بحث آفتشناسى يا آسيبشناسى جوان، بحث بسيار مهمى است. حتى از سرمايهشناسى و اصل سرمايه - كه همان جوانى باشد - كمتر نيست ؛ چرا كه اگر قدر «نعمت» جوانى را ندانيم و خوب از آن استفاده نكنيم، تبديل به «نقمت» مىشود.(1)
هموطن جوان من به خوبى مىداند كه ما به عنوان يك انسان در طول زندگىمان همواره در معرض آسيبها و آفتهاى فراوانى قرار داريم. بايد بسيار مواظب باشيم تا زندگى سعادتمندانه خود را تبديل به زندگى شقاوتمندانه نكنيم و از مدت عمر و دوران جوانى به شكل خوبى بهره بگيريم. عموم انسانها در هر سن و سالى كه باشند، هميشه در معرض آفتها و آسيبها قرار دارند ؛ اما جوان، شدّت آسيبپذيرىاش بيشتر است. اينكه انسان، عالم و آدم را دشمن خود بداند و همه حوادث را بدبينانه تحليل كند، عاقلانه نيست ؛ امّا از سوى ديگر، غفلت در زمينه شناخت آسيبها و دشمنيها نيز زيانبار است.
دنيا گذرگاه عجيبى است و ما كه ناخواسته در اين دنيا حضور پيدا كردهايم، خوب است بدانيم كه نه آمدنمان به اين جهان، دست خودمان بوده است و نه رفتنمان. پيدايش ما در اين دنيا - كه گذرگاهى بين هستىِ جاودانه و نيستىِ جاودانه است - بيرون از دايره انتخاب و اختيار ما بوده است. مدت عمر ما در اين دنيا، بر اساس فلسفه آفرينش، براى پيمودن مسير كمال و يافتن ارتقاى روحى و سعادت هميشگى بوده است ؛ البته اگر بدانيم كه چگونه بايد از اين گذرگاه سخت عبور كنيم، تا پيمودن راه، همراه با سلامتى و سعادتمندى باشد.
بايد آگاه باشيم كه آفتهاى گوناگون و تيرهاى بلا از هر سو ما را نشانه گرفتهاند. عجيب دنيايى است! در اين دنياى زيبا و رنگارنگ و دلفريب، همه چيز به هم آميخته است: خوبى و بدى، زشتى و زيبايى، سلامت و بيمارى، ارزش و ضد ارزش، انسانيت و ضد انسانيت، معنويت و ماديّت، حلال و حرام، حق و باطل، حيات و مرگ، دنيا و آخرت، و...
خلاصه! دنيا معجونى است از ارزشها و ضد ارزشها. خيلى بايد حواسمان جمع باشد كه در اين بازار آشفته، گول نخوريم و دست خالى از اين دنيا نرويم! همه ما در اين دنيا مشغول تجارت و داد و ستد هستيم. چه خوب است مواظب باشيم كه چه مىدهيم و چه مىگيريم! چه به دست مىآوريم و چه چيزى را از دست مىدهيم! آيا در آخر كار، سود مىكنيم يا زيان مىبينم! و بالاخره در پايان كار، در پايان دوره جوانى و يا در هنگام خروج از اين معركه دنيا چه چيزى دستمان را مىگيرد و در اِزاى آن، چه چيزى را از دست مىدهيم و چه چيزى دريافت مىكنيم؟ آيا اين دو با هم برابرى مىكنند؟ در پايان، چه چيزى گريبانگير ما خواهد شد؟ بهتر است خوب حواسمان را جمع كنيم كه: جوانى مىدهيم و چه مىگيريم؟! پس توجه داشته باشيم كه همه چيزْ توى اين دنيا به هم پيچيده است.(2)
مهمترين دوران زندگى
دوران جوانى، درخشانترين دوران زندگى هر انسانى است و اين دوران آفتهاى خاص خودش را دارد كه بسيار هم ويران كنندهاند. و بازتابها و آثار آنها بسيار گستردهتر و درهم كوبندهتر از دورههاى بعدى است. بنابراين، جوان، لازم است توجه بيشترى به اين مسئله بكند و ملاحظات زيادى را در زندگى مدّ نظر داشته باشد.
امير مؤمنان على(ع) خطاب به جوان، تعبيرات مهم و ظريفى دارند كه بسيار اهميت دارد. ايشان دوره جوانى و موقعيت جوان را در نامه سى و يكم «نهجالبلاغه» كه خطاب به فرزندشان نوشتهاند، با سه جمله توصيف مىكنند:
1 . در تيرْرس حوادث و گرفتاريها هستى!
