يزيد بن معاويه كه اكنون حسين بن على عليه السلام و ياران آزاده ى او را به قتل رساند از قدرت و پيروزى خود سخت سرمست است و مى خواهد به تصور غلط خود اين فتح و غلبه را به بزرگان شام و شخصيتهاى بزرگ آن سرزمين تفهيم كند از اين نظر دستور مى دهد مجلس بى سابقه اى ترتيب دهند كه در آن تمام شخصيتهاى خارجى كه مقيم پايتخت وى هستند و اشراف و سران شام شركت نمايند، در آن مجلس خود بر بالاى تختى زرنگار نشست و تمام مظاهر قدرت خود را در آنجا مجسم ساخت .
در اين هنگام فرمان داد سر مقدس فرزند پيغمبر را در برابر او حاضر سازند و زنان و فرزندان اسير آن حضرت را وارد مجلس نمايند، در اينجا آن ناپاك زاده ى رسوا و دعى ابن الدعى كينه هاى شيطانى و عداوتهاى موروثى خود را به طرز وحشيانه و غير انسانى نسبت به خاندان على عليه السلام ظاهر مى سازد و با چوب دستى كه در دست داشت نسبت به آن سر بريده اسائه ى ادب مى كند.
طبرى كه از مورخين متعصب سنى مذهب است در اين باره مى نويسد: ثم اذن للناس فدخلوا و الراءس بين يديه و مع يزيد قضب و هو بنكث به فى ثغره (1)
يعنى پس از آماده گشتن مجلس به مردم اجازه داد وارد گردند در حاليكه سر حسين در برابر او قرار داشت و در دست او به چوبى بود كه با آن نسبت به دهان و دندان آن بزرگوار اسائه ادب مى نمود.
آن نانجيب بى اصالت با اين عمل نامردانه و رسواى خود پستى و فرومايگى خويش را روشن ساخت . آنگاه سرمستى و نخوت و غرور او آن چنان بر وى غلبه كرد كه عداوت و كينه ى شديدى را كه او و خاندان او در باطن نسبت به اسلام و پيامبر على قدر آن در دل داشتند يكباره آشكار ساخت و در نهايت صراحت مقدس ترين مسائل اعتقادى اسلام را مورد انكار و استهزاء قرار داد، در آنجا اشعارى خواند و ضمن آن چنين گفت :
ليت اشياخى ببدر شهدوا
لاهلوا و استهلوا فرحا
قد قتلنا القوم من ساداتهم
لعبت هاشم بالملك فلا
لست من خندف ان لم انتقم
يعنى اى كاش بزرگان قبيله من كه در جنگ بدر كشته شدند مى بودند و مى ديدند كه طايفه ى خزرج چگونه از شمشيرها و نيزه هاى ما به فرياد و ناله آمدند تا آنگاه از خوشحالى فرياد بر مى آوردند و مى گفتند اى يزيد دست تو شل مباد، ما بزرگان بنى هاشم را كشتيم و آن را به حساب جنگ بدر گذارديم و اين پيروزى را در برابر آن شكست قرار داديم ، محمد صلى الله عليه و آله با حكومت بازى كرد والا نه خبرى از آسمان داشت و نه وحى بر او نازل شده بود و من از نسل خندق نيستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگيرم .
------------------------------------------------
1-تاريخ طبرى ج 6 صفحه ى 267 چاپ مصر تذكره ابن جوزى صفحه ى 248 تاريخ يعقوبى ج 2 صفحه ى 218 چاپ نجف
2-لهوف سيد بن طاوس صفحه 108 چاپ قم
-----------------------------------------
شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد