ذهبى در تاريخ الإسلام مىنويسد:
«عبد الرحمن بنأبى ليلى مىگويد: علي در تابستان و زمستان لباس ضخيم مىپوشيد، دوستانم گفتند: از اميرمؤمنان علي عملى تعجب آور مىبينيم، گفتم چه چيزى؟
گفتند: در هواى گرم لباس ضخيم مىپوشد و در سرماى شديد لباس نازك، آيا تو چيزى در اين باره شنيدهاي؟
گفتم نشنيدهام،
گفتند: پدرت هميشه همراه علي است از او بپرس. از پدرم پرسيدم
گفت: چيزى نمىدانم؛ ولى خودش نزد علي رفت و پرسيد،
علي فرمود: مگر در خيبر همراه ما نبودى؟
گفتم: آرى بودهام.
فرمود: مگر نديدى رسول خدا ابوبكر را با عدهاى براى فتح خيبر فرستاد؛ ولي او شكست خورد و برگشت.
سپس عمر را فرستاد، او هم شكست خورده بازگشت؟
گفتم آرى شاهد بودم.
سپس رسول خدا فرمود: فردا پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند، كه به دست وى خيبر فتح خواهد شد. آن گاه مرا صدا زد و پرچم را به دست من داد و براى من دعا كرد و عرضه داشت:
خداوندا! او را از سرما و گرما حفظ كن،
از آن لحظه بود كه سرما و گرما را احساس نكرده و به من آسيبى نمىرسد.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج 2، ص 412، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي ـ لبنان، ص بيروت، الطبعهٔ: الأولى