2 . هدف بيماريها و امراض گوناگون واقع مىشوى!
3 . (عزيزم!) در معرض آسيبها و آماج بلاها قرار مىگيرى!».(3)
هر سه تعبير مىخواهد موقعيتِ جوان را نسبت به اين آفتها و آسيبها - كه براى هر انسانى ممكن است پديد آيد - حسّاس كند و او را به فكر وادارد و به چارهانديشى بكشاند، تا اينكه جوان توجه داشته باشد و ساده از آن نگذرد و با مسائل و حوادث و رويدادهاى زندگى، عادى و سطحى برخورد ننمايد.
پرهيز از بىخيالى
جوان عزيز، بهتر است بىخيال نباشد و روى كارها و انتخابها و تصميمات خود، خوب فكر كند و عادى با مسائل، برخورد نكند و از اين مطلب كه او همواره در زندگى در معرض تهديدها و آسيبهايى است كه سرمايه او را به باد مىدهند، غافل نباشد ؛ زيرا اگر غافل و بىخيال و يا خيلى خوش خيال بود، آسيبها او را احاطه خواهند كرد و او درهم خواهد شكست و سقوط او قريبالوقوع خواهد بود.
چرايىِ گرفتاريها
فلسفه بلاها و گرفتاريها در زندگى، آزمايش انسان است و اگر انسانْ آمادگى لازم را در خود براى مقابله و استقامت و تحمّل آنها به وجود آورد در زندگى سرافراز، پيروز و سعادتمند خواهد گشت و سختيها و دشواريها، نردبان ترقّى و تكامل شده، موجب تعالى روح او خواهد شد؛ چرا كه با انديشه و بينش صحيح و محاسبه و تدبير در كار، راه مقابله با آن را خواهد آموخت و بهترين
دوست و محبوب خود را انتخاب خواهد كرد.
در عرصه اجتماع و زندگى، بيشترين موفقيت بزرگان و دانشمندان در گرو شناخت آفتها و محل آسيبها بوده كه توانستهاند راه مقابله با سختيها و دشواريها را بهدست آورند و همواره در آزمايشهاى سخت زندگى، سربلند و پيروز گردند. بنابراين بهتر است جوان در زندگى، خوب حواسش را جمع كند، هوشيار باشد و قدر عافيت و سلامت را بداند.
سلامتى جسم و روان
براى ما، هم سلامت جسم اهميت دارد و هم سلامت روح و روان . اهميت دارد كه بدانيم همان طور كه سلامت جسمى انسان، همواره ممكن است در معرض خطر بيماريهاى آسيبزا قرار گيرد، روح و روان ما نيز در معرض آسيبها و آفتهاى روانى فراوانى است.
عاقلانه است كه راه پيشگيرى از بيماريها و مقابله با آنها ياد گرفته شود تا بتوان در صورت مشاهده كوچكترين علايم بيمارى، با آن به مقابله برخاست تا بلكه صدمه و آسيب، به حدّاقل برسد. همچنانكه خداوند متعال در بدن انسان، اين امكان را قرار داده است و بدن انسان، خود به خود ، يك سيستم مقابله يا مكانيسم دفاعى دارد و طورى طراحى گرديده و عناصرى در آن تعبيه شده است كه به محض ورود كوچكترين ميكروب موذى و يا هر عامل محرّك خارجى، بلافاصله از خود، عكسالعمل نشان داده، به دفاع برمىخيزد.
گاهى براى مقابله با ويروسهاى قوى بايد توان مقابله را بالا برد. لذا با تزريق واكسنها (ميكروبهاى ضعيف شده)، بدن ما بر اثر تمرين مقابله با آفتها و آسيبها كمكم مقاوم مىشود و با بيماريها و ويروسهاى قوى هم به مقابله برمىخيزد و سلامت دستگاههاى مختلف بدن را تأمين مىكند.
توصيههاى پزشكى
براى برخوردارى از سلامت جسمى بايد به توصيههاى پزشكى عمل كرد و دستورهاى پزشكان را براى پيشگيرى از بيماريها و آسيبهاى جسمى به كار بست.
