شعر «بوي حسن»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

حسن يعني كسي كه نوري از زهرا به تن دارد
جهان، عشق رسول الله و او عشق حسن دارد
كرامت مي‌كني هر مستمندي بر درت آيد
كه صاحب‌خانه مانند تو باشد، در زدن دارد
بيا دست كرم از آستين بالا بزن آقا!
شكر از ظرف شيرين دهانت ريختن دارد
تو فرزند علي هستي كه از بخشندگي دائم
عباي نازنينت وصله مولا به تن دارد
شب ميلاد تو هر شاخه گل را كه بو كردم
به جان مادر تو ياس‌ها بوي حسن دارد
آرام دل و جان بتول
انتخاب: سيدحسين ذاكرزاده
سبز پوش چمن باغ رسول
حسن آرام دل و جان بتول
دل بديدار جمالش مشتاق
جلوه‌اي كرد رخش در آفاق
در شب نيمه ماه رمضان
مهر چهرش به سحر شد تابان
مظهر ذات خداوند اَحَد
معني آيه «الله صمد»
پرده برداشت ز رخسار جلي
جلوه‌گر گشت جمال ازلي
زد قدم خسرو ملك و ملكوت
از كرم بر سر خلق ناسوت
جان عالم به فداي قدمش
صد مسيحا شده اِحيا ز دمش
شد ز ميلاد حسن باب كرم
اين جهان رشك گلستان ارم
مرتضي شاد و پيمبر مسرور
خلق از ديدن رويش در شور
كه خدا داد به زهرا پسري
راستين كودك والا گهري
اي دلا مژده كه جانان آمد
بر تن مرده ما جان آمد
گفت جبريل به فرمان خدا
به رسول مدني نور هدي
چون در اين ماهْ خداوند ودود
باب رحمت به روي خلق گشود
سجده شكر بر آريد به عيد
طفل را نامْ حسن بگذاريد
هست چون مايه خير اين مولود
طالع دين ز وجودش مسعود
تا كه فرمان خداوند شنيد
شكر گويان، حسن او را ناميد
(همه گفتند مبارك باشد
بر سرش تاج تبارك باشد)
والضحي آيتي از روي مهش
رمز واليل دو زلف سيهش
باري‌اي خسرو خوبان مددي
به لب آمد ز غمت جان مددي

رزيتا نعمتي

اشارات :: شهريور 1387، شماره 112