آنچه یک جوان باید بداند.

(زمان خواندن: 43 - 85 دقیقه)

جوان براى درك بهتر خود و نيز آشنايى با محيط پيرامون خويش , نياز به راهنمايى و آگاهى دارد.او هـمـواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمى اش بطور طبيعى , همراه باحالتها و هيجانهاى روحى و عاطفى است .جـسـم جـوان به شكل غير ارادى به رشد خود ادامه مى دهد و رشد روحى و روانى وى در ارتباط مستقيم و متقابل با جسم اوست .هـنـگـامى جريان رشد, حالت طبيعى به خود مى گيرد, كه او از نظر فكرى و اعتقادى در جهت صحيح و در مسير طبيعى برنامه هاى تكاملى نظام آفرينش قرار گيرد.
بـنـابـرايـن , جوان براى رشد روانى و سازندگى خود, نيازمند هدايت و راهنمايى مربيان صالح و خيرانديش است .از طرفى او نيازمند به فكر كردن درباره خود و رفتار و اعمال و عكس العملهاى خويش در محيط زندگى است .او بايد چگونه زيستن را بياموزد, بخصوص زمانى كه به هويت خود پى مى برد و كم كم خودش را پيدا مى كند كه من كيستم و در كجا هستم و چگونه بايد باشم .
او بـايد پاسخ اين سوالها را بيابد تا بتواند در مسير زندگى خود سنجيده گام بردارد و به آينده اى مطمئن و سعادتمند دست يابد.يكى از روان پزشكان ((1))مى گويد: من در تحقيقات فراوانى كه درباره علت ناراحتيهاى اشخاص انـجـام داده ام , بـه ايـن نتيجه رسيده ام كه اين افراد,دردوران كودكى و جوانى , چگونه زيستن را بخوبى فرا نگرفته اند و به اندازه كافى راهنمايى نشده اند.
بسيارى از آنان در حال حاضر, خود, پدر يا مادر هستند و داراى فرزندانى نيز مى باشند.آنـهـا بـدون ايـن كه خودشان بخواهند و يا بدانند, ناراحتيهاى روحى و روانى خود را به فرزندان منتقل مى كنند.جـوان بـه عـلـت اين كه سنش كم است و كمتر از بزرگسالان گرفتار ناملايمات زندگى شده , داراى ذهنى خام و عارى از تجربه است .
او كـمـتـر از بـزرگـتـرهـا سرد و گرم روزگار را چشيده و با مشكلها و دشواريهاى كمترى در زندگى رو به رو گرديده است .ذهـن پـاك و سـاده اش چـنـدان فرصت انحراف و آلودگى پيدا نكرده و ازطرفى چون به دوران كـودكى نزديك است , بهتر از افراد مسن , مى تواندخاطره ها و حوادث دوران كودكى خود را به ياد بـيـاورد و عـلـت بـعضى از احساسها و رفتار خود را بفهمد تا در نتيجه , هرگاه رفتار ناپسندى از خودمشاهده كرد, به آسانى آن را علت يابى كرده و اصلاح نمايد.
جوان , هنوز قسمت بيشتر عمر خود را در پيش رو دارد.او با شناخت بهتر خود, مى تواند از بروز واكنشهاى نابهنجار در برابر پيشامدهاى زندگى در آينده , جلوگيرى نمايد.
فصل اول .
جوان و دوران بلوغ
نخستين گام
يـكـى از آگاهيهاى بسيار مهم در زندگى جوان , قبل از شناختن محيط و پديده هاى پيرامونش , آشنايى با خود است .
توجه به خويشتن و آگاهى درباره خود يكى از شگفتيهاى نظام آفرينش است , زيرا انسان علاوه بر علم و آگاهى به اشيا و ديگران , نسبت به خود,آگاهى و توجه حضورى ((2))دارد و در عين حال مـى تـوانـد تـوجـه خود را به شخصيت خويش متمركز سازد و رفتار و كردار خود را مورد ارزيابى وتـحـلـيل قرار دهد, حتى بهتر از يك پديده خارجى , خود و رفتار خود را مورد مطالعه و تجربه و جستجوى علمى قراردهد.
انسان اطلاعات علميى كه از خارج دريافت مى كند, ممكن است همراه با خطا و اشتباه باشد, ولى درباره خود خطا نمى كند.در ايـن بـاره قـرآن مى فرمايد, انسان به نفس خود آگاهى دارد, اگر چه (براى خطاهايش ) عذر تراشى كند ((3)).انـسـان وقـتى باطن خويش را شناخت و اصلاح كرد, رفتارى كه از او صادر مى گردد نيز اصلاح مى شود.
جـوان داراى اين قدرت خواهد بود كه در برابر موفقيتها و يا شكستهاى زندگى , خود را نبازد و با تـقـويت ايمان و توكل به خدا با عزمى راسخ , درحوادث به جلو گام بردارد, زيرا غرور برخاسته از موفقيت يا نوميدى حاصل از شكست , هر دو براى وى خطرناك است .بـنـابـراين شما جوانان عزيز اگر مى خواهيد در زندگى خوشبخت و سعادتمند باشيد, بايد از هم اكنون شروع به بررسى در وجود خودتان كنيد وببينيد چه معايب و نقصهايى داريد, سپس كوشش كنيد كه آنها را يكى پس از ديگرى برطرف نماييد.
بايد بدانيدكه گذشتن از مرحله كودكى و وارد شدن به دوران بلوغ و جوانى , چندان آسان نيست , بلكه اين راه پر فراز و نشيب بايد همراه با آگاهى ومراقبتهاى لازم طى شود.مطالعه فرازهاى زندگى رهبران بزرگى كه منشا خدماتى به انسانها بوده و آنان را به سوى دانش و عـدالت وخداپرستى هدايت كرده اند,ما را به اين نكته آگاه مى سازد كه : اين گونه افراد از جمله كـسـانى بوده اند كه دوران حساس بلوغ خود را به سلامتى و پاكى پشت سر گذاشته و ايام جوانى راآگاهانه سپرى كرده و از قدرت جوانيشان بيشترين استفاده را نموده اند.
آنـان شـيـوه اى را بـرگـزيـده انـد كـه استعدادهايشان را در جهت كمال , شكوفا كرده و همواره وجودشان براى خود و ديگران منشا خير و بركت بوده است .انـديـشـيدن و درس آموزى از زندگى دانشمندان علوم و رهبران دينى بويژه پيامبران بزرگ به جـوان كـمـك مى كند كه در موقعيتها و مراحل مختلف زندگى براساس بهترين و ارزشمندترين دستاوردها عمل نمايد تا استعدادهاى خود را شكوفا سازد.
امـا كـسانى كه موجب فساد و گمراهى خود و ديگران گرديده اند, بيشتر افرادى بوده اند كه در دوران مـهـم و بـحـرانى بلوغ , انحراف و آلودگى فراوان پيدا كرده و آسيبهاى جبران ناپذيرى به شخصيتشان وارد شده است .بـنـابـرايـن بـى اطـلاعـى جـوان از مسائل حساس دوران بلوغ , موجب اختلال روانى و تزلزل در شخصيتش گرديده و در نهايت , آينده اى مبهم و تاريك در انتظارش خواهد بود.
آينده نگرى .
جوانان عزيز! شما در آينده اوقات زيادى در پيش رو خواهيد داشت و هر وقت , فرصت دست دهد, حق داريد از آنها استفاده نماييد, ولى چگونه ,چطور و با چه هدفى ؟ شما كارهاى جدى و مهمى در پـيش داريد, مانند معاشرت با دوستان و همسالان , رفت و آمد با خويشاوندان و طرز رفتار باآنان , انـتخاب رشته تحصيلى , پيدا كردن شغل و كار مناسب و كسب موفقيت در آن وب و خلاصه روزى فرا مى رسد كه بايد به فكر ازدواج و تشكيل خانواده و تربيت فرزند باشيد.
الـبـته ممكن است در زندگى شما پيشامدهاى ديگرى نيز رخ دهد, مانند نوميدى و دلتنگى در كـارهـا, انـدوه و غـم و بـيمارى ب و شايد شما تاكنون طعم شكست و نوميدى را چشيده باشيد اين نوميديها وغمها در دوران نوجوانى , معمولا خيلى ناگوار است , زيرا شما اين طور احساس مى كنيد كـه تـنـهـاشما ناراحت و غمگين هستيد وتصور نمى كنيد كه صدها انسان ديگر در زندگى خود, همواره با اين ناملايمات رو به رو مى شوند.
پـيـشامدهاى ناگوار, بطور ناگهانى و غير منتظره در زندگى انسان رخ مى دهد, اين حقيقتى اسـت كـه نـمـى تـوان منكر آن شد, ولى اين پيشامدهاوناگواريها و بلاها در فرهنگ و جهان بينى اسلام معنا و مفهوم خاصى دارد و به عنوان يك حادثه گنگ وبى هدف مطرح نيست ((4)).
يـك جـوان بـا ايـمـان , بـا بينش صحيحى كه درباره خود و اين رويدادها دارد, حوادث ناگوار و غـيراختيارى را, به عنوان يك پل و نردبان ترقى و وسيله آزمايش الهى ـكه كمال و رشد و سعادت او درگرو آن است ـ تلقى مى كند و با عبور آگاهانه از آن , آينده تابناك خود را رقم مى زند.
حـوادث و پـيـشامدهاى دوران جوانى انسانهاى بزرگ (رهبران اجتماعى و مذهبى , همچون : امام خـمـيـنـى , شيخ انصارى , علامه طباطبايى و دانشمندان علوم طبيعى , چون : انيشتين , اديسون , پاستور و ب) همه گوياى اين حقيقت است كه اينان با درك درست و بينش صحيحى كه نسبت به ناگواريهاداشته اند, به نحو شايسته اى با آن برخورد كرده و پيروزمندانه از آن گذشته اند.
بـطـور كـلـى بايد دانست كه اگر ما داراى هدف واعتقادى صحيح و عاقلانه باشيم , آن هدف در زندگى به ما آرامش و دلگرمى و نيرو مى دهد و ما را باپشتكار زياد وارد معركه زندگى كرده و به پيش مى راند و در پايان , ما شادمانه با موفقيتى تمام به آن هدف دست خواهيم يافت .
واقع بينى .
ايـن تمايل در بيشتر ما وجود دارد كه كسالت و تنبلى خود را ناديده گرفته و شكست در كارها را بـه گردن ديگران و يا پيشامدها مى اندازيم و نواقص ومعايب خود را به حساب نياورده و در صدد برطرف كردن آن نيز نمى باشيم .تجربه نشان داده است كه ما هميشه مايل هستيم كارها را آن طور كه دلمان مى خواهد, ببينيم , نه آن طور كه هستند.
دوسـت نـداريم درباره معايب و نقصهاى خودمان اندكى بينديشيم , در حالى كه تفكر در اين باره موجب جلوگيرى از تكرار خطا در كارهاى بعدى ماخواهد شد.با اين بينش هر روز كه از عمرمان مى گذرد, يك قدم در جهت كمال و بى نقصى به پيش مى نهيم .بـه هـمـيـن جـهت است كه حضرت على (ع ) مى فرمايد: شناخت خويش بالاترين و سودمندترين شـناختهاست ((5))و حتى شناخت آفريدگار جهان رامنوط به شناخت خود دانسته اند ((6))
, زيرا تا انسان خود را نشناسد و انگيزه ها و خواسته هاى درونى خويش را بطور صحيحى تحليل نكند و با هـدف آفـريـنـش در ايـن جـهـان آشـنـانگردد, نمى تواند مسائل زندگى خود را به طرز درستى ارزيابى كند و درباره آنها قضاوت و انتخاب صحيحى داشته باشد.
مهمترين دوران زندگى
اگـر شـمـا بـه عـنوان يك جوان در مورد دوران بلوغ ـ كه يكى از مهمترين و حساسترين دوران زنـدگـى شماست ـ آگاهى پيدا كنيد و بدانيد كه چه تغييرهايى در وجود شما و همسالانتان رخ مى دهد, آن وقت سپرى كردن اين دوران بحرانى براى شما بسيار آسان خواهد بود.
مهمترين ويژگيهاى اين دوران , بروز تمايلات جنسى است .ندانستن و آگاه نبودن از اين مسائل , ضامن گناه نكردن و پاك ماندن نيست .اگرجوان به طرز واقع بينانه اى و از طريق يك منبع صلاحيتدار با مسائل كلى بلوغ و حتى مسائل تـولـيـد نسل ـكه مبدا آفرينش , آن را در موجودات عالم , اعم از انسانها و حيوانات ونباتات , جهت حـفـظ و بقاى نسلشان قرار داده است ـ بطور منطقى و طبيعى آشنا شود, امكان بروز انحراف در اوكاهش مى يابد.
از طرفى , جوان بايد در اين دوران حساس و بحرانى , قدر جوانى اش را بداند و افكار خود را مشغول كـنجكاويهاى ناآگاهانه و انحراف آميز درباره مسائل جنسى ننمايد, زيرا جستجوى بيش از حد در اين باره , زمينه وسوسه هاى شيطانى را در وجود وى فراهم آورده و ادامه تحصيل و زندگى متعال و طـبـيـعـى او را بـا دشوارى و سرگردانى رو به رو مى سازد و در نتيجه , استعدادهاى سرشار و نيروى شاداب جوانى را هدرمى دهد.
پديده هاى جسمى بلوغ
ظـهـور بـلـوغ با دگرگونيهاى فيزيولوژيكى و بيوشيميايى در بدن شروع مى شود و وضع كاملا جديدى در وجود دختران و پسران پديدمى آورد.
غده هاى مترشحه داخلى و خارجى فعال مى گردد ((7)).صفات اوليه جنسى كه مربوط به اندامهاى جنسى مى باشد, وظيفه توليد نسل را به عهده دارند.تـغييرهاى حاصله بر اثر فعال شدن غده هيپوفيزآدرنال (فوق كليوى ) و گنادها (غدد جنسى ) به وجود مى آيد ((8)).ايـن دگـرگونيها سرآغاز زندگى بزرگسالى به شمار مى رود كه در نظر اول شايد چندان قابل تـوجه نباشد, اما اختلاف آشكار آن با دوره كودكى ازلحاظ وضع ظاهرى و رفتار وحالتهاى روانى , كاملا محسوس است .
حـالـت طـبـيعى رسيدن به بلوغ جنسى براى بيشتر پسران از پانزده سالگى و براى دختران از نه سالگى آغاز مى گردد.در طى ايـن مرحله در اكثر نوجوانان , طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهاى بدن , نمايان مى گردد و پس از آن , تغييرهاى جسمى تا پايان عمر به آرامى ادامه دارد.بطور كلى در دوره نوجوانى آنچه كه بيش از همه به چشم مى خورد, بلند شدن قامت , ازدياد وزن , رشـد سـريـع اسـتخوانها و ماهيچه ها مى باشد وهمزمان با آن , اعضاى داخلى بدن , رشدى مشابه دارند.
از ويـژگـيهاى ديگر جسمى جوان در اين دوره , روييدن مو درصورت و در بعضى از اعضاى بدن است .آهنگ صدا در پسران بم و دورگه مى شود و براى اولين بار در خواب , محتلم مى گردند ((9)).البته ممكن است بروز اين خصوصيات در افراد بطور متفاوت و در زمانهاى نسبتا مختلف صورت پذيرد.
پديده هاى روحى و روانى بلوغ
بلوغ در واقع , تغيير و تحول شديدى است كه سرتاسر وجود نوجوان را فرا مى گيرد.بـلـوغ , يك نوع تولد مجدد است , يعنى , بافرا رسيدن بلوغ , شخص ديگرى با روحيه و اختصاصهاى جسمى متفاوت از كودك , به وجودمى آيد ((10)).در اين مرحله نوجوان خواهشها و تمايلهاى متفاوت و متضادى دارد.با اين كه جوان مى خواهد با دوستان خود باشد, علاقمند به تنهايى است .
در ايـن دوران , كـودك پـرجـنـب و جوش ديروز, به جوان حساس و تاثير پذير امروز مبدل شده و تغييرهاى سريع جسمى , تاثيرهاى فراوانى درحالات روحى او مى گذارد.با ظاهر شدن نيروى جنسى در جوان , احساس خاصى به جنس مخالف در او پديد مى آيد.او داراى روحيه اى كنجكاو و در عين حال , دچار نوعى سردرگمى است , حساس و زود رنج بوده و در مـقـابـل رفـتـار ديـگران به سرعت واكنش نشان مى دهد, گاهى به فكر فرو مى رود و زمانى بـه سـخـنـان اطـرافـيان مى انديشد, ولى به شدت از همسالان خود, الگومى پذيرد و از رفتار آنان پيروى مى كند.
