ای بخت من چو زلف پریشانیات بلند
شد شام من ز جلوۀ طوفانیات بلند
من خط به خط ز خواندن تو گریه میکنم
شد نالهام ز صفحۀ پیشانیات بلند
خود را در آینه به نیابت ز من ببوس
ای چشم من ز آینه گردانیات بلند
دزدان هم از ضیافت تو گریه میبرند
چیزی اگر کنند ز مهمانیات بلند
یک جرعه از اذان علی هم به من بده
ای قامت موذن عرفانیات بلند
هر کس به یک بهانه لبت را کشد به حرف
بادا سرش چو موسی عمرانیات بلند
از من بپرس چیست لباس سیاه تو
تا سرکنم به صحبت طولانیات بلند
ترسم به این بهانه روی گوشۀ تنور
گر گویمت که شام زمستانیات بلند
من خط به خط ز خواندن تو گریه میکنم
- بازدید: 1564