توصيههاى پزشكى به ما مىگويند كه از وسايل آلوده به ميكروب، استفاده نكنيد، در فضاى آلوده به ميكروب، وارد نشويد، مواظب باشيد كه مبادا در محيطهاى آلوده به ميكروب، رفت و آمد داشته باشيد، مواظب دستتان باشيد كه آلوده به ميكروب نباشد و در آخر، مراقب باشيد كه چشم، گوش، دهان، شكم و ساير اعضا و جوارح شما آلوده به ميكروب نشوند ؛ چرا كه نفوذ ميكروب در بدن شما همان، و بيمارى و آسيبپذيرى شما همان!
توصيههاى طبيب روان
بيماريهاى روحى هم همين طورند. بنابراين براى سلامت روح بايد به توصيههاى طبيب روح (مثلاً عالِم اخلاق يا روانشناس مسلمان)، گوش فراداد و گفتهها و سفارشهاى آنان را با كمال دقت، رعايت كرد.
طبيب روحى، توصيههايى براى پيشگيرى و جلوگيرى از آسيبهاى روانى دارد كه اگر آنها را مراعات كنيم از نظر روحيه و روان، سالم و متعادل خواهيم بود.
طبيبان روحى، به ما سفارش كردهاند كه در مكانها و فضاهاى آلوده به ويروس گناه، رفت و آمد نكنيم، در مكانهايى كه گناه انجام مىگيرد، توقف ننماييم و با افراد آلوده فكر، آلوده زبان و آلوده دامن، مجالست نداشته باشيم. گفتهاند كه مواظب باشيد زبان شما آلوده به فحش و غيبت و دروغ نشود، چشم شما آلوده به نظربازى به نامحرم و حرام نشود، گوش شما صداى حرام نشنود، دست شما به طرف ناپاكيها دراز نگردد، شكم شما آلوده به حرام نشود و خلاصه ساير اعضا و جوارح شما در معرض گناه قرار نگيرد كه آفت و آسيب، آن را فراخواهد گرفت.
اگر بخواهيم فكر ما، ذهن ما و تخيّل ما به دنبال گناه نرود و آلوده به ويروس گناه نشود، بايد خودمان را كنترل كنيم و با احتياط در زندگى قدم برداريم و مواظب آفتهايى كه همواره ما را تهديد مىكنند، باشيم و آنها را بشناسيم.
زندگى و دنياى بدون مشكل
اصولاً ورود به اين دنيا و زندگى، بدون مشكل نمىشود. اگر كسى دنيا را بشناسد و بداند كه اين دنيا جاى بلا و آزمايش است، خود به خود، خودش را آماده مىكند كه با مشكلات و دشواريهاى آن، دست و پنجه نرم كند و با آن مقابله كند تا موفق شود ؛ ولى اگر خوش خيال باشد و بىاحتياطى كند و تصور كند كه آسيبناپذير است و هيچ چيزى او را تهديد نمىكند و همه چيز به خوبى و خوشى پيش مىرود و همه چيز در زندگى مطابق با برنامه جلو مىرود و در كنار او دشمنى وجود ندارد و عوامل آسيب زنندهاى در كار نيست و توجهى به عوامل تهديد كننده نداشته باشد، در زندگى به جاى موفقيت و پيروزى، شكست نصيبش مىشود.
شناخت محيط زندگى
دنيا عرصه آزمايش است و براى رشد و كمال انسان، آفريده شده است. انسان نيز بايد خودش را آماده كند تا در زندگى و در مقابله با آفتها پيروز شود.
ما در محيطى پر از آفاتْ زندگى مىكنيم و دورتا دور ما پر از مواد آسيبزاست. عاقلانه است كه ما پديدهاى را به عنوان دشمن، باور كنيم. باور كنيم كه در معرض حمله دشمن هستيم. اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:
«مَن نامَ لَمْ يُنَمْ عَنْه؛(4) كسى كه خوابيد (و خوش خيال بود) بداند كه دشمن او نخوابيده است(و از او غافل نيست)».
با آنكه «بدبينى» هم به اندازه «خوش خيالى» بد است، امّا بايد دانست كه كسانى هستند كه دائم براى ما نقشه طراحى مىكنند و هميشه بيدارند. ما بىخيال نباشيم و احتياط را از دست ندهيم. بىاحتياطىِ ما سبب نمىشود كه دشمن، دست از سر ما بردارد. ما دشمنهاى ديدنى و ناديدنىِ متعددى داريم؛ جديد و قديم، درونى و بيرونى و... كه همه همواره آماده هستند كه به هر شكل ممكن به ما صدمه بزنند: دشمنان فرهنگ و ارزشهاى ما، دشمنان آب و خاك و استقلال ما، دشمنان دين ما، دشمنان آبادانى و رفاه و پيشرفت ما و... از بيرون و شيطان و نفسِ وسوسهگر و بدخواه (با سپاهى از: جهل، خشونت، بىنظمى، زيادهخواهى، دروغ، تنبلى، نفاق، بىبند و بارى، خودخواهى، و...) از درون!