از نظر رشد شخصيت , ثبات نسبى دوره قبل , دستخوش تحولى ناگهانى گرديده و رفتار خود را با انگيزه هاى درونى , تشخص طلبى و استقلال جويى ((11)), بروز مى دهد.سازگارى اجتماعى او دچار آشفتگى گرديده است .
نيروى متراكمى كه در جوان , نهفته , مى خواهد به صورتى , خود را آشكار كند.بنابراين در رفتارش اظهار هويت , مالكيت , ابراز وجود, اظهار تعلق به گروه , نمايان است .غالبا مى خواهد در جمع , مطرح شود و نقش و مسووليتى به عهده بگيرد ((12)).هـمـواره رفـتـار و شخصيت وى ناپايدار و در بعضى اوقات نسبت به ديگران بى اعتماد و در انجام كارها بى حوصله است .
بـا كـمبودهاى خود به مقابله برمى خيزد, كم كم دوره وابستگى به سر آمده و مى خواهد زندگى مستقل خود را پايه ريزى كند.اطرافيان جوان بايد موقعيت وى را خوب درك كنند و با محبت بااوبرخورد نمايند.در ايـن بـاره پـيـامـبر اكرمر به والدين و مربيان چنين مى فرمايند: به شما سفارش مى كنم كه با جوانان مهربان باشيد, زيرا آنان (در اين هنگام ) نازكدل هستند ((13)).
رشد ذهنى , عقلى جوان
در اين دوره , جوان رشد ذهنى بيشترى پيدا مى كند و از لحاظ ابزار ذهنى به حداكثر تحول عقلى خود مى رسد.او مى تواند كاملا عمليات ذهنى را انجام دهد.آنچه يك بزرگسال را از يك نوجوان , ممتاز مى كند, مساله كم وبيش بودن تجربه است .او به خوبى مى تواند قضاياى منطقى را دريابد و خوب و بد را از هم تميز دهد, مى تواند به سادگى در مـورد كـارهـايش استدلال كند, زيرا نوعى هماهنگى بين تواناييهاى ذهنى و عملى او به وجود آمده است .
استعدادهايش از حالت عمومى ـبراساس رغبتها و ذوقهايش ـ جهت گيرى خاص پيدا مى كند وبه يكى از كارها و يا فعاليتهاى فنى و هنرى وب علاقه مندمى شود.داراى قـدرت تـفـكـر گـرديده و مى خواهد خود را از قيد واقعيتهاى محسوس و ملموس دوران كودكى رها سازد.
مـمـكـن است در بعضى از مسائل شك كند, ولى او مى خواهد باورها و اعتقادهاى خود را دوباره , بازسازى كند و آنها را از روى استدلال و دليل قبول كند, بهمين جهت در مكتب اسلام , در دوران بلوغ و تكليف از جوان خواسته شده است كه عقايد والدين را به صورت تقليدى نپذيرد, بلكه اصول اعتقادى را با استدلال منطقى ياد بگيرد تا در اعماق جانش نفوذكند و درحوادث و پيشامدها براى او شك و ترديد حاصل نشود.
در ايـن مـرحـله از زندگى او بايد بداند كه زندگى فقط در خورد و خوراك , خلاصه نمى شود و ديگر نبايد, همچون دوران كودكى به دنبال لذت جويى و لذت گرايى باشد.هدفى عالى در زندگى انسان وجود دارد, كه بايد آن را تعقيب كند و در مسير كمال حركت نمايد.بـايـد چگونه زيستن را بياموزد و با برگرفتن رهنمودهايى از زندگى انسانهاى به كمال رسيده , چون پيامبر اكرمر و ائمه معصومين (ص ) خطوط زندگى نوين خود را ترسيم نمايد.
ظهور هويت من در جوان
جـوان در دوره بـلـوغ بـا بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود, كه ازسه محور او را محاصره كرده است : بحران بيولوژيكى , بحران روحى و روانى ,بحران اجتماعى .در بحران بيولوژيكى , بدن جوان تغييرات زيادى پيدا مى كند كه با تحريكهاى جنسى توام است .در وهله اول , جوان بايد خود را با اين تحولها و تغييرهاى جديد جسمى و جنسى سازگارى دهد.در بـحرانهاى اجتماعى , جوان نيازهاى اجتماعى خود را به صورت شركت در فعاليتهاى جمعى و اظهار تعلق به گروه و عضويت در آن برطرف مى سازد.
مساله مهم بحران روحى و روانى , يافتن هويت خود است .او تـا بـه حـال تـصـويـر درست و روشنى از خود نداشته , ولى كم كم خود را به صورت يك وجود نوظهور, كشف مى كند.او بـايـد هـويت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با موقعيت جديدش , پيوند دهد, در اين جاست كه هويت فردى اش شكل مى گيرد.
حـالـتهايى را در خود احساس مى كند و گاهى هم كه تنها مى شود به جستجوى سوالهايى چون : من كيستم ؟ جهان پيرامون من چيست ؟ رابطه من باجهان , چگونه است ؟ من كجاى عالم هستم ؟ هدف من چيست ؟ من چگونه بايد باشم ؟ مى پردازد.
هـمـه اين پرسشها بر اثر بروز هويت و آگاهى به خود براى جوان پيش مى آيد و او را دچار يك نوع نگرانى و سرگردانى مى نمايد.جـوان در جـسـتـجـوى شـخـصيت خود, به اين نتيجه مى رسد كه چيزهايى را كه براى او مهم و كارهايى را كه برايش ارزشمند است بشناسد همچنين او در پى به دست آوردن معيارهايى است كه بتواند براساس آنها رفتار خود و ديگران را مورد قضاوت و ارزشيابى صحيح قرار دهد ((14)).
ايـن جـسـتـجـوى ذهـنى , اگر مسير طبيعى اش را طى كند و بر اساس بينشى صحيح , پاسخى منطقى دريافت دارد, شخصيت فردى و اجتماعى اش درست شكل مى گيرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى يابد در اين مرحله است كه نقش سازنده و حياتى دين در توجه دادن وى به سـوى خـدا و مـبـدا كمال و نيز در پرورش روح و روان و شخصيت جوان آشكار مى گردد, زيرا به پرسشهاى عميق و ظاهرا ساده كه از ضميرناخودآگاه جوان , سرچشمه گرفته و بعضا در ذهنش طـرح مـى گـردد, پـاسـخ داده مـى شـود و به قلبش ثبات و آرامش بيشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى , نجات مى دهد.
در اين صورت است كه شخصيت جوان , شكل و جهت مى يابد و با الگوگيرى از شخصيتهاى بزرگ پـيـشـوايـان ديـنى , اراده اش قوى مى گردد,بطورى كه با همتى بلند, بزرگترين نيروى دوران زندگى خويش را در راه سازندگى خود و ديگران به كار مى اندازد.
ترس در جوان
تـجربه ها و تحقيقها نشان داده است كه اغلب ترسهاى موهوم و بى پايه دوران كودكى (مانند ترس از تاريكى و تنهايى و حيوانات وب) در دوره جوانى ازبين رفته و جاى خود را به ترسهاى جديدى كه مخصوص اين دوره است مى دهند.
آن دسته از ترسهاى دوره جوانى و نوجوانى كه به كارهاى مدرسه مربوط مى شود به احساس نقص و ناتوانى و زياده روى در اثبات مقام و موقعيت اجتماعى , مربوط مى شوند.مـمـكـن اسـت تـنها گفتگوى ميان دوستان و يا خويشاوندان و يا مطالعه بعضى از موضوعات يا شنيدن خبرهايى از رسانه ها, اضطراب و پريشانى او راتحريك كند.
او در هـراس است كه مبادا در امتحانها موفق نشود و يا در آينده باشكست روبه رو شود و از عهده انجام تكاليف مدرسه به خوبى برنيايد و موردتحقير و سرزنش قرار گيرد, مى ترسد موقعيت او در كـلاس درس , مـتـزلـزل شـده و مـورد تـمـسخر آموزگارو همكلاسيهايش قرار گيرد و در آن هنگام ,قادر به پاسخگويى نباشد.
نـوجوان به همان اندازه كه دوست دارد, مستقل و دور از والدين زندگى كند, به همان ميزان به آنان علاقه مند و وابسته است , بخصوص ترس ووحشتى او را فرا مى گيرد كه مبادا والدين او بيمار شـده و يـا مـصـيـبـتـى بـرايـشـان پيش آيد و يا يكى از آنان را از دست بدهد, همچنين به خاطر وضـع اقـتصادى و مالى خانواده , گاهى جوان در نگرانى به سر مى برد
, كه مبادا فقر و بى چيزى به آنـان روى آورد و گاهى از وضعيت سلامتى خود و بيمارشدن , بيمناك است و يا از اين كه نتواند در آيـنـده شـغـلـى بـه دسـت آورد و يا عهده دار مسووليت و كارى بشود, هراس دارد و از جهت اجـتـمـاعـى مـواظـب اسـت كه به حيثيت اجتماعى و اخلاقى اش لطمه اى وارد نشود, در چنين شرايطى از روبه رو شدن با واقعيتها, دورى مى جويد و از كفايت خود, نگران است .
بنابراين , ترس و اضطراب از آينده اى مجهول , كمرويى و گريز از موقعيتهاى زندگى , پريشانى و افـسـردگـى بـه خـاطر غوطه ور شدن در ناراحتيهاى گذشته , همه و همه , شخصيت نوجوان را مـتـزلـزل و او را دچـار نگرانيهاى روحى و روانى مى كند, در اين زمان و موقعيت است كه جوان , نـيـازمـنديك پايگاه امن فكرى و محل اتكاى روحى مطمئن مى باشد, تا اين كه قلب او از دلهره و اضـطـراب درباره آينده و هراس و نگرانى در مورد زمان حال , باز داشته و براى ادامه زندگى به او آرامش بخشد.
در چنين شرايطى ياد خدا مايه آرامش دل جوان مى گردد و با صفاى باطنيى كه دارد و گرايش مـذهـبـى كـه در فطرتش نهفته است , نقطه اميد در قلبش روشن مى شود و اضطراب روانى اش كاهش مى يابد.
تجربه , نشان داده است , جوانانى كه به خدا ايمان داشته و در حوادث زندگى به او توكل مى كنند, تـرس واضـطراب به دلشان راه نمى يابد و همواره در صحنه هاى زندگى با عزمى راسخ و اراده اى پـولاديـن در بـرابـر حـوادث , پـايدارى نشان مى دهند, بطورى كه اطرافيان را شيفته شجاعت و ابتكارخود كرده و به شگفتى وامى دارند.
صـحـنـه هـاى جنگ در سالهاى اخير, بيانگر اين شجاعتهاى ناشى از ايمان به خداست , مثلا, يك نـوجوان تازه بالغ , بدون سلاح , چندين نفر از افراددشمن را اسير كرده و آنان را تا جايگاه نيروهاى خودى آورده و تحويل آنان مى دهد.
خشم در جوان
در جـوان , خشم يك حالت تهاجمى و دفاعى است كه هرگاه منافع و مصالح شخصى اش به خطر افتد يا مانعى در رسيدنش به هدف پيش آيد و يادر انجام كارى ناتوان باشد, در او ظاهر مى گردد.
واكـنـشـهاى خشم در جوان بسيار متفاوت است , به خصوص در اوايل بلوغ , در عده اى به صورت تـمـرد و سـرپـيـچى و در برخى به گونه داد و فريادكشيدن و در عده اى ديگر به صورت سكوت هـمـراه بـا اخـم و گـوشه گيرى و افسردگى نمايان مى شود, زمانى به صورت عكس العملهاى تكرارى ازقبيل : كوبيدن پا به زمين و يا در به ديوار, ظاهر مى گردد.
مـدت زمـان خـشـم در نـوجوان بيش از كودكان است و عوامل محرك خشم در نوجوان , گاهى چـيـزهـايى است كه از آن محروم مى شود و بين او وآرزوهايش فاصله مى افتد و يا از خواسته هاى آنـى اش جـلـوگيرى مى شود, مثلا, مى خواهد بخوابد مانع خوابيدن او مى شوند و يا او را از خواب بـيـدارمـى كـنند و يا خود دست به كارى مى زند, اما از انجام آن ,ناتوان است و يا زمانى كه خود و خانواده اش مظلوم واقع مى شوند و يا وقتى كه اطرافيان به اشيا و وسايل او دست درازى مى كنند.
گاهى خشم وى متاثر از عوامل طبيعى است , مثل (تغيير) هواى خيلى سرد و يا حرارت سوزان و طوفان , گاهى هم خشم در مقابل رفتار والدين پديد مى آيد.جـوان در تـمـام اين حالتها بايد خونسردى خود را حفظ كند و سعى نمايد, تعادل خود را از دست نـدهـد و قـبـل از هـر عـمـل يـا عكس العملى كه مى خواهد انجام دهد, عاقلانه بينديشد, چرا كه مـيدان دادن به غضب , انسان را در زندگى كم كم به يك حالت حساسيت عصبى مى كشاند و در اين هنگام , عقل رو به ضعف مى گرايد.
افـراط در خشم و غضب موجب مى شود كه شخص , مبتلا به نوعى جنون گردد و هر عملى را كه عقل , مجاز نمى داند از او صادر شود.پـيـامبر اكرمر فرمود: غضب ايمان را فاسد مى گرداند, همچنان كه سركه , عسل را ((15))و نيز از امام صادق (ع ) نقل گرديده است كه درباره غضب فرمود: كليد هر شر و بدى , خشم است ((16)).
جـوان در بـرابر والدين و دوستان و زيردستان خود, بايد خشم خود را كنترل كند, اما هنگامى كه مـى بـيند حقى ناحق مى شود, ديگر نبايد دم فروبندد, بلكه در اين صورت بايد خشم خود را بطور طبيعى و معقول اظهار كند و از حق دفاع نمايد, ولى از جاده عدالت و اعتدال خارج نشود.
در مورد پيامبر بزرگ اسلام , نقل گرديده است كه او به خاطر دنيا خشمگين نمى شد, اما هرگاه پاى حق به ميان مى آمد و حقى ناحق مى شد,غضبناك مى گرديد و احدى را نمى شناخت و آرام و قرار نمى گرفت تا اين كه حق را به حقدار برگرداند و ستم را از ستمديده برطرف نمايد ((17)).
محبت
مـحبت و دوستى يكى از عواطف بسيار مهم و با ارزش در جوان است , به خصوص در دوران بلوغ , شديد بوده و مى توان آن را يكى از ويژگيهاى اين دوره دانست .احـسـاس دوستى و ابراز محبت به ديگران , همسالان و بزرگترها نشانگر يكى از نيازهاى طبيعى اوست .هنگام بلوغ , در نوجوان نسبت به جنس مخالف محبت و دوستى هم پديد مى آيد.ايـن كـشـش , نـشـانه اى از رحمت الهى است كه خداوند براى استوارى نظام خانواده و گزينش همسر, در آينده براى او تدارك ديده است .
در حقيقت , اين احساس محبت , يكى از اساسى ترين شالوده هاى نظام خانواده در روابط اجتماعى او به شمار خواهد آمد و بناى استوار زندگى خانوادگى او را در آتيه تشكيل خواهد داد.خـداونـد مـى فـرمايد: و از نشانه هاى قدرت الهى , اين است كه براى شما از جنس خودتان زوجى بيافريد تا اين كه در كنار او آرامش يابيد وبين شمارحمت و محبت , جارى كرد ((18)).
احكام دوران بلوغ
بنابه نظر مراجع دينى , دختر بعد از تمام شدن نه سال قمرى و پسر پس از اتمام پانزده سال قمرى بـالغ مى شود, چنانچه پسر قبل از رسيدن به پانزده سالگى محتلم شود يا اين كه موى زبر در محل مخصوص ((19))پيدا شود, مكلف است .كسى كه به حد بلوغ رسيده , نماز و روزه بر او واجب مى شود و بايد براى انجام احكام مورد احتياج خود از مجتهد جامع الشرايط تقليد كند.علايم رشد و بلوغ , اختصاص به انسان ندارد, بلكه آفريدگار جهان در همه موجودات عالم , اعم از انسان , حيوان و نبات به نحوى خاص , اين پديده شگفت انگيز را قرار داده است كه پس از چندى در آنها استعداد بارورى و توليد مثل , بطور طبيعى نمايان مى گردد.
