- جزئیات
- المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / شرح المقاصد نویسنده : التفتازاني، سعد الدين جلد : 5 صفحه : 270 / روح المعانی ج 6 ص 167 / تفسیر الطبری ج 10 انتشارات مکتبة ابن تیمیه ص 426 / تفسیر القرآن العظیم چاپ مکه ج4 ص 1162
|
- جزئیات
- سير أعلام النبلاء - ط الرسالة ، ج 2 ص 615 : يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ: عَنِ ابْنِ المُسَيِّبِ، قَالَ: كَانَ أَبُو هُرَيْرَةَ إِذَا أَعْطَاهُ مُعَاوِيَةُ سَكَتَ، فَإِذَا أَمْسَكَ عَنْهُ تَكَلَّمَ؛ هرگاه معاویه به ابو هریره پول نمیداد ، او روایاتی نقل میکرد. جعل حدیث در فضائل عثمان با پولهای معاویه:فضائل الصحابة ، أحمد بن حنبل، ج1 ص 513:عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رُقَيَّةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي يَدِهَا مُشْطٌ، فَقَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ عِنْدِي آنِفًا فَرَجَّلْتُ رَأْسَهُ، فَقَالَ: «كَيْفَ تَجِدِينَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَعْنِي عُثْمَانَ؟» قَالَتْ: قُلْتُ: كَخَيْرِ الرِّجَالِ، قَالَ: «أَكْرِمِيهِ؛ فَإِنَّهُ مِنْ أَشْبَهِ أَصْحَابِي بِي خُلُقًا»حدیثی از رقیه دختر خوانده پیامبر اکرم نقل میکند در حالی که آن دختر حدود 5 سال قبل از مسلمان شدن ابوهریره از دنیا رفته است. چندتن از علمای اهل سنت مانند حاکم و ذهبی میگویند این روایت سندش صحیح است ولی متن آن با تاریخ نمی خواند و شروع به توجیه کرده اند...
|
- جزئیات
- شرح المقاصد ،التفتازاني ،ناشر: الشريف الرضي ج5 ص 270 / المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / روح المعانی ج 6 ص 167 و 186 / المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ،ابن عطية المطبعة: لبنان - دار الكتب العلمية ، ج2 ص208
|
|
- جزئیات
- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)قَالَ لِعَلِيٍّ(علیهما السلام)أَنْتَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ صَفِيِّي وَ وَصِيِّي وَ خَالِصِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ سَأُنَبِّئُكَ فِيمَا يَكُونُ فِيهَا مِنْ بَعْدِي يَا عَلِيُّ إِنِّي أَحْبَبْتُ لَكَ مَا أُحِبُّهُ لِنَفْسِي وَ أَكْرَهُ لَكَ مَا أَكْرَهُهُ لَهَا فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مَكْتُوبٌعِنْدِي فِي كِتَابِ عَلِيٍّ وَ لَكِنْ دَفَعْتُهُ أَمْسِ حِينَ كَانَ هَذَا الْخَوْفُ وَ هُوَ حِينَ صُلِبَ الْمُغِيرَةُ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(1404 ق) ج1 ص167. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ وَ غَيْرُهُمَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)وَ خَلَّفَ فِي أُمَّتِهِ كِتَابَاللَّهِ وَ وَصِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام)وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِينَ وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِينَ وَ العروة [عُرْوَتَهُ الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَ عَهْدَهُ الْمُؤَكَّدَ صَاحِبَانِ مُؤْتَلِفَانِ يَشْهَدُ كُلُّ وَاحِدٍ لِصَاحِبِهِ بِتَصْدِيقٍ يَنْطِقُ الْإِمَامُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ بِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ فِيهِ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ الْإِمَامِ وَ وَلَايَتِهِ وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ الَّذِي أَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِ اسْتِكْمَالِ دِينِهِ وَ إِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ الِاحْتِجَاجَ بِحُجَّتِهِ وَ الِاسْتِضَاءَةِ بِنُورِهِ فِي مَعَادِنِ أَهْلِ صَفْوَتِهِ وَ مُصْطَفَى أَهْلِ خِيَرَتِهِ قَدْ ذَخَرَ اللَّهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مَنَاهِجِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص)وَاجَبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طَلَاقَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وَ غَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ يَمُدُّ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَارِدُهُ وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بجهد [بِجِهَةِ أَسْبَابِ سَبِيلِهِ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الْوَحْيِ وَ مُصِيبَاتِ السُّنَنِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْفِتَنِ وَ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ وَ تَكُونُ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بَالِغَةً. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(1404 ق) ج1 ص 413
|
- جزئیات
- در شرح نهج البلاغه جلد 2 ص 20 (در ذکر این داستان) چنین مذکور است: عمر گفت: ای ابن عباس سوگند بخدا همانا، این رفیق تو (یعنی علی علیه السلام) اولی (سزاوارترین) مردم است بامر (خلافت) بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جز اینکه ما درباره او (تصدی او بامر خلافت) از دو چیز ترسیدیم، .. تا آنجا که ابن عباس گوید: گفتم یا امیر المؤمنین، آن دو چیز کدام است؟ گفت: ترس و اندیشه ما از جوانی او، و علاقه و محبت او نسبت به اولاد عبد المطلب بود. و در جلد 2 ص 115 (همان کتاب) چنین مذکور است: بی میلی ما نسبت به او بجهت جوانی او و محبّت او نسبت به اولاد عبد المطلب بود. الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 676
|
- جزئیات
- أخبرنا أبو القاسم هبة الله بن أحمد بن عمر أنا أبو إسحاق إبراهيم بن عمر الرملي أنا أبو عمر بن حيوية نا أبو القاسم علي بن موسى الأنباري الكاتب نا أبو زيد عمر بن شبة بن عبيدة حدثني عمر بن الحسن الراسبي حدثني ديلم بن غزوان عن وهب بن أبي ذبي الهنائي عن أبي حرب بن أبي الأسود الديلي عن ابن عباس قال بينا أنا مع عمر بن الخطاب في بعض طرق المدينة يده في يدي إذ قال لي يا ابن عباس ما أحسب صاحبك إلا مظلوما فقلت فرد إليه ظلامته يا أمير المؤمنين قال فانتزع يده من يدي و نفر مني يهمهم ثم وقف حتى لحقته فقال لي يا ابن عباس ما أحسب القوم إلا استصغروا صاحبك قال قلت والله ما استصغره رسول الله (صلى الله عليه وسلم) حين أرسله وأمره أن يأخذ براءة من أبي بكر فيقرأها على الناس فسكت تاريخ دمشق : ابن عساكر ج: 42 ص : 349
|
- جزئیات
- با صدای حسین حیدری
|
- جزئیات
- ابو هریره از بس به پیامبر نسبت دروغ داده بود اعتماد خود را در میان مردم و صحابه از دست داده بود .حتی عایشه با اقوال و احادیث او مخالفت میکرد. او راوایاتی در صحیح بخاری و مسلم دارد که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم دروغ بسته مع ذلک اهل سنت دین خود را از او میگیرند . نمونه ای در صحیح مسلم ح (2098) ملاحظه میکنید که در مورد پاره شدن بند صندل روایتی میگوید و قسم میخورد که از پیامبر شنیده است چون مردم حرف او را باور نمی کردند. عَنْ أَبِي رَزِينٍ، قَالَ: خَرَجَ إِلَيْنَا أَبُو هُرَيْرَةَ، فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى جَبْهَتِهِ، فَقَالَ: أَلَا إِنَّكُمْ تَحَدَّثُونَ أَنِّي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، لِتَهْتَدُوا وَأَضِلَّ، أَلَا وَإِنِّي أَشْهَدُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «إِذَا انْقَطَعَ شِسْعُ أَحَدِكُمْ فَلَا يَمْشِ فِي الْأُخْرَى حَتَّى يُصْلِحَهَا» اگر او عادل بوده است چرا صحابه و مردم به او میگفتند تو به پیامبر اکرم دروغ میبندی؟ در شرح صحیح بخاری ابن حجر عسقلانی (چاپ دار الطیبه ریاض ج 13 343 ) نقل میکند مخالفت قطعی عایشه را با قول ابوهریره: وَأَخْرَجَ التِّرْمِذِيُّ بِسَنَدٍ صَحِيحٍ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا كَانَتْ تَقُولُ لَأُخِيفَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ فَيَمْشِي فِي نَعْلٍ وَاحِدَة وَكَذَا أخرجه بن أَبِي شَيْبَةَ....
|
- جزئیات
- ژنرال لونی صاحب رئیس بخش امنیت جنوب شرق افغانستان
|
- جزئیات
- آیه ی اکمال یکی از اثبات ولایت و وصایت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السلام است... الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا...(مائده 3)؛ طبق مبانی اهل سنت از هیچ آیه ای اخذ عقیده نمی شود مگر آنکه قبلش شان نزول آن را بدانیم آیه ی اکمال طبق نظر بسیاری از علمای اهل سنت مهمترین آیه ی قرآن است : برای مثال در کتاب تبیین الفرقان نوشته محمد عمر سربازی ، تصریح میکند از زمان حضرت آدم تا خاتم (علی نبینا و آله و علیه السلام) چنین روزی با چنین نویدهای بزرگ برای کسی نبوده مگر خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلم) سوالی از اهل سنت داریم که چرا در منابع شما یک حدیث برای شان نزول این آیه نیست؟مگر مهمترین آیه ی قرآن نیست؟آیا شان نزول آن وجود داشته و شما در دوران منع حدیث که توسط خلفا بنا نهاده شد، آنها را نابود کرده اید؟کما اینکه بسیاری از احادیث را سوزاندند یا کاغذ آن را خمیر کردند؛ فقط در یک مورد یکی از منابع اهل سنت اعتراف میکند(که همان هم مانند عقیده ی شیعه است) و بقیه چیزی ذکر نمی کنند یا باید بپذیرید که آیه شان نزول ندارد و اینگونه مهمترین آیه ی قران میشود عبس و بیهوده یا اینکه آن شان نزول که ذیل این آیه و حدیث ثقلین آمده همین است که شیعه میگوید.
|
- جزئیات
- برای دیدن عکس در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کنید و پنجره ی جدید باز کنید
|
|
- جزئیات
- سوالهای علمای یهود و شرمندگی خلیفه ثانی (با اندک اختلافها در نقلهای مختلف) فرائد السمطين:1/97للحمويني ـ موسسه المحمودي ـ چاپ بيروت كنزل العمال : 11/614 للمتقي الهندي ـ موسسه رساله ـ چاپ بيروت مناقب، سروی، قضایاه (علیه السلام) فی عهد الثانی. / الاحتجاج 1 : 226. / الغدير 6 : 268. کمال الدین، ص172/ بحارالانوار، ج10، ص20ـ22
|
- جزئیات
- قسمتی از داستان فوق در چند کتاب و با نقلهای مختلف در زمان ابوبکر و یا عمر اتفاق افتاده است با اندک اختلافهایی در نقل ؛ کتاب سلمان، خبر جاثلیق / نفس الرحمن، ص 489 - 493 / الطبقات الكبرى - ط العلميه نویسنده : ج 2 ص 201 / العروة الوثقى - جماعة المدرسین ج 2 ص 242 / الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 241 (به نقل از : المجتنى ، ص ۳۵) . / بحارالانوار، ج 30، ص 84; تفسیر قمی، ص 269. / فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛جلد ۳ صفحه ۳۸/
|
- جزئیات
- عَنْ اَبِی ذَرٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لَیَنْتَهِیَنَّ بَنُو وَلِیعَةَ، اَوْ لاَبْعَثَنَّ اِلَیْهِمْ رَجُلا کَنَفْسِی، یُنْفِذُ فِیهِمْ اَمْرِی، فَیَقْتُلَ الْمُقَاتِلَةُ، وَیَسْبِیَ الذُّرِّیَّةَ». فَمَا رَاعَنِی اِلا وَکَفُّ عُمَرَ فِی حُجْزَتِی مِنْ خَلْفِی: مَنْ یَعْنِی؟ فَقُلْتُ: مَا اِیَّاکَ یَعْنِی، وَلا صَاحِبَکَ، قَالَ: فَمَنْ یَعْنِی؟ قَالَ: خَاصِفُ النَّعْلِ، قَالَ: وَعَلِیٌّ یَخْصِفُ نَعْلاً. از ابوذر نقل میکند که: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «باید بنو ولیعه (حاکمان سرزمین حضرموت) از این شیوه دست بردارند، در غیر این صورت مردی را به سوی آنان روانه میکنم که مانند خودم است. وی در میان آنان امر من را به اجرا درآورد، جنگ جویانشان را میکشد و فرزندانشان را به اسارت میگیرد». ابوذر میگوید: شگفت زده از سخن حضرت بودم که عمر از پشت، پهلوی من را گرفت و گفت: مقصود پیامبر کیست؟ گفتم: مقصودشان تو و رفیقت (ابابکر) نیست. گفت: پس چه کسی است؟ گفتم: کسی که کفش را وصله میزند و علی (علیهالسّلام) مشغول وصله زدن کفش بود. [1] احمد بن حنبل، همین روایت رانقل کرده است اما با روایتی که نسائی نقل کرده است، دو تفاوت اساسی دارد:1. اینکه مقصود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابوبکر نیست، حذف شده است؛۲. مقصود از وصله زننده نعل مشخص نشده است. [2] ؛ -------------- 1) السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۷، ح۸۴۵۷، دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۱ / خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج۱، ص۸۹، ح۷۲، مکتبة المعلا - الکویت الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ه 2) فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۷۱، ح۹۶۶،مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه
|
- جزئیات
- وَ حَدَّثَنِي اَلشَّيْخُ أَدَامَ اَللَّهُ عِزَّهُ أَيْضاً قَالَ: قَالَ اَلْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدُلُّ عَلَيْهَا اَلْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَضِيلَتُهُ فِي اَلْمُبَاهَلَةِ قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ فَدَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَكَانَا اِبْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَكَانَتْ فِي هَذَا اَلْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لاَ يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِحُكْمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ لَهُ اَلْمَأْمُونُ أَ لَيْسَ قَدْ ذَكَرَ اَللَّهُ اَلْأَبْنَاءَ بِلَفْظِ اَلْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِبْنَيْهِ خَاصَّةً وَ ذَكَرَ اَلنِّسَاءَ بِلَفْظِ اَلْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِبْنَتَهُ وَحْدَهَا فَلِمَ لاَ جَازَ أَنْ يَذْكُرَ اَلدُّعَاءَ لِمَنْ هُوَ نَفْسُهُ وَ يَكُونَ اَلْمُرَادُ نَفْسَهُ فِي اَلْحَقِيقَةِ دُونَ غَيْرِهِ فَلاَ يَكُونُ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا ذَكَرْتَ مِنَ اَلْفَضْلِ قَالَ فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَيْسَ بِصَحِيحٍ مَا ذَكَرْتَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلدَّاعِيَ إِنَّمَا يَكُونُ دَاعِياً لِغَيْرِهِ كَمَا يَكُونُ اَلْآمِرُ آمِراً لِغَيْرِهِ وَ لاَ يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ دَاعِياً لِنَفْسِهِ فِي اَلْحَقِيقَةِ كَمَا لاَ يَكُونُ آمِراً لَهَا فِي اَلْحَقِيقَةِ وَ إِذَا لَمْ يَدْعُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَجُلاً فِي اَلْمُبَاهَلَةِ إِلاَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ نَفْسُهُ اَلَّتِي عَنَاهَا اَللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ وَ جَعَلَ حُكْمَهُ ذَلِكَ فِي تَنْزِيلِهِ قَالَ فَقَالَ اَلْمَأْمُونُ إِذَا وَرَدَ اَلْجَوَابُ سَقَطَ اَلسُّؤَالُ . الفصول المختارة من العیون و المحاسن , جلد۱ , صفحه۳۸