زندگى، ميدان مين!
بايد مواظب بود و با احتياط ، گام برداشت. ما از زمانى كه خودمان را مىشناسيم، به اين نكته بايد توجه داشته باشيم كه پيرامون ما مينگذارى شده، دور و بر ما، بالا و پايين ما و خلاصه همه اطراف ما پر از مين است. مينهاى كوچك و بزرگ و تلههاى ريز و درشت و سنگين و سبك. عبور از اين ميدان مين، آداب و مقررات خاص خودش را دارد. بايد آداب و مقررات عبور از مسير ميدان مين را ياد بگيريم. هر كس احتياط نكند، با مينهاى كوچك و بزرگ، روبهرو مىشود كه زير پايش منفجر مىشوند و در هر لحظه از زمان، به بخشى از وجود او آسيب مىزنند و آن را از بين مىبرند: گاهى چشم او را، گاهى گوش او را، گاهى دست يا پاى او را و گاهى شرافت و آبرو و اعتماد به نفس و قدرت ابتكار يا توانايى و استعداد ديگرى از او را از بين مىبرند.
بايد احتياط كنيم.(5) بايد نوع مينها را شناسايى كنيم، و ابزار و وسايلى را كه خداوند در دسترس ما گذاشته و يا در وجود ما نهاده و باعث خنثى شدن مينها مىشوند، با خود برداريم و خود را به آنها مجهّز كنيم و با تجهيزات كامل و اطلاع و آگاهى صحيح، گام برداريم والّا نابود مىشويم.(6)
با اين همه، بايد فراموش نكنيم كه انسان، در ميان چنين فضاى وهمآلود و توطئهآميزى تنها و بىسلاح، رها نشده است. استعدادهايى كه در وجود انسان به وديعه نهاده شده، تواناييهايى جسمى و روحى، قوّه عقل و تفكّر، راهنماييهاى انبيا و پيشوايان معصوم، عواطف انسانى، پيوندهاى معنوى و ارتباطات اجتماعى و... در مجموع، شبكه قدرتمندى از پشتيبانى و هدايت را در اطراف انسان شكل دادهاند كه او را به فرمان خداوند (و البته در مسير خواست الهى) آگاهى مىبخشند،آموزش مىدهند، مسلّح مىسازند، و از معركهها سالم و سربلند به در مىبَرند.(7)
جوان عاقل، براى هر قدمى كه برمىدارد و هر حركتى كه مىكند، مىانديشد و براى عبور، به علائم طول مسير خود توجه مىكند و قوانين و مقررات و دستورات را رعايت مىنمايد ؛ چرا كه حتّى يك بىاحتياطى ممكن است او را متوقّف كند.
آگاهى و تفكّر
به مقررات و علائم، خوب توجه كن تا جانِ سالم از اين دنيا به در ببرى. آنجايى كه آگاهى ندارى، نبايد حركت كنى! سعى كن آگاهانه حركت كنى. تعقل و تفكر كن كه خود را با حدس و گمان و احتمالات، به آب و آتش نزنى! اگر بخواهى دشمنانت را دستهبندى كنى به دو دسته بزرگ تقسيم مىشوند: داخلى و خارجى؛ يعنى يكى از آنها در درون خودت است. حتى دشمن خارجى هم معمولاً به كمك دشمن داخلى نفوذ پيدا مىكند!
بدترين دشمن ما، نَفْس بدخواه و وسوسهگرِ ماست ؛(8) همان كه در قرآن به عنوان «نفس فرمان دهنده به بديها» از او ياد شده است.(9) البته «نفس سرزنشگر» را نبايد از خاطر بُرد كه ما را در لغزشگاهها يارى و راهنمايى مىكند و اندرز مىدهد.