علامت بلوغ در نوجوان پسر, به صورت احتلام ظاهر مى شود.انـسـان , اشـرف مخلوقات است و اين حالت احتلام در او آيت و نشانه اى است از قدرت پروردگار بزرگ كه جوان بايد با آن آشناگردد, احكام آن رابداند ورعايت نمايد.تـوضـيـح مـطلب به اين ترتيب است كه جوان , هنگامى كه به سن بلوغ مى رسد, در خواب حالتى خـاص بـه وى دسـت مى دهد و همزمان با آن , منى ازاو خارج مى گردد و معمولا بلافاصله بيدار مى شود.
او نـبايد از اين واقعه نگران باشد, چرا كه خداوند متعال با ايجاد دستگاه جنسى در جسم او و بروز اين حالت در دوران جوانى و بلوغ مى خواهد,نويد آمادگى پدر شدن ـ به منظور بقاى نسل ـ را به او بدهد.در ايـن زمان است كه پا به عرصه تكليف مى گذارد و احكام الهى بر وى جارى مى گردد, لذا بايد بلافاصله غسل نمايد.انجام غسل بااحكامى كه وارد شده , موجب پاكى جسم و صفاى روح او مى شود.
مـستحب است در هنگام غسل ,بگويد: اللهم طهرنى و طهر قلبى ((20))كه اين جمله به او آرامش خاصى مى بخشد.در اين هنگام , نماز و تمامى احكامى كه براى بزرگسالان واجب گرديده , بر او نيز واجب مى شود.جـوان ايـنـك وارد مـرحله جديدى از زندگانى اش شده و در پيشگاه حضرت حق , مقام و منزلت ويژه اى دارد.او اكـنـون ايـن شايستگى را يافته كه مورد خطاب آفريدگار جهان واقع شده و بايد به اين دعوت پاسخ گويد ((21)).
او در ايـن مـرحـله از زندگانى خود, بايد بداند كه تمام اعمال , حركات , رفتار و گفتارش و حتى تـصـوراتـش تحت محاسبه الهى قرارمى گيرد و اگر خودرا در معرض هدايت مبدا آفرينش و در مـسـيـر قـانـون الهى قرار دهد و هماهنگ با برنامه هاى نظام خلقت عمل كند, هر روز كه از عمر گرانقدر اومى گذرد, يك قدم به سوى كمال و سعادت جاويد, نزديك مى شود.
او بايد قدر گوهر جوانى خود را بداند و اين مرحله حساس و پرفراز و نشيب زندگى را خوب درك كند.هـمـواره خـود را در مـحـضـر خـداونـد, حـاضـر و نـاظـر بـبيند و در نمازش از او يارى جويد و دعـاكـند ((22))تا بتواند در برابر همه مسائل و سختيهايى كه درآينده پيش مى آيد, پايدارى نشان دهد و بر همه آنها غلبه يابد.
اهميت دوران بلوغ
از نظر اسلام , اين قسمت از زندگى انسان , بسيار اهميت دارد ((23)).
در اين دوران است كه بناى اساسى شخصيت فردى و اجتماعى جوان پايه ريزى مى شود.روش تـربـيـتـى اسـلام بر اين امر تاكيد دارد كه جوان اين دوران را با معرفت و پاكى سپرى كند, چـراكـه : در جـوانـى پـاك بـودن شـيـوه پـيـغـمـبـرى اسـت ورنـه هرگبرى به پيرى مى شود پـرهـيـزگار ((24))در اين دوران حساس , جوان واقعا نمى داند چه كند و چه چيزى در وجود او دارد اتفاق مى افتد.
تغييرهاى عمومى بدن و تاثيرهاى روانى آن , چنان سريع و همه جانبه است كه او را دچار تشويش و نـگـرانى مى كند و برخوردها و ارتباطهاى او را بااطرافيان و خانواده اش دچار مشكل مى سازد, در اين زمان است كه او شديدا نياز به محبت دارد و در پى يافتن يك نقطه اتكاى روانى و روحى است و دوست دارد ديگران به شخصيتش احترام بگذارند و او را مورد توجه قرار داده و به حساب آورند, بـه هـمـيـن مـنـاسبت است كه پيامبر اسلامرضمن بيان مراحل تربيت , هفت سال سوم زندگى مـقـدمـاتـى انـسـان ـكـه هـمـان دوران بـلـوغ و جـوانـى اسـت ـ ((25))
والـديـن و مربيان را سـفـارش مـى فـرمايند كه در اين سنين به جوان به عنوان يك شخصيت بزرگسال بنگرند و به او اعتماد نموده و در كارها با وى مشورت كنند.در زندگى خانوادگى نظر او را دخالت داده و به او مسووليت بدهند تا شخصيتش شكوفا گردد.
جوان در اين مرحله , خود را همرديف با ساير اعضاى خانواده مى پندارد و انتظار داردكه از احترام مـتـقـابـل برخوردار باشد, لذا پيامبر اكرمر فرمود:من به تمام شما مسلمانان توصيه مى كنم كه با جوانان به نيكى رفتار كنيد و به شخصيت آنان احترام بگذاريد ((26)).
در اسلام به جوان , شخصيت داده شده و تاريخ اسلام , گوياى اين مطلب است .پـيامبر بزرگوار اسلام در آخرين لحظه عمر خويش فرماندهى سپاه عظيمى را كه مى خواست به كشور روم اعزام كند, به عهده جوانى به نام اسامه بن زيد قرار مى دهد.
در گـذشـتـه بـعـضى از علماى بزرگ ما, فرا رسيدن دوران بلوغ و تكليف را براى نوجوانان خود جشن مى گرفتند و بزرگان را دعوت نموده و درمراسم با شكوهى از او به عنوان يك فرد بالغ نام بـرده و حضار مجلس نيز به او تبريك مى گفتند و بدين طريق به او مى فهمانيدند
كه اين مرحله اززنـدگـى شـما سر آغاز حيات با ارزش و جديدى است , كه همانند ساير بزرگسالان رشد يافته , مورد خطاب خداوند قرار مى گيرى و مسووليت پيدامى كنى و بايد خود تصميم بگيرى , تو داراى شـخـصـيـت مستقل شده اى و در رفت و آمدها, در نشست و برخاستها و در ارتباط با ديگران بايد حـريـم وحـدود الـهـى را رعايت كنى ب و بدين سان با او به عنوان يك شخصيت رشد يافته , رفتار مى كردند.
هـمـين امر به پرورش و رشد روحى و روانى او كمك مى كرد وكم كم او را براى پذيرفتن وظايف پرمسووليت زندگى آينده خود آماده مى ساخت .حال بد نيست در اين جا اشاره اى به سفارشهاى سيد بن طاووس ـيكى از برجسته ترين علماى قرن شـشـم كـه تـوفـيق تشرف به خدمت حضرت ولى عصر (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ) را داشت ـ بنمايم .
او در كتابى به نام كشف المحجه در قسمتى از گفتارش در خصوص دوران بلوغ و تكليف , خطاب به فرزندش چنين مى گويد: اگر من با مراحم وعناياتى كه خداوند, مرحمت فرموده , زنده بمانم , روز تشرف تو را به سن تكليف (بلوغ ) عيد قرار مى دهم و يكصد و پنجاه دينار صدقه خواهم داد.
اگر بـلوغ تـو فـرا رسد با اين كار قيام به خدمت حضرتش خواهم كرد, زيرا مال از اوست و من وتو بنده او هستيم .پس اى فرزندم , محمد, به ياد عظمت مقام و كمال و بخشندگى حضرتش باش كه در اين هنگام به تو اهميت داده و فرشتگانش را به سوى توفرستاده ((27))تااعمال عبادى تو راحفظ نمايند و در روز حساب گواه بر تو باشند.
پس در دوران بلوغ و رشد خود, حق آنان را ادا كن و طاعت الهى را به جاى آور! در اوقات زندگى خـود بـا ايـشان به خوبى و نيكى مصاحبت وهمنشينى كن , بطورى كه غير از خوبى و زيبايى از تو چيزى نبينند و نشنوند.
اگرگاهى غفلتى از تو سرزند و از ياد خدا غافل شوى , فورا توبه كن و بدون تاخير, در مقام جبران آن بـرآى و صـدقـه بـده , كـه صـدقه آتش گناه راخاموش مى گرداند,و چون به سن و سالى كه خـداونـد جل جلاله تو را به كمال عقل مشرف فرمايد,برسى وصلاحيت وشايستگى سخن گفتن وروبـه رو شـدن (در نـماز) با حضرتش به تو عطا كند و شايستگى ورود به ساحت قدسى اش را به اطاعت و بندگى به تو مرحمت فرمايد, آن روز را درنظر بگير و تاريخ آن را يادداشت كن و آن را از بـهـترين و بزرگترين اعياد خود قرار بده و هر ساله در آن روز تجديد شكر خدا بنما و صدقه بده وبيش از پيش به طاعت خداوند بپرداز ((28)).
كشمكشهاى درونى وعوامل مهيج بيرونى
در انسان كششها و تمايلهاى مختلفى وجود دارد.خـداونـد ايـن كـشـشـها و تمايلها و غرايز طبيعى را براى هدف و مقصودى عالى دروجود بشر به وديعت نهاده است .جوان در اين مرحله از دوران زندگى خود علاوه بر ميل به غذا و استراحت و غريزه جنسى , مجهز به قوه عقلانى است .در هـنـگـام بـلـوغ , قـوه تـعـقـل و تـفـكـر در او از جـهت آمادگى براى فعاليت , به كمال خود مى رسد ((29)).
جـوان نـبايد به همه خواسته ها و تمايلهايى كه در ذهن و خاطره اش وارد مى شود, بلافاصله جامه عـمـل بـپـوشـاند, بلكه بايد در كارها, پس از تفكروانديشه كافى و بررسى همه جانبه آن , عاقلانه تـصـمـيـم بـگـيـرد, زيـرا نـفس انسانى هم در معرض دعوت به كارهاى خير و عقلانى و هم در معرض وسوسه به كارهاى شر و شهوانى قراردارد ((30)).
كسى در اين صحنه نبرد و مبارزه داخلى پيروز مى گردد كه جانب عقل را مراعات كند.در قرآن كريم تاكيد فراوانى درباره انديشيدن در كارها و تعقل نمودن در امور شده است ((31)).بـا بـروزتـمـايـلـهـاى جنسى در اين دوران , جوان , بيشتر مورد هجوم وسوسه هاى شيطانى قرار مى گيرد و به همين جهت است كه تكليف پيدا مى كند,لذا پاك ماندن جوان در اين دوران , ارزش فراوان دارد.در حـديـثـى آمـده است كه خداوند به جوان پرهيزكار مباهات مى كند و به ملائكه مى فرمايد: به بنده ام نظر كنيد كه شهوتش را به خاطر من ترك كرده است ((32)).
جـوان در ايـن دوران بـا مـسـائل و حـوادث گـونـاگونى روبه رو خواهدشد و براى بارور شدن شخصيتش در معرض آزمايشهاى فراوان الهى قرار خواهدگرفت , در محيط زندگى او زمينه هاى بسيارى براى رشد و سعادت و يا سقوط و شقاوت , پيش خواهد آمد.
او بـا افـراد آلوده و بى بند و بار و منحرف , مواجه خواهد شد و در معاشرتهاى روزانه ممكن است با زنـان و دخـترانى رو به رو گردد كه عفت اخلاقى و ضوابط شرعى را رعايت ننمايند, لذا موقعيت براى انحراف جوان , فراهم مى شودب .جـوان در اين هنگام بايد كاملا هوشيار باشد و قدر پاكى و سلامت روانى خود را بداند و دامن خود را آلوده نسازد, بلكه خويشتن داحضرت على (ع ) فرمود: افراد با ايمان ,همچون كوه , سرسخت و با استقامتند.فـردى كـه بـه اين انحراف , مبتلا شده است , اگر سرانجام ناخوشايند آن را در دنيا از يك طرف و عـذاب دردنـاك آخـرت را ازطرف ديگر در نظرآورد, به خود خواهد آمد و خدا را ناظر و حاضر بر اعمال خود خواهد ديد وتصميم به ترك اين عمل خواهد گرفت .
اوبايد بداند كه خوشبختانه زود متوجه اين عمل انحرافى و زيانبار شده و ريشه عادت به اين عمل در وجودش مستحكم نگرديده است , با اراده اى قوى و توكل به خدا مى تواند آن را ترك كند.او هـرگـز نـبـايد خود را يك فرد نفرين شده و مطرود درگاه خدا بداند, بلكه بايد جدا به لطف و رحمت الهى اميدوار باشد.
توصيه هاى عملى
چـون عـمـل خود ارضايى از جمله گناهان كبيره به شمار مى رود, فرد مبتلا به آن , ابتدا خود را تـطـهـيـر نمايد, وضو بگيرد و دو ركعت نماز به جا آورد ودرباره گناهان گذشته خود از پيشگاه خـداونـد طلب آمرزش كند و از او بخواهد ((68))
كه وى را در راه ترك اين عادت شوم يارى دهد, سپس نكته هاى زير را دقيقا به مرحله اجرا در آورد و عمل نمايد:.
1 ـ خود را از محيطها و موقعيتهاى تحريك آميز دور نگه دارد و از خلوت گزينى اجتناب ورزد.
2 ـ از پـوشيدن لباسهاى تنگ و چسبنده خوددارى ورزيده و از تماس و لمس نمودن اعضاى بدن خود يا ديگران شديدا دورى گزيند.
3 ـ از نگاه به نامحرم و چشم چرانى خوددارى ورزد.
4 ـ تـخـيـلات و تـفكرات خود را كنترل كند و بداند هر آنچه كه به ذهن و انديشه اش مى گذرد, خـداونـد بـه آن , آگـاه اسـت و در اين زمينه مسووليت داردو بايد تنها به آنچه كه عقل و قوانين شـرعـى تـاييدمى كنند بينديشد تا رستگار شود, زيرا تخيل و تصور درباره مسائل جنسى و شهوت آلود منجر به تحريكهاى مداوم گرديده و نيروى حيات را از بين برده و انسان را از مسائل حقيقى و واقعى زندگى بازمى دارد ((69))
.
5 ـ با توجه به اين كه دوران جوانى , دوران پرشور و حساس عمر به حساب مى آيد, شايسته است كه جـوان بـا بـرنـامـه ريـزى دقيق براى اوقات شبانه روزى به يارى كار و تلاش مداوم در زمينه هاى تـحـصـيـلـى و عـلـمـى و مـطـالـعـاتـى و كـارهـاى ذوقـى و تفريحى , حداقل زمان لازم را به خوابيدن اختصاص دهد و زمانى به بستر رود كه خواب بر او مستولى شده , تا زود به خواب رود.
6 ـ بـا اشـتغال به مطالعه كتب سودمند و مراجعه به كتابخانه ها در اوقات فراغت , زمينه موفقيت تحصيلى آينده خود را فراهم سازد.
7 ـ در تيمها و گروه هاى ورزشى شركت فعال داشته باشد و نيز در فعاليتهاى تربيتى , فرهنگى و مـذهـبـى شركت نمايد, زيرا اين اشتغالات در افزايش ايمان و توفيق در ترك معاصى به وى كمك مى نمايد.
فعاليتهاى سالم و جهت دار سودمند, مقدار فراوانى ازانرژيهاى جوان را به خود اختصاص مى دهد و از تـحـريـكهاى جنسى و شهوت انگيز جلوگيرى مى نمايد, چرا كه مبتلايان به اين عادت زشت , بيشتر ميل به گوشه گيرى دارند.شركت در فعاليتهاى تربيتى و اجتماعى و گروههاى قرآن در مساجد و كتابخانه ها و تماس با افراد مومن و پاك درتقويت روحيه و ايمان اين گونه جوانان بسيار موثر است .
8 ـ با دوستان مومن و خوب , رفت و آمد و مجالست داشته باشد و حتى المقدور سعى كند, نمازها را در اول وقت و با جماعت به جاآورد.بـايـد مطلقا از همنشينى و رفت و آمد با دوستان و رفقاى بى بند وبار و منحرف (ولو از نزديكان و خويشاوندان ) دورى گزيند.
