگ صفینروز اول...


ادامه ...

2 صفر

١ـ ورود اسراى اهل بیت‌(علیهم السلام) به مجلس یزید ملعون٢ـ شهادت جناب زیدبن على بن الحسین‌(علیهما السلام)٣ـ...


ادامه ...

3 صفر

ولادت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) امام پنجم، محمد بن على بن الحسین علیه السلام بنا بر...


ادامه ...

5 صفر

شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر امام حسین (علیه السلام) در پنجم صفر سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

7 صفر

١- شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام)٢ ـ ولادت امام موسى بن جعفر (علیه السلام)1ـ شهادت امام حسن...


ادامه ...

8 صفر

وفات سلمان فارسیدر هشتم صفر سال 36 هـ .ق. سلمان، بزرگ صحابی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه...


ادامه ...

9 صفر

١ـ شهادت عمّار یاسر در جنگ صفین٢ـ وقوع جنگ نهروان1ـ شهادت عمّار یاسر در جنگ صفیندر نهم...


ادامه ...

14 صفر

شهادت « محمد بن ابى بكر » روز چهاردهم صفر سال 38 هـ .ق. محمد بن ابی بکر،...


ادامه ...

18 صفر

شهادت اویس قرنى در هجدهم صفر سال 37 هـ .ق. در جریان جنـگ صفین اویـس قرنی به شهادت...


ادامه ...

20 صفر

١ـ فاجعه بئر معونه٢ـ ورود كاروان حسینى به کربلا٣ـ اربعین حسینى 1ـ فاجعه ‌بئر معونهدر بیستم صفر سال...


ادامه ...

27 صفر

مأموریت «اسامه بن زید» از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای تجهیز سپاه اسلام رسول گرامی اسلام(صلی...


ادامه ...

28 صفر

١ـ شهادت جانسوز پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)٢ـ شهادت امام حسن مجتبی(علیه...


ادامه ...

30 صفر

شهادت حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در روز آخـر صفر سـال 203 هـ .ق. هشـتمین اختر...


ادامه ...
0123456789101112

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page