نفس بدخواهِ تو همواره خواستههايى دارد كه بايد به او بگويى: «نه، نه!». از ناحيه او دائم در خطر هستى! او خواستههايى دارد و هميشه به خاطر خواستههايش به ما فشار مىآورد و دائم ما را تحت منگنه قرار مىدهد. فلان چيز را بگو، فلان چيز را بخور، فلان كار را انجام بده، به نفع توست! فلان فيلم را ببين، فلان سى دى را تهيّه كن، فلان حرف را بزن و... و دائم ما را به اشباع و ارضاى خواستههاى نفسانى دل فرامىخواند، از هر طريقى و به هر شكلى كه شده، تا آنجا كه در خوردن و خوابيدن، لباس پوشيدن و حرف زدن و نگاه كردن و دل بستن و مهر ورزيدن و... هر كارى كه مىخواهيم بكنيم و هر تصميمى كه مىخواهيم بگيريم، دخالت كرده، اوضاع را آشفته مىكند.
اينكه گفته مىشود دائم به خدا پناه ببريد و بهياد خدا باشيد، براى همين است. شيطان، يعنى بزرگترين دشمن بيرونى ما نيز تنها از طريق همين نفسِ بدخواه مىتواند بر عقل و جان ما چيره شود و حواس ما را پرت كند تا به نحوى ما را به دام بيندازد و از راه مستقيم به در كند.
بنابراين، زمينه خطر و آسيب را بايد شناسايى كنيم تا خودمان را كنترل كنيم و آسيب نبينيم! شناخت، خيلى مهم است؛ چرا كه مسير ما به دست افراد خودىاى مينگذارى شده كه راه را خوب مىشناسند. بايد با انواع و اقسام مينهاى داخلى آشنا شويم تا بتوانيم آنها را خنثى كنيم. بايد به احتياط و دقت با كسانى كه كارآزمودهتر و با تجربهترند، حركت كنيم و از تجربيات آنها استفاده نماييم و بعد، قدم برداريم. بايد بدانيم كه كجاها پا بگذاريم و كجا نگذاريم و از راههاى مشكوك نرويم. با كسانى كه به آنها اطمينان نداريم حركت نكنيم و از غذاها و يا چيزهايى كه ناپاك يا آلوده است، استفاده نكنيم. با آگاهى و دقّت و تفكّر ، حركت كنيم.
پيشنهادها
پيشنهاد من به دوستان جوان، اين است كه (علاوه بر شناخت دقيق نقطههاى قوّت خود و نيروهاى يارى دهنده و دوستان همراه و راستين خويش):
1 . آفتهاى اصلى اين روزگار را بشناسيم، بخصوص آنهايى را كه بيشتر متعرّض جوان و جوانى مىشوند و فهرستى از آنها را به دست بياوريم و ابزار مقابله با آنها را بشناسيم.
2 . پس از شناخت، ساز و كارهايى براى پيشگيرى و راههاى مقابله با آنها پيدا كنيم.
3 . اگر علائمى از عوامل آسيبزا را مشاهده كرديم و يا به آن آفتها مبتلا شديم، هرچه سريعتر براى درمان آن اقدام كنيم تا زود درمان شود ؛ چرا كه در جوانى، آفتها آسانتر زدوده مىشوند تا در كهنسالى.
4 . راههاى موفقيت و تقويت عناصر مثبت در زندگى و در خودمان را بشناسيم و در مسير سعادت و پيروزى، استوار گام برداريم و هيچگاه موانع و مشكلات طبيعى زندگى (مثل: بيمارى، خستگى، از دست دادن نزديكان، ضعف تجربه و آموزش، فقر، و...) را به حساب «دشمنى» كسى (يا خداوند و تقدير و روزگار) با خود نگذاريم.
1. غررالحكم، ح 5364 .
2. نهجالبلاغه، خطبه 226.
3. نهجالبلاغه، نامه 31.
4. مصدريابى شود.
5. نهجالبلاغه، حكمت 410.
6. سوره اعراف، آيه 17.
7. پيامبر خدا(ص) به ياران خويش فرمود: آيا مىخواهيد شما را به چيزهايى راهنمايى كنم كه شيطان را به اندازه دورى مشرق و مغرب، از شما دور كند؟ گفتند: آرى. فرمود: روزه گرفتن، روى شيطان را سياه مىكند ؛ صدقه كمرش را مىشكند ؛ استغفار نمودن، رگ گردنش را مىزند ؛ مهرورزى در راه خدا و مشاركت در كارهاى خير، اميد او را نااميد مىكنند.(سفينة البحار، ج 2، ص 64).
8. سوره اعراف، آيه 27.
9. غررالحكم، ح 4424.