9 ـ قبل از خوابيدن حتما وضو بگيرد و در هنگامى كه به بستر مى رود سوره قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس (معوذتين ) و آيه الكرسى رابا توجه و حضور قلب بخواند و با ذكرخدا به خواب برود.
10 ـ حتى المقدور هفته اى يك يا دوبار, روزه بگيرد.ايـن عـمل در تقرب او به خدا و افزايش ايمان , بسيار مفيد بوده و درتقويت اراده اش نقش بسزايى دارد ((70))
.
11 ـ در برنامه غذايى خود دقت كند و از مداومت در مصرف بعضى از خوردنيهاى محرك و مقوى شـهـوت كـه اصطلاحا گرم گفته مى شود, مثل :گردو, خرما, كشمش , پسته , گز [خربزه , پياز, شـيـريـنى جات ] خوددارى ورزد و يا كمتر, ميل نمايد و بيشتر به غذاهايى كه اصطلاحا سرد است روى آورد.
12 ـ تـمـايلها و افكار خود را از توجه به خويشتن به سوى ازدواج و زندگى آينده معطوف سازد و بـدانـد كـه ديـر يـا زود ايـن ايـام سپرى خواهد شد و اودر آينده اى نه چندان دور بايد به انتخاب همسرى پاك بپردازد و درخود, آمادگيها و شايستگيهاى لازم را براى چنين زندگى ـكه بيش از هر چيز نيازبه سلامتى جسمى و روانى داردـ فراهم سازد.
13 ـ هـمـواره و در هـر حال با ذكر و ياد خدا انس و الفت داشته باشد, چرا كه در قرآن آمده است : آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا قلبها آرامش مى يابد ونيز هر كس از ياد خدا فاصله گيرد, زندگانى براو سخت و دشوار خواهد گشت ((71))
.
امـا كسانى كه پس ازترك اين عادت شوم نجات يافته اند, بايدقدرجوانى و پاكى خود را بدانند و در حـفـظ و نگهدارى آن نهايت مراقبت را بنمايند وخود را از معرض هرگونه تحريكها و وسوسه هاى شـهـوانـى دور كـنـند و به هيچ قيمت , ديگر حاضر نشوند در محيطهاى آلوده و با افراد منحرف وبى بندوبار مجالست و ارتباط داشته باشد.البته در اين راه گاهى ممكن است خللى در تصميم آنان پديد آيد, ولى بايد استقامت و پشتكار را از دست ندهند و با ايمانى كامل به يارى خدا اميدداشته باشند تا در حفظ اين پاكى موفق بمانند.
سخنانى چند از پيامبر اكرم و ائمه معصومين (ص ) درباره جوانى
* قـال رسول اللّه (ص ): اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده ان اللّه بعثنى بشيرا ونذيرا فحالفنى الـشـبـان وخـالفنى الشيوخ ثم قرا فطال عليهم الامدفقست قلوبهم ,رسول اكرم فرمود: به شماها دربـاره نـيـكـى كـردن به جوانان سفارش مى كنم زيرا كه آنها دلى رقيقتر و قلبى فضيلت پذيرتر دارند.
خداوند مرا به پيامبرى بر انگيخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم .جـوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند, ولى پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند و دچار قساوت و سخت دلى شدند.
* قال على (ع ): بادر شبابك قبل هرمك ,وصحتك قبل سقمك , ((72))
على (ع )فرموده : درياب جوانى ات را قبل از پيرى و سلامتت را قبل از بيمارى .
* عن جعفربن محمد عن آبائه (ص ) فى قوله تعالى : ولا تنس نصيبك من الدنيا.
قال لا تنس صحتك وقوتك وفراغك , ((73))
.
وشبابك ونشاطك وغناك وان تطلب به الاخر امام صادق (ع )از پدران خود, در تفسير آيه ولا تنس نصيبك من الدنيا.روايت كرده است كه : سلامت , نيرومندى , فراغت , جوانى , نشاط و بى نيازى خود را فراموش منما و در دنـيـا از آنـهـا بـهـره بردارى كن و متوجه باش كه از آن سرمايه هاى عظيم به نفع آخرت خود استفاده نمايى .
* قال ابوعبداللّه (ع ): كان فيما وعظ به لقمان ابنه يا بنى واعلم انك ستسال غدا اذا وقفت بين يدى اللّه عـزوجـل عـن اربـع شـبـابـك فـيـمـاابـليته وعمرك فيما افنيته ومالك مما اكتسبته وفيما انفقته , ((74))
.
امام صادق (ع ) فرموده است : از مواعظ لقمان حكيم به فرزندخود اين بود كه فرزندم ! بدان فردا در پـيـشـگاه الهى براى حساب , حاضر مى شوى ,درباره چهار چيز از تو مى پرسند: جوانى ات را درچه راهـى صرف كردى ؟ عمرت را در چه كارى فانى نمودى ؟ ثروتت را چگونه به دست آوردى ؟و آن را در چه راهى مصرف كردى* ؟ قال رسول اللّه (ص ): ان العبد لاتزول قدماه يوم القيهمه حتى يسال عن عمره فيما افناه وعن شبابه فيماابلاه , ((75))
رسول اكرم (ص ) فرموده است كه در قيامت هيچ بنده اى قدم از قدم برنمى دارد تا به اين پرسشها پاسخ دهد: اول آن كه عمرش را درچه كارى فانى نموده است .
دوم : جوانى اش را در چه راهى صرف كرده است .
* قال على (ع ): شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب والعافيه , ((76))
عـلـى (ع ) فرموده : دو چيز است كه قدر و قيمتشان را نمى شناسد, مگر كسى كه آن دو را از دست داده باشد: يكى جوانى و ديگرى تندرستى است .
* قال رسول اللّه (ص ): يا اباذر اغتنم خمسا قبل الخمس , شبابك قبل هرمك وصحتك قبل سقمك وغناك قبل فقرك وفراغك قبل شغلك وحيهوتك قبل موتك , ((77))
.
رسـول اكرم (ص ) به ابى ذر غفارى فرمود: پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت بشمار: جوانى ات را قـبل از پيرى , سلامتت را قبل از بيمارى , تمكنت را قبل از تهيدستى , فراغتت را قبل از گرفتارى , زندگانى ات را قبل از مرگ .
* قال رسول اللّه (ص ): فلياخذ العبد المومن من نفسه لنفسه , ومن دنياه لاخرته , وفى الشبيبه قبل الكبر وفى الحيوه قبل الممات , ((78))رسول اكرم (ص ) فرمود: بر مرد با ايمان لازم است كه از نيروى خود به نفع خويشتن استفاده نمايد و از دنياى خود براى آخرت خويش , و ازجوانى خود پيش از فرا رسيدن ايام پيرى و از زندگى پيش از رسيدن مرگ .
* وعنه (ص ): ان للّه ملكا ينزل فى كل ليله فينادى يا ابنا العشرين جدوا واجتهدوا, ((79))ونـيـز فـرمـوده اسـت كه فرشته الهى هر شب به جوانان بيست ساله ندا مى دهد (براى سعادت و رستگارى خود) كوشش و تلاش كنيد.
* عـن الـنبى (ص ): سبعه يظلهم اللّه فى ظله يوم لا ظل الا ظله , الامام العدل وشاب نشا فى عباده اللهب, ((80))
رسـول اكرمر فرموده است : خداوند هفت گروه را در سايه رحمت خود, جاى مى دهد, روزى كه سـايه اى جز سايه او نيست : اول زمامدار دادگر ودوم : جوانى كه در عبادت خداوند, پرورش يافته باشدب .
* قال على (ع ): من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه , ((81))على (ع ) فرموده است : كسى كه نفس شرافتمند و با عزت دارد, هرگز آن را با پليدى گناه , خوار و پست نخواهد ساخت .
* قال على (ع ): كم من شهوه ساعه اورثت حزنا طويلا, ((82))عـلى (ع ) فرموده است : چه بسا لذت كوتاه و شهوت زودگذرى كه غصه و اندوه فراوانى به دنبال دارد.
رى كند.
گاهى ممكن است يك نگاه , سرآغاز لغزشى بزرگ براى او باشد.اهميت پرهيز از نگاه آلوده به حدى است كه به جرات مى توان گفت , كسى كه نگاه خود را كنترل نكند, موفق به نگهدارى غريزه جنسى خويش نمى شود.بنابراين , اولين قدم اساسى و عملى در كنترل شهوت ,مراقبت از نگاه و چشم چرانى است .قرآن صريحا هشدار مى دهد: به مردان مومن بگو كه چشمهاى خود را (از حرام ) و دامن خود را از آلودگى نگاه دارند ((33)).
در واقـع نـگـاه كـردن , مقدمه اشتغال فكر به عواقب و خاطره هاى مربوط به آن است , زيرا پس از نـگـاه , صـحـنـه هاى مهيج در ذهن , باقى مى ماند واحساسها و اراده انسان را تحت تسلط خود در مى آورد و انسان , تابع شهوات خود مى گردد.
جـوان بايد سعى كند به جنس مخالف نگاه نكند و اگر غفلتا نگاهش افتاد, لااقل تماشا نكند, بلكه چشم خود را بلافاصله متوجه جاى ديگر نمايد واز نگاه مجدد, جدا خوددارى كند.بـايـد جوان را از شركت در برنامه ها يا ميهمانيهايى كه او را به نگاه هاى هوس آلود وادار مى نمايد, منع كرد, زيرا اثرهاى نگاه هاى مستمر و طولانى ,به مراتب , بيشتر از نگاه هاى گذرا و آنى در كوچه و خيابان است ((34)).
پـيـامبر اكرمر فرمود: نگاه به نامحرم , تير زهرآلودى است كه از ناحيه شيطان , پرتاب مى گردد و هـركس از خوف خدا آن را ترك كند, خداوند به اوايمانى مى دهد كه شيرينى اش را در دل احساس نمايد.و نـيـز امـام صادق (ع ) مى فرمايد: از چشم چرانى بپرهيزيد كه آن بذر شهوت را در دل مى كارد و صاحب خود را در فتنه و فساد مى اندازد.عامل ديگرى كه نقش بسيار موثرى در تحريك ميل جنسى دارد, نيروى تخيل و فكر است .
نـيـروى تـخـيـل كه خداوند, آن را براى بالندگى فكرى و آفرينندگى هنرى در وجود انسان به وديعت نهاده است , در دوران جوانى ممكن است موردسؤ استفاده قرارگرفته وتحت تاثير و تسلط غريزه جنسى و وسوسه هاى شيطانى , فرد به خود ارضايى پردازد.در بـعـضى موارد, حتى نفوذ يك فكر و خيال هوس آلود, آن هم براى يك لحظه و مشغول نمودن فكر به آن , كافى است كه انسان را از حالت طبيعى خارج كرده و ميل جنسى او را تحريك نمايد.
بـنـابراين بايد همان طور كه چشم خود را از نگاه هاى بى مورد و حرام باز مى داريم , انديشه و خيال خود را نيز از هرگونه تصور بى مورد وحرام نگه داريم و به محض خطور چنين فكرى , خودرا با فكر ديگرى مشغول سازيم و سعى كنيم , فكر قبلى را كاملا فراموش نماييم ((35)).
بـنـابـراين براى اين كه جوان از چنگال اين تمايلها وكششها رهايى يابد و عقل و منطق برسرتاسر وجـودش حـاكم و فرمانروا باشد, لازم است كه بااجتناب اززمينه هاى انحراف به عقل خود ميدان دهد وآن را با ايمان به خدا و انجام نيايش و عبادت تقويت كند تا بتواند در مقابل تمايلهاى درونى وكششهاى بيرونى , خود را كنترل نمايد و چشم و گوش بسته تسليم آنها نشود.
ديدگاه واقع بينانه
بـيـدار شـدن غريزه جنسى در جوان , نبايد مورد سؤ استفاده افكار و انديشه هاى غلط واقع شود و نبايد به آن به عنوان يك پديده زشت و آلوده وانحراف آميز نگاه شود.همان طور كه گفته شد, بروز و ظهور ميل جنسى , خود آيت و نشانه اى است از طرف خداوند كه بـه مـنـظور بقاى نسل , در وجود بشر نهاده شده وداراى هدف و مقصدى عالى و هماهنگ با كل نظام آفرينش است .
آشـكـار شـدن غـريزه جنسى در جوان و بالغ شدن وى به معناى اين نيست كه او از همه جهات ـ اخـلاقى , اجتماعى , اقتصادى ـپا به مرحله بلوغ نهاده و آمادگيهاى لازم را براى ازدواج و تشكيل خانواده , پيدا كرده است , بلكه او بايد مدت زمان ديگرى را صبر كند تا از هر جهت , پختگى مناسب رابراى تشكيل زندگى مشترك زناشويى به دست آورد.
در واقـع ظـهـور غـريـزه جنسى , در سنين جوانى , به منزله بشارتى است ـ در جهت رشد طبيعى فردى جوان ـ كه در آينده اى نه چندان دور, مى تواند,همانند هر انسان بزرگسالى تشكيل خانواده دهد.جـوان نـبايد بيش از اين درباره غريزه جنسى و مسائل زندگى زناشويى , جستجو و كنكاش كند, چرا كه پى گيرى بيش از حد و تخيل و انديشيدن بيش از اندازه در اين باره , موجب انحراف فكرى , اختلال روانى و از بين رفتن آرامش روحى و عدم توفيق در درس و تحصيل خواهد شد.
جـوان بـايد ارزش فرصتهاى دوران جوانى را بداند و با برنامه ريزى دقيق و حساب شده , در طول زندگانى خود, حداكثر بهره بردارى را از آن بنمايد.دانـشمندان بزرگ , بيشترين موفقيت خود را, مرهون بهره گيريهاى صحيح از دوران جوانى خود مـى دانند و با مطالعه و كسب تجربه هاى فراوان واندوختن دانشهاى بيشمار ـدر هنگام ميانسالى ـ از آنها نتايج پر بار علمى گرفته اند ((36)).
جـوان بـايـد هوشيار باشد و در كارها و فعاليتهاى روزانه به عقل خود, ميدان دهد و بر عواطف و احساسها و غرايز خود تسلط يابد, تابتواند مسائل رادرست ارزيابى كند.بـايـد ريـشه تمايلها و خواسته هاى خود را بررسى نمايد, اگر موافق عقل و قوانين شرع بود آن را دنبال كند, وگرنه از انجام آن كار, صرف نظر نمايد.در اين مرحله از زندگى , بايد بيش از پيش با خداى خود انس و الفت پيدا كند و در نيايشهاى خود از او يارى بخواهد, زيرا انسان در اين دوره بيشتراز هر زمانى در طول دوران زندگانى خود مورد توجه خداوند است .
ابتداى بلوغ , جوان هنوز مرتكب گناه ومعصيت نشده , صفحه دلش پاك وبى آلايش است .اگر خطايى مرتكب شود, زود توبه اش مورد قبول خداوند, واقع خواهد شد.بيشتر توفيقات دانشمندان و علماى ارزشمند, بر اثر پاك زيستن در دوران جوانى است .در ايـن دوران بـوده اسـت كـه رابطه خود را با خالق خويش , مستحكم كرده و به مقامهاى عالى روحى نايل گرديده اند.
جنگ ايران و عراق , حوادثى را پيش آورد كه عملا نشان داد, انسانهاى پاكى كه در عنفوان جوانى بـاعـشقى سرشار و قلبى مملو از ايمان به خدا, درفعاليتهاى اجتماعى و مردمى خود با دلى شاد و لبى خندان و تلاشى خستگى ناپذير در صحنه هاى نبرد حق عليه باطل , چگونه انجام وظيفه كرده وبـه كـارهاى سازنده اى دست زدند و با درايت كامل به سوى كمال نهايى و قرب الهى پيش رفته وره صد ساله را يك شبه طى نمودند.
اوقات فراغت
ايام جوانى به سرعت سپرى خواهد شد و بار ديگر بازنمى گردد.جوان بايد طورى برنامه زندگى خويش را تنظيم نمايد كه از اوقات فراغت خود به نفع سازندگى روحـى و روانى خويش بهره گيرد و براى ادامه تحصيل و شغل مناسب در آينده , آمادگى لازم را به دست آورد.