|
- جزئیات
- مناظرات مرحوم سلطان الواعظین با علمای اهل تسنن در شبهای پیشاور؛ غیر از مدارک یاد شده از اهل سنت دو نمونه از نقل شیعی : ابان بن ابیعیاش از سلیم نقل میکند: به اتفاق جمعی از شیعیان در خانه عبدالله بن عبّاس بودیم که یادی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هنگام وفات آن حضرت شد که به این جهت ابنعبّاس به گریه افتاد و گفت: رسول خدا در روز دوشنبهای که جان به جانم آفرین تسلیم کرد در حالی که اهل بیتش و سی نفر از اصحابش نزد او حاضر بودند فرمود: برایم کتف (پوست گوسفندی) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشده و با هم اختلاف نکنید.در این حال بود که فرعون این امّت آنها را از این کار بازداشت و گفت: رسول خدا هذیان میگوید.این جا بود که حضرت غضبناک گردید و فرمود: شما را میبینم که در حالی که من هنوز زنده هستم و در میان شمایم با من مخالفت میکنید معلوم است که بعد از من چگونه خواهید بود. این بود که آوردن کتف به فراموشی سپرده شد. سلیم گفت: ابنعبّاس به من روی کرد و گفت: ای سلیم! اگراین سخن از آن شخص صادر نشده بود آن حضرت برای ما مطلبی نوشته بود که هیچ کس گمراه نمیشد و به اختلاف نمیافتاد. شخصی از حاضران گفت: شخصی که از این اقدام رسول خدا ممانعت نمود چه کسی بود؟ ابنعبّاس گفت: راهی برای افشاء این سرّ وجود ندارد. امّا چون بعد از رفتن دیگران با ابنعبّاس خلوت نمودم و از او در باره آن شخص سئوال نمودم گفت: آن شخص عمر بود. ومن به او گفتم: راست میگوئی چون از علی (علیهالسّلام) و سلمان و اباذر و مقداد شنیدم که آنها نیز میگفتند: آن شخص عمر بود. آنگاه ابنعبّاس گفت: ای سلیم! این راز را نزد کسی باز گو نکن مگر ابنکه به او اطمینان داشته باشی، چون دلهای مردم از محبت این دو نفر (ابوبکر و عمر) سیراب گشته همان طور که قلوب بنیاسرائیل از محبت گوساله و سامری سیراب گشته. [۱][۲][۳][۴] محمد بن جریر طبری از علمای بزرگ شیعه مینویسد: آیا این رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود که در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود فرمود: برایم صحیفه و دواتی بیاورید تا برایتان مطلبی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید؟ و این جا بود که دوّمی گفت: رسول خدا هذیان میگوید. و سپس گفت: کتاب خدا برای ما کافی است. و او در این گفتارش به خداوند بزرگ کفر ورزید. چرا که خداوند متعال میفرماید: آنچه را که رسول برایتان آورده اخذ کرده و قبول نمائید و آنچه از آنچه که شما را نهی نموده دوری ورزید.امّا عمر به گمانش رسید که به آنچه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده نیازی نیست چون به خوبی میدانست که آن حضرت قصد نموده تا بر خلافت علی (علیهالسّلام) تاکید ورزد لذا از این عمل ممانعت به عمل آورد و الا اگر احتمال میداد که آن حضرت قصد دارد تا برای او و دوستش (ابوبکر) مطلبی بنویسد حتماً به آوردن دوات و قلم مبادرت میورزید. [۵] ----------- ۱)کتاب سلیم بن قیس (از تابعین)، ص۳۲۵. ۲)الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۳، ۳)بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۹۷. ۴) بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۷۷. ۵)المسترشد، ص۶۸۱ به بعد.
