متن ادبی «سال خورشید»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

چه روشن شده این سال به نام روشن تو، ای مهربان پیامبر رحمت، ای بی‏کران سینه پرشکیب، ای وسیع گذشته از قاب قوسین، ای آب و آیینه و چلچراغ عرش، ای محمد، فرزند بنده خدا!


چه کند این سال که مشرف شده به نجوای آسمانی نام تو؟ چگونه گذرد روزگار از طالع سعد و روزهای تا ابد بهاری سال تو؟با چه حالی به انتها برسد هر ماهش که غم نیافتن دوباره نام تو را تجربه نکند؛ بی ‏انتها رسول نور و نیایش، محمد ای برگزیده پیام‏ آوران!
بی‏تو چه تاریک بودیم و بی‏امید! بی‏تو چه خسته بودیم و شکسته! اما حالا که آفتاب تو خیمه زده بر پیشانی روزگارمان، از هر روزنه این خاکستری زمین، ندای ملکوتی چشمه را می‏توان شنید، ای رسول مروت و مدارا، محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله ، دوست خدای رحمان!
حالا همت از میان خاطره دست ‏های تو بر افق شانه‏ های ما نشسته است.
حالا عزت یاد تو بی ‏واهمه میان رگ‏ هایمان دویده است و عظمت نام تو، ما را عزیز بی‏ چون و چرای این لحظه ‏ها کرده است؛
ای بهانه بی‏ بدیل آفرینش، رمز نگاه و نیایش، کلمه کلمه آسمان، دریا دریا بینش؛ بی ‏تو چه غریب می‏ ماندیم، محمد رسول خدا! حالا دیگر قصد ما این است که در این سال ـ و حتی همه سال ـ از کهکشان راه خانه تو عبور کنیم؛ از کوچه باغ یاس و اقاقی ‏ات، از صحن صحیفه و صفایت، از حیاط حیات و هستی ‏ات، از دالان دلواپسی‏ ها و دل‏نگرانی ‏ات.
ما دیگر قصد کرده ‏ایم با تو باشیم، ای رسول اعظم، محمد مصطفی!

سید حسین ذاکرزاده