بايد قدر فرصتها و ايام پر ارزش جوانى را بداند و آن را بيهوده هدرندهد ((37)).حـضـرت عـلـى (ع ) مـى فـرمـايـد: پـيش از آن كه دوره پيرى ات فرابرسد ازجوانى خود استفاده كن ((38)).و نيز مى فرمايد: كسى كه وقت خود را به كسالت و بيهودگى صرف كند, به خوشبختى نمى رسد.جـوان بـايـد در زنـدگـى اش برنامه و نظم داشته باشد, تا اوقاتش چراگاه وسوسه هاى شيطانى نگردد.
او بـايـد از تـفريح و ورزش براى سالم سازى بدن در جهت پرورش روح , استفاده كند, زيرا تفريح سالم , انسان را از ملالت كارهاى يكنواخت زندگى , رهايى مى بخشد.حضرت على (ع ) مى فرمايند: فرح و شادمانى , باعث وجد و نشاط روح مى شود ((39)).متاسفانه بعضى از جوانان ما نمى دانند, چگونه از اوقات فراغت خود بهره جويند.گـاهـى در خـلال ايـام تـعـطـيلى و فراغت مرتكب گناه مى شوند, و دست به كارهاى نامشروع مى زنند و در نتيجه , موجبات كسالت و پشيمانى خود وديگران را فراهم مى سازند.
بـنـابـرايـن , جـوان مى تواند قسمتى از فرصتهاى خود را پس از مطالعه دروس به ورزش و انجام فـعـالـيـتهاى جسمى وهنرى با دوستان خوب اختصاص دهد, از اين رو انجام اعمال زير را در ايام فراغت پيشنهاد مى كنيم :.
ـ اسـتـفـاده از نـرمـش و حـركـتـهاى سبك , بطورمرتب وروزانه و يا هفته اى يك بار پرداختن به ورزشـهاى سنگين , مانند كوهنوردى , شنا, واليبال , فوتبال ,كشتى وب ولى نبايد همه اوقات فراغت صرف ورزش شود, بلكه با برنامه ريزى از فرصتها استفاده شايسته اى به عمل آيد.ـ هـر جوانى بايد استعدادهاى ذوقى خود را نيز شناسايى كند و با اختصاص دادن وقت مناسبى آن را پـرورش دهد, مثلا, مى تواند در زمينه نقاشى ,عكاسى , خطاطى , شعر, مكانيكى و الكترونيكى و غـيـره , پـس از خـسـتـگـى ازمـطـالـعـه , پاره اى از فرصتهاى مرده را كه معمولا بدون استفاده باقى مى مانند, به اين قبيل امور تفننى اختصاص دهد تا در اين زمينه ها تجربه اى كسب كند.
پرداختن به امور ذوقى از اين جهت اهميت دارد كه اولا: برتوانايى انسان مى افزايد.ثـانـيـا: سبب تلطيف روح مى شود و زندگى را ازحالت خشك وبى روح , خارج ساخته وشخصيت انسان را به صورت چند بعدى (نه يك بعدى )رشد مى دهد.ـ در مـطالعه بايد علاوه بركتب درسى و كتابهاى مفيد در زمينه هاى اعتقـادى , اخلاقى , تاريخى , سيـاسى , به افزايش اطلاعـات عمومى و فراگيرى تجويد و قرات قرآن و زبانهاى خارجى نيز توجه داشت و درزمينه هاى مختلف بر اطلاعات خود افزود تا وسعت ديد پيدا نمود.
ـ پـاره اى از مهارتهاى فنى و عملى نيز درزندگى مورد نياز است و بهتر است در دوران جوانى با اسـتفاده از اوقات فراغت به فراگيرى آنها پرداخت ,از قبيل : تعمير وسائل مكانيكى , برقى وب كه ما را براى زندگى آينده آماده مى سازند.
پس بايد همه جانبه فكر كرد و همه جانبه برنامه ريزى كرد و به پرورش استعدادهاى فكرى , ذوقى , هـنـرى , عـلـمى پرداخت تا ديدى واقع بينانه وشخصيتى جامع به دست آورده و به كمال انسانى نزديك شد.
نظم در جوان
وجـود نـظـم در زنـدگى جوان , يكى از مسائل بسيار مهم بوده و موفقيت او در آينده تحصيلى , مرهون رعايت كامل نظم و ترتيب در زندگى اش مى باشد.
انـسـان در سـايـه نـظم بهتر مى داند كه چگونه زندگى كند, چطور از اوقات فراغت خود به نحو شايسته اى بهره بردارى نمايد.مـنـظور از نظم و ترتيب , انجام كارها و اعمال با هدف معين است , كه از وحدت و هماهنگى لازم برخوردار باشد, بطورى كه بارعايت آن , انسان بتواند در مراجعه و دستيابى به كارها و موضوعات و وسائل و اطلاعات , دچار سردرگمى و اتلاف وقت نگردد.
رعايت مقررات و قوانين جارى زندگى و قرار دادن هر چيزى در جاى معين خودش و انجام دادن هر كارى , در وقت و زمان خود, نمونه اى از نظم است .نـظـم , شـامـل هـمـه مسائل زندگى , از قبيل : لباس پوشيدن , نظافت كردن , خوردن , خوابيدن , مـسـواك زدن , معاشرت با دوستان و فاميل و همچنين چيدن وسائل و نوشت افزار و كتابهاى خود در جاى معين , مطالعه كردن , حفظ نمودن اطلاعات , فراگيرى معلومات , تفكر كردن و مى شود.
جـوان بـايد بداند, كى بخوابد, كى بيدار شود و چه وقت , مطالعه كند, و چه موقع , تفريح و ورزش نمايد و چه زمانى كارهاى محوله خانه را انجام دهد, مكان و زمان هرچيزى را بموقع تشخيص دهد و بـرايـش بـرنـامـه ريـزى كـنـد, هـرچـيـزى را بـه جـاى خـود بـگذارد تا هنگام مراجعه به آن , دچارسردرگمى و آشفتگى نشود.
قـواى ذهـنى و عقلى جوان در سايه نظم , ترتيب منطقى يافته و سبب موفقيتهاى درسى وى در آينده خواهد شد.از طـرفـى در سـايه نظم , زندگى تحت قاعده در مى آيد و فعاليتها و كارها نظام پيدا مى كند و با راحـتـى بـيـشـترى انجام مى پذيرد, مشكلات سريعتر حل مى شود و جوان از آشفتگى در كارها و مطالعه مطالب تكرارى , بخصوص در كتب درسى رهايى مى يابد.
هـدف عـمـده نـظـم در زنـدگـى , بهره گيرى و صرفه جويى در وقت و داشتن ضابطه و معيار صحيحى براى اندوختن اطلاعات در ذهن است .
هـمچنين رعايت نظم و ترتيب در زندگى روزمره از جهت روانى , سبب مى شود كه جوان , حتى هـنـگـام تـحـصـيـل و فـراگـيرى دانش , اطلاعات علمى خود را تحت قاعده و نظم فراگيرد و يـادگـيـرى , بطور منظم صورت پذيرد, بطورى كه مطالب , منسجم و به ترتيب درخزانه حافظه جايگزين شود وهرگاه شخص بخواهد به اطلاعات قبلى خود مراجعه كند و به راحتى و به سرعت , اطلاعات و مطالب در ذهنش حاضر شود.
ايـن مـساله در آينده جوان , تاثير بسزايى دارد, بخصوص در دوران تحصيل هنگامى كه مى خواهد خود را براى امتحانات و كنكور ورودى دانشگاه آماده سازد.رعايت نظم اصولا در سلامتى فكر و صحت جسم و اعتدال روح و روان انسان , بسيار موثر است .نظام آفرينش براساس نظم و ترتيب بنا شده است و براساس نظم , جريان دارد.
رعـايـت نظم , موجب هماهنگى انسان با طبيعت گرديده و در اين راستا انسان از جهت روحى و روانى از سلامت و آرامش خاصى برخوردارخواهد بود.بـه سـبـب رعـايـت كردن نظم , جوانان افكارشان شكل مى گيرد و زمينه ابتكارات وخلاقيتهاى هنرى , علمى و فرهنگى در آنها فراهم مى گردد.بـى نظمى در جسم و جان , آثار ناگوارى به جا مى گذارد و خارج شدن از قاعده طبيعت , عوارض منفى در رفتار آدمى ايجاد مى كند.
مـعـمـولا افراد بى نظم در زندگى شان عصبانى و رفتارشان غيرعادى و نامتعادل است , زيراخود بـى نـظـمـى در عـكس العملهاى روحى و اخلاقى آنان تاثير متقابل داشته و سبب تضعيف اراده و زمينه ساز عوارض و ناكاميهاى فراوانى در زندگى تحصيلى آنان خواهد شد.تجربه نشان داده است كه بى نظمى در فعاليتهاى حركتى و هوشى و عاطفى نيز تاثير منفى دارد, بخصوص عكس العملهاى آن در دوران بلوغ به صورت حادترى ظاهر مى گردد.
از طرفى بى نظمى , سبب اتلاف وقت و ضايع شدن عمر و احساس ناراحتى و ايجاد روحيه شك و ترديد گرديده و خلاصه آثار نامطلوبى درشخصيت فرد به جا مى گذارد, به همين جهت است كه از ديـدگـاه مـولاى مـتـقـيـان على (ع ) آن قدر نظم در كارها و امور زندگانى اهميت دارد كه درآخرين لحظه هاى حيات خود ـ كه معمولا حساسترين و پر اهميت ترين سخنها گفته مى شودـ در قسمتى از سفارشاتشان خطاب به دو فرزند عزيزخويش , امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و همه جوانان آينده مى فرمايند: سفارش مى كنم به شما و همه فرزندانم و خانواده ام و (همه ) كسانى كه سخن من به آنان مى رسد: به رعايت تقوا و نظم در كارها ((40)).
معاشرت با دوستان
مـعـاشـرت و هـمـنـشـيـنى با دوستان سالم و با ايمان , موجب رشد شخصيت اجتماعى و تقويت ارزشهاى اخلاقى و معنوى در جوان مى گردد.انتخاب دوستانى كه از لحاظ درسى و اخلاقى شايسته اند, خود مى تواند بهترين بازوى موفقيت در آينده جوان باشد.بـا دوسـتـان خـوب و مورد اعتماد مى توان در زمينه هاى درسى و مسائل اجتماعى و فرهنگى به تبادل نظر و همكارى پرداخت .
الـبـتـه نشست دوستانه مى تواند در بالا بردن روحيه اجتماعى و اخلاقى و سطح بينش فكرى , به يـكديگر كمك كند, به شرط آن كه دوستان خوب به مصداق اين حديث شريف كه مومن آينه برادر مـومـن اسـت بـاشـنـد و در اصـلاح و رفـع عـيوب همديگر تلاش نمايند, زيرا كوشش صميمانه براى اصلاح يكديگر موجبات ارتقاى اخلاقى خود و ديگران را فراهم مى سازد.
از طـرفـى دوستى با افراد پست و فرومايه ـكه معمولا آلوده به انحرافهاى اخلاقى هستندـ يكى از زمينه هاى مضر و انحرافى جوان است .دوستان منحرف و بى بند و بار و لاابالى , سعى دارند كه احساسها و تجربه هاى راست يا دروغ خود يـا ديگران را درباره مسائل جنسى با حرص وولع خاصى براى جوانان پاك و معصوم تعريف كنند و آنان را بدين طريق از راه بدر كنندب .
يـك دوسـت ناباب , سرنوشت انسان را بطور كلى از مسير اصلى خود خارج كرده و او را در ورطه هـولـنـاك فـسـاد و گمراهى و انحراف هاى اخلاقى مى اندازد و موجبات تيره روزى وى را فراهم مى سازد.
بـه هـمـيـن علت , قرآن كريم از عاقبت حسرت آور كسانى كه در دنيا با دوستان منحرف معاشرت داشته و به واسطه آنان به گناه و آلودگى كشيده شده اند ياد مى كند و زبان حال چنين افرادى را ايـن گـونـه تـوصـيـف مـى نـمـايـد: واى بـر مـن ! اى كاش فلان شخص را دوست و رفيق خود نگرفته بودم ((41)).
بـنـابـرايـن به عنوان يك اصل كلى مى توان به اين نكته اشاره كرد: يكى از مهمترين وحياتى ترين مـسـائل جـوانان , مساله دوستيابى و انتخاب دوست خوب و مناسب است , بطورى كه اگر در اين زمينه دقت و احتياط لازم به عمل نيايد, بقيه تلاشها نيز سودى نخواهد داشت .
روابط جوانان باوالدين
شما جوانان عزيز بايد به خاطر داشته باشيد كه والدين شما انسانهاى معصوم نيستند.بنابراين هم داراى صفات برجسته و نيك وهم داراى نقاط ضعفند.حـال اگر نقاط ضعف آنها در خصوص كار شما و يا در طرز رفتارشان با شما آشكار شود, بهتر اين است كه با واقع بينى با آن برخورد كنيد و اين نقص را طبيعى بدانيد.در ضـمن , خصلتهاى برجسته و نيك آنان , محبت پاك و بى آلايششان به شما, بخصوص مواظبتى را كـه از ابـتـداى طـفوليت تاكنون درباره شماداشته اند از نظر دور نداريد, آن را به خاطر داشته باشيد و همواره از آنان قدردانى نماييد.
بـه هـر حـال در جامعه امكانات زندگى و تحصيل براى همه يكنواخت و يكسان نبوده و بعضى از والـديـن بـه ايـن مسائل آگاه نيستند و يا آموزشهاى لازم را در اين باره نديده اند و آشنا به مسائل جوانان نمى باشند و درباره رفتار و كردار صحيح , آگاهى ندارند.
از طـرفـى بـايـد بـا كمال ميل و رغبت از راهنماييها و اندرزهاى دلسوزانه و مفيد آنان كه حاصل چـندين سال تجربه گذراندن عمر آنان است , بهره گيريدودر مواقعى كه احيانا با شما برخوردى تـند مى كنند, چشم پوشى نماييد و ازخود, خونسردى لازم را نشان دهيد, اگر هم لغزشى دارند, محترمانه وبطور غير مستقيم به آنان گوشزد نماييد.
هـرگـز نـگذاريد كه والدين از شما آزرده خاطر شوند, چرا كه در قرآن مجيد, سفارشهاى زيادى دربـاره پـدر و مـادر شـده اسـت , حـتـى در برخوردها ازگفتن كوچكترين سخن نامناسب , چون اف ((42))كه حاكى از تنفر و دلتنگى از آنان است , به شدت نهى گرديده است .
خويشتن دارى جوان
ارزش هـر انـسـانـى قـبل از هر چيز به ميزان دلبستگى او به آرزوها و اهداف زندگى اش مربوط مى شود.مـعـيـار تـعـادل او بستگى دارد به اين كه حقيقتا او تا چه اندازه بر اعصاب خود, مسلط بوده و از اعتماد به نفس برخوردار است .هـنـگـامى جوان مى تواند خود را صاحب اراده اى قوى فرض كند كه بتواند در مقابل خواسته ها و امـيـال نـفسانى اش بايستد و با صبر و بردبارى وبه كارگيرى عقل و انديشه , مشكلات زندگى را يكى پس از ديگرى از سر راه خود بردارد و بر هوا و هوس خود غلبه كند ((43)).
اوبـايـد بـدانـد كه همواره در معرض بزهكارى و لغزش به سوى شهوات قرار دارد و تنها با تقويت ايـمان و رعايت تقوا مى تواند بر اهريمن درون (تمايلات شهوانى و وسوسه هاى شيطانى ) و دشمن برون (عوامل منحرف و دوستان ناباب ) پيروز شود.اگر جوانى غفلتا مرتكب عمل انحرافى و معصيت گرديد, بايد بلافاصله در پيشگاه خدا توبه كند و تـصـمـيم جدى بر ترك گناه بگيرد تا رفتار ناشايست به شكل يك خصلت زشت وناروا دروجود او جايگزين نگردد و به صورت عادت ثانوى در نفسش رسوخ نكند.
او بـايـد بـدانـد كه تواناييهاى لازم را براى اصلاح رفتار خويش دارد و در ضمن , قدرت پذيرش او ازافراد مسن بيشتر بوده و از تعصبهاى بيجا به دوراست .قرآن كريم پس از بيان خطاهايى كه ممكن است انسان , مرتكب آنها بشود, توبه را به عنوان راه حل اصلى اصلاح رفتارش پيشنهادمى كند ((44)).پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد: توبه از گناه و خطا به اين معناست كه فرد, ديگر قصد نداشته باشد كه به سوى آن گناه بازگردد ((45)).جـوان نـبـايـد خطاى خود را هر چند هم اندك است كوچك بشمارد, تا اين كه در او ملكه ((46) گناه پيدا نشود.
از رسـول اكـرمـر نقل گرديده كه فرمود: محبوبتر از هر چيز, نزد خداوند,توبه جوانى است كه از گناه پشيمان شود و از پيشگاه او آمرزش بخواهد ((47)).اگر جوان , مطيع خواسته ها و شهوتهاى خود گرديد, خود را به هلاكت مى اندازد ((48)).اصـولا نـفس انسان , ميل به بدى دارد ((49))و جوان , تنها با ايمان وتوجه به خدا مى تواند آن را به طرف خوبيها بكشاند.حضرت على (ع ) مى فرمايد: نفس خود را به خوبى ها وادار كن , زيرا نفس تو به طرف بديها متمايل است ((50)).
آنگاه مى فرمايد كسى كه جلو خواسته هاى خود را گرفت به ارزش والاى انسانى دست يافت .جـوان بـا رعـايت خويشتن دارى (تقوا) بايد خود را براى زندگى آينده آماده سازد و بداند كه اين دوران كـوتاه بزودى سپرى خواهد شد و او نيز به گروه بزرگسالان خواهد پيوست و در آينده اى نه چندان دور عهده دار مسووليت اجتماعى شده وتشكيل خانواده خواهد داد.بـايد بداند و هوشيار باشد ((51))
كه : كسانى در پذيرش و انجام مسووليت اجتماعى و خانوادگى مـوفـق خـواهـنـد بـود,
كه دوران بلوغ و جوانى را به پاكى و سلامتى گذرانيده و از آلودگيهاى جـنـسـى درامـان بـوده بـاشندب كسانى كه بتوانند در فرداى زندگى خود, حقوق متقابل فرد و اجتماع , خانواده و همسررا رعايت كرده و به سعادت و نيكبختى دست يابند.در روز قـيامت هيچ بنده اى قدم از قدم بر نمى دارد تا به اين دو سوال پاسخ دهد:
1 ـ عمرت را در چه كارى فانى نمودى ؟.
2 ـ جوانى ات را درچه راهى صرف كردى ((52))؟.
فصل دوم .
انحرافات جنسى و راه درمان آن
پيشگفتار.
خروج انسان از مرز قوانين طبيعى حاكم بر نظام آفرينش , انحراف نام دارد.غريزه جنسى كه مبدا آفرينش , آن را جهت خير وكمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به وديعت نهاده است , ممكن است مورد سؤ استفاده وتجاوز قرار گيرد ((53)).خود ارضايى و كام گرفتن از خود, يك نوع انحراف جنسى است كه جسم و روان را ضعيف كرده و اين نوع شهوترانى با طبيعت آدمى مغايراست ((54)).
پـيـدايـش ايـن عـادت شـوم در جـوان , بـيش از هر چيز ديگر, قدرت اراده اش را ضعيف كرده و شخصيتش را تباه خواهد ساخت .جوان منحرف با اين كار, موجبات تضعيف قواى ادراكى و عقلى و زمينه پيدايش پيرى زودرس را براى خود فراهم خواهد ساخت ((55)).
زمينه ها.
زمينه هاى انحراف جنسى در شرايطى كه انسان رشد مى يابد وپابه مرحله بلوغ مى گذارد, فراوان بـوده و ممكن است در دوران زندگى بسيارى ازجوانان پيش آيد و شهوت جنسى آنان را تحريك نمايد و درنهايت موجبات آلودگى و انحراف آنها را فراهم سازد.
تـخـيـلات تـحريك آميز جنسى و عوامل محرك محيطى به عنوان زمينه هاى انحرافند, اما عامل سـومـى كـه مـوجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد, همان وسوسه هاى شيطانى اسـت كـه درايـن صورت بايد از شر وسوسه هاى شيطانى به خداوند پناه برد, همان گونه كه قرآن فرموده است :.
بسم اللّه الرحمن الرحيم .
قـل اعـوذ بـرب الـنـاس * ملك الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى يوسوس فى صدور الناس * من الجنه والناس ((56)).
زمـانـى كه انسان در شرايط محيطى نامساعد و تحريك آميز قرارگيرد, خواسته هايى در او ظاهر مى شود.شـيـطـان ايـن خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى را در نظرش زيبا و دلفريب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه ((57))و مرموز از درون , فرد را به سوى ارتكاب وانجام عمل , وسوسه مى كند.از سوى ديگر, عقل نيز از درون انسان به مقابله برمى خيزد و انجام كار مورد نظر را مجاز مى داند.
شـيـطـان بـراى انحراف , از كششها و تمايلهاى غريزى استفاده كرده و فرد را به ارضاى نامشروع شـهوات جنسى فرا مى خواند, در مقابل , عقلا ودانشمندان و پيامبران و هاديان الهى جهت هدايت انـسـان بـه نيروى عقل و گرايش فطرى خيرخواهى در انسان , تكيه كرده و او را به ارضاى مجاز ومنطقى غرايز جنسى دعوت مى كنند.
ايـن جـنگ و ستيز ((58)), يعنى , مقابله عقل و شهوت , ايمان و هواى نفس , نيروى الهى و نيروى شيطانى , در وجود انسان همواره در جريان است وبخصوص در ابتداى دوران بلوغ , ظهور بيشترى مى يابد و تا آخر عمر ادامه دارد.هـر كـدام در مـوقـعـيتهاى زندگى , غالب شوند, شخصيت فرد به همان سو, ميل پيدا مى كند و پرورش مى يابد.اگـر عـقـل و ايـمـان بر اوحاكم باشد, هدايت و رستگار و اگر شهوت و شيطان بر او تسلط يابد, گمراه و زيانكار خواهد شد.
نفس اماره در وجود آدمى ـ بر اثر وسوسه هاى شيطان ـ سعى دارد كه بر عقل ((59))تسلط يافته و آن را اسـيـر خـواسـته هاى خود گرداند و انسان را درمسيرى بكشاند كه ظاهرا گناه و فساد آن , معلوم نيست .از طرفى عقل تلاش دارد كه مهار نفس را به كمك ايمان در دست گرفته و آن را كنترل نمايد و در جهت خير و كمال و سلامت جسم وروان هدايت كند.بـنـابـراين , شخصيت انسان , هميشه در معرض كشمكش بين عقل و شهوت , خير و فساد, پاكى و آلودگى , سلامتى و انحراف است و اين جنگ وگريز, همواره ادامه دارد.
تـنـهـا كسى مى تواند از اين صحنه جنگ و مبارزه درونى , جان سالم بدر برد كه خود را مجهز به سلاح ايمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد.بايد در نظر داشت كه اين كار, شدنى است و خداوند متعال ـ كه يگانه قدرت و محل اتكا و توكل و نـجـات دهـنده انسان ضعيف در همه بلاها وگرفتاريهاست ـ بر اثر دعا و نيايش ((60))به يارى و كمك انسان آمده و او را در اين نبرد دائمى پيروز مى گرداند.
مـا در تـاريـخ , كـم نـداريـم انـسـانـهـاى وارسته اى كه در بزرگترين صحنه هاى نبرد درونى و بـيـرونـى ,نـفسانى و اجتماعى , پيروز و سربلند گشته و در دوران حيات خود با افتخار, زندگى كرده اند.
ديدگاه صحيح .
قـرآن كـريـم , داستان ايام جوانى حضرت يوسف (ع ) را بازگومى كند كه چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترين امتحان وخطرناكترين واقعه تاريخى زمان خود قرارگرفت و بااراده اى قوى و ايمانى راسخ , سربلند از اين آزمون الهى خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گيرد و شخصيتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى كامل هميشه جاويد باقى مى ماند.
جـوان مومن , با بينش صحيحى كه ازاسلام الهام گرفته است , مى داند كه هر واقعه ناگوارى كه در زنـدگـى انـسـان اتـفـاق مى افتد ـدرصورتى كه خود,مسوول پديد آمدن آن نباشد ـدر حكم آزمـايـش و ابـتـلايـى از طـرف خداوند, تلقى مى شود كه هدف از آن , سازندگى و رشد و كمال انسان است ((61)).
بـا مـراجـعـه بـه زنـدگى رهبران الهى و دانشمندان و انسانهاى بزرگ در طول تاريخ , ملاحظه مى شود كه بيشتر آنان آگاهانه با دشواريها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم كردند و در نتيجه , موفقيتشان در بزرگسالى مرهون صبر و استقامتى است كه در برابر سختيها در دوران كودكى ونوجوانى از خود نشان داده اند.
عشق و جوانى
احـسـاسـات مـحـبت آميزى كه دردوران جوانى رخ مى دهد و تحت عنوان عشق خوانده مى شود, ممكن است مورد سؤ استفاده قرار گرفته و جوان رااز جاده مستقيم كمال , منحرف سازد.
عـشق نوعى كشش وجاذبه اى نيرومند است كه بين انسان و يك موجود خارجى , براى رسيدن به يك هدف , ايجاد مى گردد.اگـر مـنـشـا آگـاهـانـه و انـگـيزه الهى داشته باشد, يكى از عاليترين تجليات روحى انسان و از پرشكوه ترين جلوه هاى آفرينش به شمار مى رود, اما اگرهمين جاذبه عشق تنها ريشه اى غريزى و شـهـوانى داشته باشد و انگيزه شيطانى پيدا كند,ازمظاهر نفس اماره بوده و در اين حالت , عقل و ايـمان رادروجود آدمى تضعيف مى كند, بطورى كه فرد عاشق , ديوانه وار براى رسيدن به معشوق خـود بـه هـر كـار نـامـشـروعـى دسـت مـى زند تا به كام خودبرسد, حتى اگر در نظر مردم هم رسواييهايى به بار آورد ((62)).
پـسـران و دخـتـران جوان بايد مراقب اين دامهاى خطرناك وگوناگون باشند كه با نام دروغين عـشق پاك بر سر راه آنان قرارمى گيرد, دامهايى كه پس ازافتادن در آن غالبا رهايى از آن , بسيار دشـوار اسـت و كـفاره لحظه اى غفلت و خوش بينى بيجا و تسليم شدن در برابر الفاظ رياكارانه و تـوخـالـى را,گـاهـى در يـك عـمـر هـم نـمى توان پرداخت , بخصوص كسانى كه از نظر محبت كـمبودهايى دارند و در محروميت به سر برده اند, خيلى زود تسليم اين اظهار عشقها و محبتهاى ظاهرى و دروغين شده و به دام افراد منحرف و حرفه اى مى افتند.
اگر پسر و دختر جوان , در ابتداى بلوغ , بناى مهم و مقدس ازدواج خود را با انحراف جنسى آلوده نـكـنـنـد و بـا حفظ احساساتى پاك تا زمانى مناسب صبر كنند و بطور منطقى و آگاهانه , اساس ازدواج را بـر مـعيارهايى ارزشمند و والا قرار دهند, سعادت زندگى آنان تضمين خواهد شد, زيرا عـلاقـه وعـشـق آنها به يكديگر مبنايى الهى و معنوى داشته و چنين بنايى بسيار محكم و استوار خواهد بود و پس از تشكيل خانواده از هم نخواهد پاشيد.
اقدام شتاب زده در اين باره در ابتداى جوانى , موجبات سرگردانى و رسوايى و بد عاقبتى را براى آنان به بار خواهد آورد.بنابراين , محبت و عشقى مطلوب است كه در سايه ايمان به خدا با درنظر گرفتن شرايط مناسب و آمادگى روحى , اقتصادى و شغلى حاصل شود.چـنـيـن انـتـخـابـى براى جوان , قابل اطمينان بوده و مى تواند مقدمه يك زندگى آرام بخش و سعادتمندانه باشد.
در غـير اين صورت , دوستيها و دلبستگيهاى غيرعاقلانه , كه تفكرى منطقى به دنبال آن نباشد, با كـمـال تـاسـف مـوجـب ارتباطهاى نامشروع ـبه صورت نامه , تلفن و ملاقات در كوچه و خيابان ـ مـى شود كه عشقهاى دروغين و هوسهاى زودگذرى بيش نخواهند بود و نقطه پايانى آن ارضاى كامجوييهاى گناه آلود و بى قيد و شرط است و پس از آن با فرونشستن آتش هوس و شهوت از هم جدا شده و بعد از اندكى همه چيز فراموش مى گردد و عشق سوزان مبدل به حالت پشيمانى و غم و انـدوه و بـى آبـرويـى و رسـوايى و سردرگمى در آغاز زندگى خواهد شد و اين خود اختلالها و ناسازگاريهاى مراحل بعدى زندگى را به دنبال خواهد داشت .
مـيـدان نـدادن بـه عقل و بازگذاردن عرصه شهوت , چشم و گوش انسان را كور و كر مى كند, بـطـورى كـه عـواقب وخيم و خطرناك آن را تنها پس ازارتكاب عمل مى فهمد, زيرا قبل از عمل , رسوايى كار ناپيدا و پوشيده است ((63)).
علل پيدايش انحراف جنسى
معمولا پيدايش روابط نامشروع و انحراف جنسى در جوان بر اثر علتهاى زير به وجود مى آيد:.
1 ـ مساعد نبودن شرايط خانوادگى و محيط زندگى .
2 ـ رعايت نكردن حريم بين زن و مرد.
3 ـ عدم توجه والدين به احكام دينى زناشويى در ارتباط با يكديگر.
4 ـ بى توجهى در مجالستها و همنشينى با افراد بى بند و بار و لاابالى و منحرف خانواده هاى فاميل .
5 ـ برنامه نداشتن دراوقات فراغت و بيكار بودن .
6 ـ رفت و آمد در محيطهاى آلوده و چشم چرانى .
7 ـ گـوش دادن بـه گـفـتـگـوهـاى افراد منحرف و آلوده درباره مسائل جنسى و كسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهى صحيح از مسائل بلوغ .
8 ـ نارساييهاى ذهنى و عدم كسب موفقيتهاى تحصيلى و درسى .
9 ـ خيال پردازيهاى انحراف آميز در هنگام تنهايى .
10 ـ تحريكات جنسى از طريق عكسها و تصويرها.
11 ـ ضعف ايمان و نداشتن تربيت صحيح دينى .
12 ـ همنشينى با دوست و رفيق منحرف .
همه اينها مى تواند زمينه هاى بروز انحرافات جنسى را در جوان فراهم سازد.
اگـر بـخـواهيم همه اين عوامل را در يك كلام , خلاصه كنيم , بايد بگوييم كه رعايت نكردن راه و روش زنـدگـى و سـنتهاى اسلامى در محيط خانوادگى و اجتماعى , چه درزمان كار و يا در ايام فراغت , مـوجبات پـديد آمدن اين انحرافات را فراهم خواهدساخت .
اگـر در ريشه هاى پيدايش انحرافات جنسى ـاز قبيل روابط نامشروع بين دختر و پسر, همجنس گـرايـى , اسـتـمنا ـ تحقيق نماييم مى بينيم كه هرخانواده اى كه دستورهاى اسلامى ـبخصوص حـريـم بـيـن زن و مـرد و دخـتـر و پـسـر ـرا رعايت نكرده باشد به نوعى از انواع انحراف جنسى مبتلاگرديده است ((64)).
هشدار.
اگـر جـوان در هـنـگام پيدايش حالت خود ارضايى , استمنا و روابط نامشروع به انحرافى بودن و خـطـرنـاك بـودن عمل خود توجه نكند و آن را ترك ننمايد بزودى اين رفتار شكل عادت به خود مـى گـيـرد, عـادتـى ريـشـه دار وكشنده كه جوان پاك را آلوده ساخته و نيروى شاداب جوانى و خـلاقـيـت واسـتـعـدادهاى او را به نابودى مى كشاند, بطورى كه ادامه آن , موجب عواقب شوم و ناگوارى خواهد شد ((65)).
بايد دانست كه خطرناكتر از اين براى جوان ـ پس از آگاهى به پيامدهاى شوم آن ـ ياس و نااميدى اسـت كـه در راه مـبـارزه با اين عادت به خود راه مى دهد, زيرا نوميدى بزرگترين سد راه نجات مبتلايان به اين بيمارى خواهد بود.
