متن ادبی «پدر و مادرم فدای تو...!»

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

پدر و مادرم فدای تو باد، ای گل خوشبوی رسالت، چهارمین قمر آسمان اصحاب کسا، امام حسن مجتبی علیه ‏السلام ! تا آمدی، تو را در قنداقه سپیدی از پرنیان پیچیدند و به دست خورشید سپردند تا از روزنه گوش‏ه ای تو، اذان و اقامه را در جانت سرازیر کند.

مدینه شاهد روزهای نجیبی است و این روزها، برای پنج نور مقدس چه شیرین می‏گذرد! امروز علی علیه‏ السلام و زهرا علیه السلام غرق سرورند و پیامبر لبخند، به تبسمی شکفته، مهاجر و انصار و فرشتگان حوالی کهکشان را مجذوب خویش می‏سازد که «کریم اهل بیت»، از نسل او، پا به عرصه گیتی نهاده تا میان دو دسته از امت، آشتی برقرار کند و خون اسلام را پاسداری نماید.
چه گل بوسه‏ هایی که لبان مشتاق پیامبر، نصیب تو نکرد!
آه! عشق و دلبستگی به تو و برادرت حسین علیه ‏السلام ، خنکای نسیم، به مزرعه قلب پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم می‏نواخت.
تو را همواره می‏بوئید و می‏بوسید و می‏گفت: «خداوندا! حسن را ـ که کریم است ـ دوست دارم؛ تو نیز دوستش بدار و به دوستدارانش محبت بی‏کران فرما.»
پدر و مادرم فدای تو باد، ای فرزند پیغمبر! که اصحاب، از فرط بلندای قدر تو، نزد رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم گرد و غبار کوچه‏ های مدینه را از لباس و سر و روی تو می‏زدودند؛ تو را بر فراز دست‏های خویش بلند می‏کردند، تا نگذارند روی پای خویش راه بروی؛ مباد که خسته شوی، تا مگر این چنین نصیبی بیش‏تر از اقیانوس مهر پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم و پاداش الهی، بهره آنان شود.
چه داستان‏ های شگفت و درس ‏آموز که از محبت و علاقه سفیر رحمت الهی، به تو و برادرت حسین علیه ‏السلام در گلبرگ ‏های تاریخ، می‏درخشد!
این بهشت است که بر خود می‏بالد؛ چونان عروس که بر خود می‏بالد، وقتی سروش رحمانی را شنید و کلام خدا در گوش جانش پیچید که «آیا خشنود نیستی که رکن‏ های تو را به دو گوشواره عرش الهی، حسن علیه ‏السلام و حسین علیه‏ السلام ، زینت داده ‏ام؟!
دوست و دشمن از کرامت تو می‏گویند و به عظمت شأن و شخصیت تو اعتراف دارند؛ «سیوطی» این دانشمند اهل سنّت عرب، در تاریخ خود می‏نویسد:
«حسن بن علی علیه ‏السلام دارای امتیازات اخلاقی و فضایل انسانی فراوان بود. او شخصیتی بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخی و بخشنده و مورد ستایش مردم بود.»
پدر و مادرم فدای تو باد که در طول عمر شریفت، سه بار، آن‏چه از مال و منال دنیا داشتی، بین خود و خدای خویش به دو نیم کردی و سهم خداوند را به فقرا و مساکین امّت بذل نمودی.
هیچ کس به یاد ندارد که حاجت‏مندی از خانه «کریم اهل بیت»، ناامید آمده باشد؛ ای کریم اهل بیت! وجودی دداشتی که پناهگاه مستمندان و نقطه پرگار درماندگان بود.
مدح و ستایش تو را می‏کنم که جلوه کرامت خداوندی؛ چه، بی‏ آن‏که مسکینِ نادار اظهار احتیاج کند و عرق شرم از جبین عزّت بریزد، انبانش را پر از نان آبرو می‏کردی و همیانش را سرشار از سیم و زر، تا رنج و مذلّت درخواست، پشت حیاتش را نشکند.
از شجاعت تو چه بگویم که به شهادت تاریخ، در شجاعت و شهامت، خلف رشید امیرالمؤمنین بودی، تا بدان حدّ که قلب سپاه خصم، هماره از سطوت گام‏ های استوار تو می‏لرزید.
این «محمد حنفیّه» است که در جنگ جمل، شهامت بریدن دست‏ه ای شتر فتنه را ندارد و نزد امیرمؤمنان، دست خالی و سر به زیر، باز می‏گردد و اظهار عجز می‏کند و پدر، این بار، پرچم این مأموریت را به دستان با کفایت تو می‏دهد و ناقه تزویر، زمین‏گیر می‏شود.
پدر و مادر خود را فدای قدم‏ های تو می‏کنم؛ که اصحاب رسول اللّه‏ صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم ، هرگاه می‏خواستند دوستی تو را جلب کنند و محبت پیامبر را پیش کشند و عنایت الهی به خویش را سبب سازند، به هنگام هر خطابی به تو می‏گفتند: «پدر و مادرم فدای تو باد! یابن رسول اللّه‏».
سید عبدالحمید کریمی

اشارات :: آبان 1382، شماره 54