پیامبر فرمود: عمویم حمزه گریه کنندهای ندارد و پس از حادثه احد، صفیه خواهر حمزه هرگاه گریه میکرد، پیامبر هم گریه میکرد، هرگاه نالهی صفیه بلندتر میشد، گریهی پیامبر هم بلندتر میشد. ایشان در رثای سعد بن خوله گریه کرد، همچنین در مرگ سعد بن عباده و فرزندشان ابراهیم و کنار قبر دختر و مادر گرامیشان حضرت آمنه اشک ریخت.
خداوند در قرآن صراحتاً نسبت به امر و نهی پیامبر، به مردم اینچنین دستور میدهد که: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[حشر/7] آنچه رسول خدا دستور میدهد بگیرید و هر چه را که نهی میکند واگذارید.» فلذا با توجه به اینگونه آیات همهی سیره و سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در تمام ابعادش برای ما الگو و سرمشق است، و از آن مورد است عزاداری پیامبر اکرم در مناسبتهای مختلف که در کتب فریقین، خصوصاً در منابع اهل سنت وارد شده است که ایشان از وقوع حوادثی محزون و ناراحت بوده و یا نسبت به پیشامدهای آینده و تلخی و ناگواری آنها ابراز ناراحتی و تألم میکردند، چرا که آن حضرت در مرگ بسیاری از افراد دور و نزدیک گریستند و سفارش به برگزاری مجالس عزا کردند که از جملهی این مجالس، اقامه عزا برای شهدای جنگ احد، بهویژه برای عموی بزرگوارشان حضرت سید الشهداء و یا فرزندش امام حسین (علیهالسلام) که فرمودند امت من یاد و خاطرهی فرزندم حسین (علیهالسلام) را با عزاداریهای خود زنده نگه دارند.
مثلاً در شهادت حمزه سید الشهداء بعد از مراجعت از جنگ احد که زنان گریه و نوحه برای شهدا میکردند، چشمان مبارکشان پر از اشک شد و آنگاه که به درب خانه عموی گرامش رسید و صدای گریه از منزل حمزه بیرون نمیآمد فرمود: «...لکن عمّی الحمزه لابواکی له.[1]... عمویم حمزه گریه کنندهای ندارد.» واقدی در کتاب خود مینویسد: «پس از حادثه احد، صفیه خواهر حمزه خدمت پیامبر آمد و نشست، ... هرگاه گریه میکرد، پیامبر هم گریه میکرد، هرگاه نالهی صفیه بلندتر میشد، گریه و نالهی پیامبر هم بلندتر میشد...»[2] پس این عبارت حاکی از این است که پیامبر علاوه بر اینکه بعضاً آرام گریه میکرد، در برخی موارد هم با صدای بلند جزع و ناله میکرد و میگریست. علمای اهل سنت نام برخی دیگر از افراد از جمله: جعفر بن ابیطالب، زید بن حارثه، و عبدالله بن رواحه را که در جنگ موته به شهادت رسیدند و پیامبر برای آنها اشک ریخت را ذکر کردند.
و نیز در رثای سعد بن خوله مرثیه خواند و گریه کرد.[4] و همچنین در مرگ سعد بن عباده که در بستر بیماری فوت کرد.[5] و افرادی مانند فرزندشان ابراهیم که در دوران طفولیت فوت کرد و نیز در کنار قبر دخترشان، همچنین در کنار قبر مادر گرامیشان حضرت آمنه و... اشک ریخت در نتیجه این نمونههای تاریخی نه تنها مورد نکوهش نیست، بلکه صراحتاً مورد تایید و روش پیامبر اکرم بوده است.
در مورد امام حسین (علیهالسلام) هم حضرت در مناسبتهای مختلفی گریستند، ازجمله در مقتل خوارزمی آمده است که اسماء بنت عمیس روایت میکند که: «... ای اسماء! پسرم را گروه ستمکاران خواهند کشت، خداوند شفاعتم را به ایشان نرساند، بعد گریه سختی کرد و...»[6] و یا این عبارت از ام الفضل که میگوید: «... قال اتانی جبرئیل فاخبرنی امتی ستقتل ابنی فقلت هذا؟...[7] ... پیامبر فرمود جبرئیل به من خبر داد که امتم، فرزندم حسین را به قتل میرسانند؛ گفتم این فرزندم را؟ فرمود: آری! سپس خاک سرخی را به من دادند و آنگاه گریه کردند و...»
از این قبیل روایات، فراوان در منابع اهل سنت به چشم میخورد که پیامبر در شهادت فرزندش عزادار بوده و گریه میکردند در حالیکه هنوز امام حسین (علیهالسلام) به شهادت نرسیده بودند. لذا عزاداری و گریه در سیره و سنت پیامبر خصوصاً برای فرزندش علاوه بر اینکه نهی نشده، بلکه رجحان دارد و از پیامبر صادر شده است.
پینوشت:
[1]. سیره حلبیه، حلبی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، حوادث جنگ احد، ج2 ص260. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، کتاب الجنائز، ج1 ص381. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. مغازی، واقدی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج1 ص315-317. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. طبقات الکبری، ابن سعد، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، باب تسمیه النساء المسلمات المبایعات ج8 ص282.
صحیح بخاری، بخاری، دار صادر، بیروت، لبنان، کتاب فضائل اصحاب النبی فی غزوه تبوک، ج4 باب789. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. ارشاد الساری، قسطلانی، دار الطباعه المحمدیه، قاهره، مصر، باب رثی النبی ج2 ص406. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. صحیح بخاری، بخاری، دار صادر، بیروت، لبنان، باب البکائه عند المریض، ج3 ص140. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. مقتل، خوارزمی، انوار الهدی، قم، ایران، فصل 6 ج1 ص88. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، کتاب المعرفه الصحابه، ج3 ص176