پـس جـوان بـه مـحـض آگـاهـى به زيانها و خطرهاى اين كار به جاى هرگونه سستى و ياس و اضـطراب بى فايده , بايد با اعتماد كامل به نصرت الهى , اقدام به ترك آن كند و بداند كه اگر واقعا قصد ترك آن را داشته باشد, قطعا موفق خواهد شد ((66)).
بازگشت .
جـوان مبتلا به انحراف جنسى و روابط نامشروع , بايد بداندكه او قادر خواهد بود و مى تواند از اين عـمـل زشت , دست بردارد و تصميم جدى وحقيقى به توبه بگيرد, بخصوص كه سن چندانى از او نمى گذرد و اين كار هنوز به صورت عادت در عمق وجودش رخنه نكرده است .
با قدرى همت و يارى خواستن از خدا, بزودى مى تواند از اين رفتار نابهنجار ـكه ويرانگر سلامتى و سـرمـايه جوانى اوست ـ دست بردارد و خود رااز چنگال اين عادت شوم نجات بخشد و به زندگى عـادى و پـاك خـويـش بـازگـردد, در هـر حـال , بـايـد بـداند كه اگر اسلام , اين اعمال را نهى كرده ,حكمتى جز مصلحت فرد و جامعه را منظور نداشته است .
احكام انحراف جنسى از نظر اسلام
1 ـ استمنا يا خود ارضايى : از گناهان كبيره بوده و موجب كيفراست .
2 ـ هـمـجـنـس گـرايى يا لواط: براى اين عمل شنيع پس از اعتراف يا اقرار يكى از آن دو فرد و يا شهادت گواه معتبر, احكام زير جارى مى شود: الف )از دو نفر, چنان كه يكى كودك و ديگرى بالغ باشد, كودك تاديب و بر بالغ , حد جارى مى گردد.
ب ) اگر آميزش دو فرد به تجاوز نينجامد, صد ضربه تازيانه , حدآن است .
ج ) اگر آميزش دو فرد به تجاوز بينجامد و هر دو بالغ باشند, حكمشان اعدام است .
د) نحوه اعدام براى هر دو را حاكم شرع مى تواند يكى از چند نوع زير تعيين كند: ـ زدن گردن .
ـ پرتاب كردن از بلندى , مانند كوه در حالى كه دست وپايش بسته باشد.
ـ سوزانيدن با آتش .
ـ سنگسار كردن .
ـ ديوار را بر سرش خراب كردن .
3 ـ حـد شـرعـى و كـيفر زنا در مورد مرد مجرد, صد ضربه تازيانه است , چنانچه سه بار حد بر هر كدام , جارى شود, در مرتبه چهارم بايد اعدام شوند.
4 ـ حد و كيفر زنا در مورد زن و مرد همسردار, اعدام و سنگساراست .
ايـن كيفرهاى سخت در مورد انحرافات و مفاسد جنسى , نشانگراهميتى است كه اسلام براى پاك بودن جامعه از اين مفاسد قائل است .
راه علاج
در هـر حـال , جـوانـى كـه مـبـتلا به عمل خطرناك و زيان آور خودارضايى جنسى گرديده , بايد لحظه اى به خود بيايد و به جاى ياس ((67))و فرار از درك واقعيت و پناه بردن به تخيلات گمراه كـنـنـده , عـاقـلانه بينديشد و بار ديگر, اثرهاى شوم اين عادت زشت را درنظرآورد و عاقبت اين انحراف مرگبار رادر جلو چشم خود مجسم كند.
ضعف و سستى به خود راه ندهد و بداند كه اگر واقعا بخواهد و تصميم بگيرد, مى تواند به سرعت , اين عادت را از خود دور كند.در حديث آمده است كه روزى شخصى به خدمت امام صادق (ع ) شرفياب شد و عرض كرد: بيچاره فلانى مبتلا به انحراف جنسى شده و ازخودهيچ گونه اراده اى ندارد.حضرت با عصبانيت فرمود: چه مى گويى ! آيا او حاضر است اين عمل را پيش روى مردم هم انجام دهد؟.
ـ عرض كرد:نه .
فرمود: پس معلومپاورقي
1- دكتر استاس چسر, پزشك و روان شناس معروف انگليسى .
2- عـلـم حـضورى : ما هر يك خويشتن خود را بلافاصله و بدون واسطه , به محض اين كه به خود توجه كنيم , مى يابيم , ادراك ما از خودمان علم حضورى است , اما در علم حصولى اين طور نيست .
صورت اشيا در ذهن ما به واسطه حواس حاصل مى شود و آن گاه ما آن را درك مى كنيم . (بـراى مطالعه بيشتر به آموزش فلسفه , نوشته استاد محمد تقى مصباح , ج 1, بحث علم حضورى مراجعه شود.
3- بل الانسان على نفسه بصيره * ولو القى معاذيره (قيامت (75) آيه 14 و 15).
4- الـبـلا لـلـظالم ادب وللمومن امتحان وللاوليا درجه (بحار, ج 81, ص 108), بلاو ناگوارى در زنـدگـى براى ستمگر گوشمالى و براى مومن به منزله آزمايش و امتحان و براى اوليا و دوستان خدا درجه (موجب كسب درجه والاتر) است . قال على (ع ): المومن يبتلى بانواع البلا, شخص مومن به انواع گرفتاريها مبتلا مى شود. (ميزان الحكمه , ج1 , ص 484).
5- معرفه النفس انفع المعارف .
6- من عرف نفسه فقد عرف ربه رسول اكرمر.
7- از لـحاظ علمى ثابت شده است كه غدد مترشحه داخلى و خارجى هر چه تهيه مى كنند, مورد احـتـيـاج خـود بدن است , اما غدد جنسى , چه درمرد و چه در زن , از رديف غددى هستند كه هم ترشحات داخلى و هم ترشحات خارجى دارند. تـرشحات داخلى آنها كه هورمونهاى جنسى محسوب مى شوند, براى برخى فعاليتهاى بيولوژيكى بـدن و بـلـوغ جـنـسـى ضـرورى اسـت , مـانـنـدتـسـتـسترون حذرزحژژرژژحث ,پروژسترون حـذرزژژحـخ رزت واسـتـروژن ذحـخ رزژژب , ولى ترشحات خارجى غدد تناسلى در مرد, همان مـايـع مـنـى است كه شامل اسپرماتوزوئيد است , كه مورد احتياج خود شخص نبوده و براى ايجاد نسلى ديگربه كار مى آيد.
8- براى ايجاد آثار جسمى و ظاهرى بلوغ در هر جنسى , مثلا, كلفت شدن صدا و رشد عضلانى در پـسـرهـا بـايـد غـدد جنسى مربوطه (بيضه ها) به كار افتند و شروع به ترشح موادى به نام هورمن (حذرذزرب ) جنسى كنند. اين مواد بعد از ترشح توسط گردش خون به تمام اعضا و سلولهاى بدن رسيده و در آنها بخصوص در اعـضـاى جـنـسـى تـغـيـيراتى به وجود مى آورندكه آنها را مجموعا آثار و علايم ثانويه جنسى مى گويند. در مـقـابـل , آن عـده از آثـار و عـلايـمى را كه شخص از بدو تولد دارد و مشخص كننده جنس او است ,علايم اوليه جنسى مى نامند.
9- انزال منى را در خواب , احتلام گويند. تعداد دفعات آن در اشخاص مختلف فرق مى كند. احتلام در خواب , امرى طبيعى است و موجب اعتدال جسمى و روحى است . ظـهور احتلام قاعدتا در اولين مراحل بعد از بلوغ بايد صورت بگيرد, اما معمولا بر اثر علل مختلف ديـگـر, مـثـل آب و هـوا, نـژاد, شرايط جغرافيايى ومحيطى زندگى , بروز آن تا چند ماه به تاخير مى افتد. اگـر فـردى دچار احتلام پياپى شود, مثلا, هر شب يا غالب شبها دچار آن گردد و اين وضع ادامه يابد, اين امر ممكن است عوارضى در پى داشته باشد
وموجب ضعف جسمى و روحى شود. خوردن شام سبك , پرهيز از پرخورى و تغذيه مواد محرك , مانند ادويه جات و مواد قندى و گرمى و تخليه مثانه از ادرار قبل از خواب , كنترل ذهن از انحراف به افكار و خيالهايى كه هيجانات روحى و عـصـبـى به دنبال دارد و نيز سحرخيزى غالبا منجر به كنترل احتلامهاى مكرر و بازگشت آن به حال طبيعى مى شود, اما در صورت عدم بهبود و ادامه آن , مخصوصا در جوانانى كه دچار ضعف بنيه هستند, مراجعه به پزشك ممكن است لازم باشد.
10- از ايـن رو غـالـبـا اتـفاق مى افتد كه مربى يا والدين , هنگامى كه كودك به سن بلوغ مى رسد, شـكـايت مى كنند كه :ما ديگر قادر به شناختن اين كودك نيستيم , مثل اينكه او به كلى عوض شده است .
11- از جـمـلـه تـجـلـيـات ايـن دوران حـس اسـتقلال طلبى و آزاد انديشى است و بلكه به قول دكـتـردوريـس اودلوم : اولين تجلى و ظهورتغييرات حاصله در دوران بلوغ , كه بزرگسالان را از وجود تغييراتى در اخلاق و رفتار نوجوانان آگاه مى كند, همين درخواست استقلال است كه براى خود, دامنه وسيعى دارد.
12- در اين دوران براى نوجوان بهترين موقعيت است كه در فعاليتهاى گروهى و تربيتى مدارس شركت كند و خلاقيتهاى فرهنگى و هنرى خود رانمايان سازد.
13- اوصيكم بالشبان خيرا فانه ارق افئده (ميزان الحكمه , ج5 , ص 5).
14- اگـر جوان با تحقيق دقيق به جهان بينى نپردازد و با اصول جهان بينى اسلامى آشنا نگردد, افـكـار و انـديشه هاى خشك علمى , عقل او را درحساسترين و فعالترين دوران عمر, مغلوب انواع تخيلها و توهمهاى خيال انگيز و روياهاى طلايى خواهد نمود. در چنين شرايطى جوان قادر به تشخيص راه درست ازنادرست و موضع گيرى صحيح از ناصحيح نـخـواهـد بـود, زيرا او در عالم روياهاى شيرين دوران جوانى غوطه ور شده و از حقايق و مسلمات جـهـان خـارج و شناخت مبدا كمال و آفرينش و وسايل تكامل و نزديكى به آن , جدا شده وبى خبر مانده است .
16- الغضب مفتاح كل شر (بحار, ج73 , ص 266).
17- قـال على (ع ):كان النبى ر لا يغضب للدنيا فاذا اغضبه الحق لم يعرفه احد ولم يقم لغضبه شئ حتى ينصر له (ميزان الحكمه , ج7 , ص 24).
18- ومـن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها وجعل بينكم موده ورحمه (روم (30) آيه 21).
19- در ايـن جـا غـرض از محل مخصوص , اطراف عورت است و مستحب است كه اين مو برطرف شود وبهداشت آن , رعايت گردد.
21- واقم الصلوه لذكرى , نماز را براى ياد من بپادار (طه (20) آيه 14).
22- دعا وسيله كمال و رشد جوان است . خداوند مى فرمايد: ادعونى استجب لكم , بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را و در آيه ديگر مى فرمايد: واذا سـالـك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لى وليومنوا بى لعلهم يرشدون (بقره (2) آيه 186). ترجمه : و هنگامى كه بندگانم درباره من از توسوال كنند, در پاسخ ايشان بگو همانا من نزديكم و دعاى دعا كننده را اجابت مى كنم . هرگاه مرا بخوانند, پس بايد دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند, باشد كه راه يابند.
23- در حـديـث آمده است : خداوند, فرشتگانى دارد كه هر شب , فرود مى آيند و به جوانان بيست ساله ندا مى دهند: براى رسيدن به كمال وسعادت خود كوشش كنيد (مستدرك ,ج2 , ص 353).
24- سعدى .
25- الولد سيد سبع سنين وعبد سبع سنين و وزير سبع سنين (مكارم الاخلاق , ص 222).
26- قال رسول اللّه (ص ): اوصيكم بالشبان خيرا (ميزان الحكمه , ج1 , ص 349). 7 لـد يـه رقـيـب عـتيد, سخن از خير و شر به زبان نياورد (انسان ) جز آن كه در نزد او فرشته اى نگهبان و آماده (نوشتن ) است (ق (50) آيه 18).
28- سيد بن طاووس , كشف المحجه .
29- گـرچـه قـوه تعقل در جوان تقويت مى شود, ولى او به كمال عقلى نمى رسد, زيرا عقل براى تكامل , محتاج علم و تجربه است . او بـه تـدريـج بـا تحصيل علم و اندوختن تجربه , به كمال عقلى نزديكتر مى شود, لذا بايدجوان از مشورت و مطالعه غفلت نكند,زيرا بزرگترين نقطه ضعف جوان نداشتن بصيرت در امور است . جـوان بـايـد بـا جـدى گـرفتن تعقل , جلو تخيل را در خود بگيرد, تخيل , جولان فكر درخارج از موازين عقلانى و منطقى است . بنابه عللى كه در روان شناسى توضيح داده مى شود, تخيل در جوان قوى است .
30- هـمـه ايـن نيروها و خواسته ها و كششها ابزارهايى هستند در دست عقل كه براى فعاليتهاى حياتى و تكامل انسان در شوون مختلف زندگى از آنهااستفاده مى كند. اگر نيروى عقل , قوى باشد وخير و شر و مصلحت و مفسده را خوب تشخيص دهد و تسلط خود را بـر نـيـروهـاى ديگر حفظ كند, انسان در راه صحيح قرار مى گيرد و به طرف سعادت ابدى پيش مى رود, ولى اگر به غريزه شهوتش و يا به احساسها و عواطفش ميدان دهد, در اين صورت , كم كم نـداى عـقـل خـامـوش مى گردد و مغلوب هواى نفس , واقع شده و انسان به سراشيبى سقوط و انـحـطـاط اخـلاقـى افـتـاده و از حيوان هم پست ترمى گردد و در نتيجه به طرف شقاوت ابدى مى گرايد.
31- كذلك يبين اللّه لكم آياته لعلكم تعقلون (بقره (2) آيه 242). در قرآن بيش از صد آيه به انديشيدن در كارها و پديده ها سفارش شده است . 1. ان اللّه تـعـالى يباهى بالشاب العابد الملائكه يقول : انظروا الى عبدى ! ترك شهوته من اجلى (ميزان الحكمه , ج5 , ص 9).
32- قل للمومنين يغضوا من ابصارهم ويحفظوا فروجهم (نور (24) آيه 30).
33- بـايـد تـوجـه داشت كه حفظ حريم زن ومرد نه تنها در محيط خارج از خانواده و فاميل , بايد حـفـظ شـود, بـلـكـه بـايـسـتـى در بين فاميل و بستگان نزديك نيز اجرا شود, نبايد پنداشت كه وابـسـتـگـيهاى خانوادگى و اين كه (مثلا) از بچگى با هم بزرگ شده اند, مصونيتى در اين مورد به وجودمى آورد.
34- براى اين كه افكار باطل و شهوت انگيز به ذهن انسان , خطور نكند, بايد تا آن جا كه مى تواند از يـاد خـدا غـفـلـت نورزد و اوقات خود را بابرنامه هاى مفيد و سودمند پر كند تا ديگر مجالى براى وسـوسه هاى بيجا و تخيل و توهم درباره صحنه هاى شهوت انگيز باقى نماند, چرا كه بيكارى منشا تمام انحرافات است (بخصوص در ايام تعطيلى تابستان ) لذا دانش آموزان و جوانان عزيز بايداوقات فراغت خود را با برنامه ريزى صحيح به مطالعه در كتابخانه ها و يا تحقيقات علمى و فعاليتهاى فنى و ابـتـكـارى كه زمينه هاى اختراع و اكتشاف را در آنان فراهم مى سازد, مشغول كنند, در ضمن از شركت در فعاليتهاى ورزشى و سالم سازى بدن , غفلت نورزند.
