|
|
|
|
- جزئیات
- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِيَاءِ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلَائِقِ أَجْمَعِين
|
|
|
|
|
|
|
|
|
- جزئیات
- بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی ز زهر کینه جان داده ، فدای حضرت هادی واویلا آه و واویلا... به زهرا تسلیت گوییم ، عزای نور عینش را همان که کشته شد مظلوم ، غریبانه به سامرا واویلا آه و واویلا... چنان از زهر نامردان ، ازو سوزانده شد پیکر که هر دم ناله سر میداد ، کجایی سوختم مادر واویلا آه و واویلا... ببین مادر ببین مادر ، که سر تا پا شرر گشتم چو فرزندت حسن من هم ، ببین پاره جگر گشتم واویلا آه و واویلا... ز بس مظلوم بودم من ، شدم از غصه آکنده عدو در پیش چشمانم ، زکینه قبر من کنده واویلا آه و واویلا... ببین مادر عطش گشته ، به من غالب در این غوغا دم آخر کنم گریه ، به یاد روز عاشورا واویلا آه و واویلا... میان مقتا عشقش ، حزین و خونی و عریان حسینت ناله سر میداد ، انا العطشان انا العطشان واویلا آه و واویلا... ز بسکه تشنگی غالب ، شده بر سبط پیغمبر حسینت دود می دیده ، همه جا را دم آخر واویلا آه و واویلا... شاعر: امیر عباسی
|
- جزئیات
- چشمهایت فرات دلتنگی اشکهایت تلاطم غمهاست حال و روز دل شکستهی تو از نگاه غریب تو پیداست ای غریب مدینهی دوم مرد خلوت نشین سامرّا التماس همیشهی باران حضرت عشق التماس دعا کوچهی خاکی محلهی غم در غرور از حضور سادهی توست ولی افسوس شرمگین تو و پای پر پینه و پیادهی توست آه آقا تو خوب می دانی که دل بیقرار یعنی چه پشت دروازه های شهر ستم آن همه انتظار یعنی چه چه به روز دل تو آوردند رمق ناله در صدایت نیست بگو ای نسل كوثر و زمزم بزم شوم شراب جایت نیست بی گمان بین آن همه غربت دل تنگ تو نینوائی شد روضه های كبود طشت طلا در نگاه ترت تداعی شد آری آن لحظه ماتم قلبت بی کسی های عمه زینب بود قاتلت زهر کینه ها ، نه نه ! روضهی خیزرانی لب بود در عزای تو حضرت باران که گریبان آسمان چاک است نه فقط چشم های ابری ما روضه خوانت تمام افلاک است شاعر: یوسف رحیمی
|
|
- جزئیات
- شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن بنویس سردر مشق های سیات یا علی النقی بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی و سروده ای غزل از زبان خدات یا علی النقی و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت شده اید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی نبود به بودن تو غمم،بخداکه حر جهنمم که گرفته ام به ولات برگ برات یا علی النقی بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی محمد بیابانی
|
- جزئیات
- كیستم من شاهكار ملك ذات كبریایم دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم گوهرى ارزنده از گنجینهى جود جوادم نهمین فرزند دلبند على مرتضایم مصرعى از شعر ناب عصمت كبراى حقم هشتمین پروردهى ایمان و صبر مجتبایم پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم دُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم در نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم پنجمین گنجینهى اسرار كل ماسوایم صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم چارمین استاد دانشگاه تكوین ولایم وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم محور چرخ زمانم، حجت روى زمینم دومین گل از گلستان على موسى الرضایم در مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم زانكه همنام على معنىِ، هاى هل اتایم آیهى تطهیر را مصداق و از امر الهى آیهاى از شاخصار نصِ نون اِنّمایم غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم
|
|
|