|
- جزئیات
- در زمان نزول آیه ی مباهله و آن قراری که با بزرگان مسیحیت نجران گذاشته شد ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد" ابنائکم " با آنکه فرزندشان ابراهیم در قید حیات بودند و یا به گفته ی اهل سنت فرزندان و نوه هایی دیگر داشتند ، اما حسنین علیهما السلام را برای مباهله بردند. همینطور با آنکه خطاب آیه" نسائکم " جمع است و میتوانستند همسران یا هر زن دیگر را که میخواهند ببرند ، اما فقط حضرت زهرا سلام الله علیها را بردند. در مورد " انفسکم " با اینکه میتوانستند هرکس را که مانند جان خود میدانند و او را دوست دارند ببرند ، اما فقط حضرت علی علیه السلام را بردند. وهابیت ملعون شبه مطرح میکند که اگر حضرت علی علیه السلام جان پیامبر اکرم و مانند ایشان است ، پس پیامبر نعوذ بالله با دختر خویش ازدواج کرده و مزخرفاتی از این دست که مضحک بودن ان واضح است. عقل ناقص آنها آیا واقعا درک نمیکند در اینجا منظور آیه و عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم , یک امر معنوی است نه حقیقی و در خارج به عین تصور شود؟ در اینجا منظور آن است تمام فضائل پیامبر اکرم را امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارا است و ایشان را مانند جان خود میدانند. طبق این تفسیر خنده دار اگر این مقامات معنوی در خارج اثر دارد طبق حدیثی از کتب خودتان که میگویید پیامبر اکرم فرموده اند ابوبکر برادر من است (کاملا مجعول ) پس پیامبر نعوذ بالله با دختر برادرش آیا ازدواج کرده است؟( صحیح مسلم چاپ اوقاف عربستان ، ق 1421 ، ص 1050 ، حدیث 2383 )
|
- جزئیات
- مردي به طواف كعبه اشتغال داشت، در همانجا به زن نامحرمی، نگاه نامشروع كرد، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ او را در آن حال ديد،به او تذکر دادند و او را نهی کردند آن شخص با وقاحت دوباره آن کار را انجام داد, حضرت علی علیه السلام با دست، ضربه به صورت او زد و به اين ترتيب او را مجازات كرد. او در حالي كه دستش را بر صورتش نهاده بود و بسيار ناراحت بود، به عنوان شكايت از حضرت علی ـ عليه السّلام ـ، نزد عمر بن خطاب آمد، و ماجرا را گفت. عمر در پاسخ او گفت: قد راي عين الله و ضرب يدالله: «همانا چشم خدا ديد و دست خدا زد.» كنايه از اينكه: چشم علی عليه السّلام ـ آنچه ميبيند خطا نميكند، زيرا چشم او چشمي است كه آميخته با اعتقاد به خدا است و چنين چشمي، اشتباه نميكند، و دست علي ـ عليه السّلام ـ نيز جز در راه رضاي خدا حركت نمينمايد. سؤال كننده وقتي كه اين حديث را ديد مطلب را دريافت، و قانع شد. توضيح اينكه: اينگونه تعبيرات، شبيه جملة «روح الله» براي حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ است، كه به منظور «اضافه تشريفي» گفته ميشود، نه اينكه منظور، آن باشد كه خدا، روح يا دست و چشم دارد (توجه داشته باشید این حدیث در منابع شیعی نیامده است و از آن فقط برای این مطلب استفاده میشود که خود عمر با لفظ عین الله و ید الله حضرت علی علیه السلام را خطاب کرده است و این مطلب از سوی شیعه و یا برای غلو نیست ؛ در برخی منابع با مقداری تفاوت نقل شده است ) -------------------- النهایه ابن اثیر عبد الرزاق ج10ص410- کنز العمال ج5ص462- تاریخ مدینه دمشق ج17ص42 - جواهر المطالب ج1ص199- جامع الاحادیث ج26ص29- و جامع معمر بن الراشد ج1ص144 - لسان العرب ج13ص محب الدین طبري، رياض النضره، نشر: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی 1378 ش، ج 3، ص 164. المصنف، عبد الرزاق الصنعانی، ج 10، ص 410 (برای دیدن تصویر به صورت بزرگتر , روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید)
|