35- اگـر زندگى شخصيتهاى علمى و محققان , نوابغ و دانشمندان مذهبى و متفكران بزرگ را مـورد مـطـالعه قرار دهيم , متوجه خواهيم شد كه همه آنان افرادى بوده اند كه از خوشگذرانيها و هوسبازيها خود را كنار كشيده اند و احتياجهاى طبيعى و غريزى خود را از طريق مشروع ومعقول با صبر وبردبارى و درموقع مناسب اعمال كرده اند.
مـحـال است كسى ادعا كند كه در عين حالى كه ميل جنسى سراسر وجودش را تحت تسلط خود در آورده , از نـظـر درسـى و مطالعه و تحقيقات علمى لطمه اساسى بر او وارد نشده باشد! چنين ادعايى فريبى بيش نبوده , بخصوص در دوران نوجوانى , تحقق چنين امرى از محالات است . انـسـانهاى حقيقى و شخصيتهاى بزرگ و به كمال رسيده , همگى در رديف كسانى بوده اند كه با پاكى و تقوا زيسته و هرگز عظمت روحى و شخصيت معنوى خود را در قربانگاه نفس و شهوت سر نبريده اند.
36- تا جوانيد فكرى كنيد نگذاريد پير و فرسوده شويد (امام خمينى (ره ), جهاد اكبر).
37- بادر شبابك قبل هرمك (غرر الحكم , ص 340).
38- السرور يبسط النفس و يثير النشاط (غرر الحكم , ص 157).
39- قـال عـلـى (ع ): اوصـيـكـمـا وجميع ولدى و اهلى ومن بلغه كتابى بتقوى اللّه ونظم امركم (نهج البلاغه ).
40- يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا (فرقان (25) آيه 28).
41- فلا تقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا كريما (اسرا (17) آيه 23).
42- اصولا بايد توجه داشت كه انسان جز از طريق خويشتن دارى نمى تواند به انسانيت , دست يابد, زيـرا نـفـس و غـريـزه بطور طبيعى به طرف لذات و شهوات تمايل دارد و اگر انسان در برابر اين كـشـشـهـاى غـريـزى مـقـاومـت نـكـند, عملا قدم به قدم به ورطه حيوانيت و سقوط و تباهى نزديكترمى شود. انسانيت از اين جا آغاز مى شود كه انسان در برابر كششهاى نفسانى مقاومت و پايدارى كند وتسليم امـيـال و شهوات زودگذر خود نگردد تا زمينه براى رشد و پرورش استعدادهاى روحى و ملكوتى در او فراهم شود.
بدون چنين خويشتن دارى راه به روى انسانيت و معنويت , بكلى مسدود است . لذا مى توان گفت كه لازمه هر كمالى در انسان , خويشتن دارى در برابر اميال و شهوات است . از طـرفى تحمل هر ناگوارى و محروميتى همراه با يك گشايش باطنى و راحتى است , چنان كه قرآن مى فرمايد: فان مع العسر يسرا, با هر سختى البته گشايشى و راحتى است (شرح (94) آيه 5).
43- الا الذين تابوا من بعد ذلك واصلحوا فان اللّه غفور رحيم (نور (24) آيه 5).
44- قـال (ص ): هـو ان يـتـوب الـرجـل مـن ذنب وينوى ان لا يعود اليه ابدا (ميزان الحكمه , ج1 , ص 552).
45- مـلـكـه حـالـت وصفتى پايدار در فرد است كه به صورت عادت در مى آيد و تغيير آن , بسيار مشكل بوده و در بعضى اوقات , محال است .
46- ما من شئ احب الى اللّه تعالى من شاب تائب (ميزان الحكمه , ج 5, ص 5).
47- مـن اطاع نفسه شهواتها فقد اعانها على هلكتها, هركس نفسش از شهواتش پيروى بنمايد به تحقيق به هلاكت خود كمك كرده است .
48- ان النفس لاماره بالسؤ الا ما رحم ربى , به راستى كه نفس , انسان را به سوى بدى امر مى كند, مگر اين كه مورد رحمت خداوند قرار بگيرد(يوسف (12) آيه 53).
49- قال على (ع ):اكره نفسك على الفضائل فان الرذائل انت مطبوع عليها (مستدرك , ج2 , به نقل از ميزان الحكمه , ص 310).
50- المومن كيس , مومن زيرك است .
51- قـال رسول اللّه (ص ): ان العبد لايزول قدماه يوم القيامه حتى يسال عن عمره فيما افناه وعن شبابه فيما ابلاه .
52- الـبـته بايد توجه داشت كه در اين سنين , ممكن است زمينه شيوع انحرافهاى ديگرى نيز در زندگى جوان , پيش آيد, مثل : انحراف عقيدتى ,سياسى , اجتماعى و يا چون : فرار از خانه يا مدرسه و ولـگـردى و هـرزه گـرى و يا انحراف اقتصادى و يامانند: دزدى و رشوه خوارى كه عموما علت آن دوست ناباب يا موقعيت و محيط فاسد مى باشد.
53- امـانـوئل كـانـت فـيـلـسوف آلمانى , تعليم و تربيت ,ترجمه دكتر غلامحسين شكوهى , چاپ دانشگاه , ص 78.
54- زيانهاى استمنا ,به نقل از كتاب بلوغ دكتر احمد صبور اردوبادى , استاد دانشگاه . (مـبـتـلايان به اين عادت زشت بر اثر عوارض روحى و جسمى حاصله , به تدريج تبديل به افرادى ضعيف البنيه , سرخورده , تنبل و مايوس و دچارعقده ها و كمپلسهاى روانى مى گردند ونسبت به ديگران نيز بدبين بوده و درنوعى اضطراب و افسردگى به سر مى برند). بنابراين مضرات استمنا بسيار است . اين مضرات را بطور اختصار مى توان به شرح زير نام برد:.
1 ـ تحريك زياد هيپوتالاموس و در نتيجه , تحريك افراطى غدد جنسى كه سبب پركارى نامتناسب آنها مى شود و بلوغ زودرس را به دنبال دارد.
2 ـ كـاهش و تخليه مكرر, قواى جسمى و روحى را به ضعف عمومى مى كشاند و بالاخره به پيرى زودرس مى انجامد.
3 ـ بـه علت افزايش جريان خون در اعضاى تناسلى , مغز و مراكز حساس ديگر مكررا دچار كاهش نسبى جريان خون مى شود. تخليه هاى مكرر عصبى و عدم ارضاى روحى در دراز مدت , موجب ضعف عصبى و عوارض روحى مى گردد.
4 ـ ركود فكرى و اختلال و ضعف حافظه و كاهش اراده .
5 ـ ضعيف شدن بينايى و بى اشتهايى , ضعف استخوان و ناراحتيهاى مفصلى .
6 ـ در مراحل طولانى و شرايط خاص مزاجى , اين عارضه به ضعف عصبى و لرزش دست و گاه به فلج بعضى از اعضاى بدن منجر مى شود وحتى ممكن است , سبب فلج تمام اعضاى بدن شود.
7 ـ ضعف جنسى و انزال زودرس .
8 ـ بـه عـلـت ايـن نـوع ارضـاى نـاقص و غير طبيعى و اختلالهاى حاصله بعد از ازدواج نيز غالبا امورزناشويى به طور طبيعى صورت نمى گيردوگرفتاريهاى ديگر از اين جهت در روابط بين زن و شـوهـر پـيـش مى آيد كه به زندگى مشترك , لطمه زده و شكست در زناشويى يكى از عوارض آن است .
9 ـ گـوشـه گـيرى , ياس , بى تفاوتى نسبت به مسائل مهم حياتى , غم و كدورت روانى از عوارض روحى ديگر آن است كه درمراحل شديد حتى به آزار طلبى ديده مى شود. 10
ـ پيدايش كم خونى به ويژه بر اثر تحريك مصنوعى و مداوم آلت تناسلى .
11 ـ تورم كانال نطفه .
12 ـ تورم قسمت پايانى و عقب كانال ادرار.
13 ـ شل شدن عضلات تناسلى بگونه اى كه قدرت نگهدارى منى يا ادرار از دست مى رود.
14 ـ پيدايش سردرد و سرگيجه , سوت كشيدن گوشها وب .
15 ـ خستگى و فرسودگى دستگاه اعصاب .
16 ـ زود رنجى و حساسيت در كوچكترين برخورد با ديگران .
55- سوره ناس .
56- به طور پنهانى .
57- قال على (ع ): النفس متجاذبه بين العقل والهوى (ميزان الحكمه , ج6 , ص 405), نفس انسان در معرض كشش بين عقل و تمايلات نفسانى است .
58- قـال على (ع ): عدو العقل الهوى (ميزان الحكمه , ج6 , ص 436) دشمن عقل , هواهاى نفسانى اسـت قـال عـلى (ع ): عبد الشهوه اسير لاينفك اسره (غررالحكم ), بنده شهوت در زندانى است كه برايش نجات و آزادى از زندان احتمال نمى رود. كم من عقل اسير تحت هوى امير. (ميزان الحكمه , ج10 , ص 379), چه بسيار انسانهايى كه عقلشان اسير هواى نفس و اميالشان است .
59- دعا بخصوص وسيله كمال و رشد است . خـداوند مى فرمايد: ادعونى استجب لكم , بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را (غافر (40) آيه 60) و در آيـه ديگر مى فرمايد: واذا سالك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لى وليومنوا بى لعلهم يرشدون (بقره (2) آيه 186).
61- گوارى در زنـدگـانـى بـراى سـتمگر گوشمالى و براى مومن آزمايش و امتحان و براى دوستان خدا درجه (يـامـوجـب كـسـب درجـه بالاتر) است قال على (ع ): المومن يبتلى بانواع البلا, شخص مومن به انواع گرفتاريها مبتلا مى شود (ميزان الحكمه , ج1 , ص 484).
62- آرى , غـفلت از هدف آفرينش و راه صحيحى كه به آن , منتهى مى شود, انسان را از چهارپايان هم پست تر و گمراه تر, بلكه از هر جانور وجنبنده اى بدتر مى كند. ان شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لا يعقلون (انفال (8) آيه 22).
63- قـال عـلـى (ع ): رب شـهوه ساعه تورث حزنا طويلا, چه بسا يك ساعت شهوت رانى , اندوهى طولانى به بار آورد (ميزان الحكمه ,ج 10,ص 381).
64- در تـعاليم اسلام و در احكام اسلامى دو موضوع هست كه همواره با دقت و حساسيت خاصى دنـبـال مـى شـود: يكى موضوع حق الناس است كه اسلام اجازه تجاوز به حقوق ديگران را نداده و ديگرى روابط با فرد نامحرم است . در نگاه , رفت و آمد, تكلم , توقف در محل خلوت ولو براى آموزش دين ! نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم , چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است . نگاه كردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد, حرام است . حضرت صادق (ع ) فرمود: چه بسيار نظرهاى ناروا كه حسرت طولانى در پى دارد. (براى اطلاع بيشتر در مورد اثرهاى نگاه به كتاب نگاه پاك زن و نگاههاى آلوده به او, نوشته دكتر احمد صبور اردوبادى مراجعه شود).
65- شارع مقدس اسلام فرموده است : از استمنا بپرهيزيد كه اين عمل , شما را مريض مى كند و به آتش دوزخ مى كشاند.
66- حتى مى تواند از جمله نيكان و پرهيزگاران روزگار شود و با رهايى از چنگال اين عادت شوم , زندگى پاك و شاداب جوانى را از سر گيرد و درمسير كمال و سعادت , گام بردارد.
67- يـاس از رحمت خداوند از گناهان كبيره شمرده شده و قرآن مى فرمايد: قل يا عبادى الذين اسـرفـوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه اللّه ان اللّه يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم , بگو! اى بـنـدگـان مـن كـه اسراف كرده ايد (و با ارتكاب گناه بر نفس خود, افراط و ظلم كرده ايد و مـعـاصـى رااز حد گذرانيده ايد) از رحمت خدا نوميد مشويد, به درستى كه خدا همه گناهان را مـى آمـرزد, بـه راسـتى كه خداى متعال آمرزنده گناهان بوده ونسبت به بندگان , مهربان است (زمر (39) آيه 53).
68- زيـراخـداونـد هـمـه را امـر به دعا فرموده و وعده اجابت هم داده , در قرآن مجيد خطاب به پيامبرر مى فرمايد: هنگامى كه بندگانم درباره من از تومى پرسند, براستى كه من نزديك هستم و هنگامى كه مرا بخوانند, دعاى خواننده را اجابت مى نمايم (بقره (2) آيه 182). و در جاى ديگر مى فرمايد: بخوانيد مرا, تا اجابت كنم شما را (غافر (40) آيه 26).
69- نـارسـايـى ذهنى و حواس پرتى حاصله از تسلط ميل جنسى , همان طور كه در تمام حالتهاى زندگى , تاثيرهاى منفى بر جاى مى گذارد, مانع ازرشد فكرى و فعاليتهاى ذهنى و تمركز حواس نيز مى گردد. اين حواس پرتى حتى در امور زندگى , در فعاليتهاى تحصيلى و در كلاس درس بخصوص زمانى كـه مـعلم مساله دقيقى را مطرح مى كندكاملامشاهده مى شود كه دانش آموز از اين مساله بسيار رنج مى برد.
بـنـابـرايـن مـيـدان دادن بـه غـريـزه جـنسى و آزاد گذاشتن تخيل و تفكر در اين باره , خطايى نابخشودنى و شكستى بزرگ و رسوا كننده در بر خواهدداشت و درعمل , بسيار ديده شده جوانانى كـه زمـام عـقـل و انديشه خود رابه دست ميل و غريزه جنسى مى سپارند به علت پريشانى افكار و حـواس پـرتى , ذوق درس خواندن و اشتياق به هرگونه مطالعه اى را اعم از كتابهاى درسى و غير درسى بكلى از دست مى دهند و درنتيجه , بهترين دوران ارزشمند و حساسترين لحظات عمر خود را از دست داده و در آينده دچار حسرت و پشيمانى خواهند شد كه ديگر سودى ندارد.
70- براى اين منظور, بهترين راه , روزه دارى حقيقى است كه منجر به تضعيف اميال غريزى شده ومتعاقبا موجب تقويت ايمان و اراده و جنبه هاى ملكوتى و اخلاقى انسان مى گردد. حـضـرت رسـول اكرم ر در اين باره مى فرمايد: اى گروه جوانان , هركس از شما قدرت بر ازدواج دارد, ازدواج كـنـد
و اگـر بـرايش مقدور نيست , بر اوباد روزه گرفتن ,زيرا كه روزه براى او قطع شهوت است . گاهى اتفاق مى افتد كه بنحوى از انحا تحريكات جنسى در انسان بيدار مى شود و شخص , احساس مـى كند كه درمقابل اين ميل (جنسى ) طاقتش خيلى كم شده است كه اگر شخص در اين مورد صـبـر و اسـتـقـامت پيشه كند, متوجه خواهد شدكه اينها بحرانهاى غريزى زودگذرى هستند و حداكثريك هفته باقى مانده و از بين مى روند,ولى اگر ديد كه نمى تواند مقاومت كند,
با چند روز روزه گرفتن اين حالات رفع خواهد شد. الـبـتـه مـى دانـيـم كـه روزه دارى در اسلام منحصربه ماه مبارك رمضان نيست , بلكه روزه هاى اسـتـحبابى به مناسبتهايى وارد شده كه ائمه معصومين (ص ) وبزرگان مقيد بودندكه آن ايام را روزه بگيرند و در كتاب مفاتيح الجنان شيخ عباس قمى روزه هاى مستحبى هرماه ذكر شده است . (بـراى اطـلاع بيشتر از فوايد روزه از ديدگاه علم , رجوع شود به كتاب اهميت روزه , از نظر علم روز بحث چهارم تعديل ميل جنسى با روزه دارى نوشته دكتر احمد صبور اردوبادى .
71- الا بـذكـر اللّه تـطمئن القلوب (رعد (13) آيه 28)ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا (طه (20) آيه 124).
72- روضه كافى , ص 93, غررالحكم , ص 340.
73- كافى , ج2 , ص 454.
74- كافى , ج2 , ص 135.
75- تاريخ يعقوبى , ص 59.
76- غررالحكم , ص 449.
77- روضه كافى , ص 93.
78- بحار, ج15 , ص 236.
79- مستدرك , ج2 , ص 35.
80- كافى , ج6 , ص 47.
81- غررالحكم , ص 677.
82- مستدرك , ج2 , ص 532.
 مى شود به اراده و اختيار خود اوست .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page