شعر «سربلند»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

طوفان گرفت... نام شما سربلند شد    ***    تا نیزه نیزه سمت خدا، سر، بلند شد
این خون که ریخت روی زمین، خون نبود، نه!    ***    این خون که قد کشید و تناور، بلند شد
از برکت تو بود، اگر ماجرای زخم    ***    سرباز کرد، تازه شد از سر، بلند شد
هر دل که از مصیبت و عشق تو سهم برد    ***    آتش گرفت، سوخت و یکسر، بلند شد
یک رستخیز سرخ که دنیا نیاز داشت    ***    از عمق لحظه‏ های مکدّر بلند شد
در قحط سال عشق، کسی سربلند کرد    ***    «معروف» در برابر «منکر» بلند شد!
تا پا نهاد روی گلویت، حضور زخم    ***    آه از نهاد تشنه خنجر بلند شد
خونت وزید در رگ تاریخ و بعد از آن    ***    تا بود و هست نام شما سربلند شد

خدیجه پنجی

اشارات :: شهریور 1383، شماره 64