پیامدهای سقیفه

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

 رویداد سقیفه هر چند خود ریشه در علل دیگر داشت ، منشا اموری شد که به بعضی اشاره می کنیم : 1. آن رخداد ، منصب الهی جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را که امامت شناخته می شد به مقامی دنیوی به نام خلافت تبدیل کرد. با این تغییر ،خلیفه به ویژگی های امام نیازمند نبود و هر فرد - درستکار یا نابکار - می توانست به زمامداری برگزیده و پیروی شود ، مانند خلفای بنی امیه و بنی عباس . آنان گاه از فرط شرابخواری مست می شدند و به امامت نماز می استادند و از سویی ده ها حدیث جعلی در نزد مردم رواج می دادند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است : پس از من پیشوایانی خواهند آمد که به روش من عمل نمی کنند. پاره ای از ایشان دل هایی همچون دل شیاطین دارند ، اگر چه به ظاهر انسان اند ! حذیفه پرسید : ای رسول خدا ، اگر من آن زمان را دریابم چه روشی پیش گیرم ؟
فرمود : در هر حال ، از امیر خود شنوایی کامل و اطاعت مطلق بنما. هر چند بر پشتت بکوبد و مالت را ببرد باید از او فرمان ببری و گوش به دستورش بسپاری ! (230)
آنان مسئول کارهای خود هستند و شما هم مسئول کارهای خویش. (231)
اگر دیدید حاکم شما معصیتی انجام می دهد از معصیت وی ناخرسند باشید ، ولی دست از اطاعت او بر ندارید. (232)
2. چون مقام امامت و خلافت یکسان گردید شخصیت امام ، با همه ارج معنوی ، همپای شخصیت افراد عادی قرار گرفت. بنابراین ،جنگ و مخالفت با او جرم شناخته نشد و گاه مردم عزل او را - چنان که وی را نپسندند - وظیفه دانستند.
پس از سقیفه مردمانی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حق علی بن ابیطالب علیه السلام شنیده بودند : حربک حربی و... من آذی علیا فقد آذانی (233)
ای علی ، جنگ با تو ، همان جنگ با من است... و آن که علی را بیازارد مرا آزرده ساخته است. در جمل نهروان و صفین علیه او لشکر کشیدند و هزاران نفر از یاران او را به شهادت رساندند.
3. پس از ظهور بزرگ ترین اختلاف در میان امت ، که با سقیفه آغاز شد ،رفته رفته شدیدترین انحراف در دین به وجود آمد. بیان فلسفه احکام و جزئیات آن و نیز تاویل و تفسیر قرآن ، به خلفا و درباریان واگذار شد و هر کس آن چه خواست از دین کاست یا بدان افزود. در منابع اهل تسنن ده ها حدیث یافت می شود که به اعتراف مردمان معاصر خلفا تا پیش از خلافت علی علیه السلام ، سنت پیامبرصلی الله علیه و آله و آثار دین به طور کلی دگرگون شد و نزدیک بود که از دین هیچ چیز باقی نماند. (234)
در احادیث اهل تسنن خبری از رسول اکرم چنین نقل شده است:در روز رستاخیز،اصحاب مرا به جانب چپ دوزخ می برند.می پرسم:آنان را به کجا می برید؟گفته می شود:به سوی جهنم !می گویم :پروردگارا
!اینان یاران من هستند! جواب داده می شود:مگر نمی دانی پس از رحلت تو چه بدعت ها در دین بر جای نهاد!...(235)
آن گاه می بینم که از آنها به جز چند نفر، کسی نجات نمی یابد.(236)
جای اندوه است که امروز پس از گذست دو دهه از انقلاب شکوهمند ملت مسلمان ایران ،بعضی از دانشگاهیان در کتاب خود بنویسند:پس از وفات پیامبر اکرم فقط چیزی شبیه کودتا بود که می توانست مدینه واسلام را از خطر تهدید و تجزیه برهاند.در واقع این کودتا هر چند حق علی را...ضایع کرد لیکن اسلام را از خطری بزرگ - جنگ داخلی - نجات داد (237)
باید از این نظریه پردازان پرسد: آیا اگر این کودتا چیان به پیروی از دستورات پیامبر سر به طاعت علی بن ابی طالب سپرده بودند،چگونه واز سوی چه کسانی چنگ داخلی رخ می داد!4.چون پیشوایی دینی مردم بدون مشروعیت الهی امری پذیرفته گردید،هر کس در سایه قدرتی که به دست آورد ،توانست با آشوب و جنگ به خلافت رسد.بر پایه انحراف بود که بنی امیه و بنی عباس قرن ها بر مسلمانان فرمانروایی کردند.
5.چون در آن نشست معیار زمامداری ،شرافت قبیله بود نه دانش ،تقوا،مدیریت و لیاقت ،همه اصول صحیح برای تعین زمامدار بر هم ریخت . در میان دوکس که یکی شرافت قبیله ای داشت و دیگری بیش از آن ،پرهیزگاری ،فقاهت و لیاقت ،اولی برگزیده می شود. این امر اندک اندک برتری جویی قبیله ای را که رسول خدا سال ها برای واژگونی آن کوشیده بود،هویت تازه بخشید و رسمیت داد.این برتری قبیله ای ،بذر ناخشنودی و و رقابت در میان قبایل می افشاند و آنها را در کمین فرصت برای به چنگ آوردن حکومت ،قرار می داد.
در آن روز بهانه گردانندگان سقیفه ممانعت از آشوب بود و در روزگاران بعد هر گروه که قدرت بیشتری می یافت ،می توانست به بهانه ای دیگر،بدون دارا بودن هیچ ویژگی دینی ،بر تخت خلافت تکیه زند و رفته رفته خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کند، چنان که شد.برای چنان آغازی،چنین پایانی طبیعی است .زمامداری از قریش به مداخله تیره اموی ،زمامداری اموی به سلطنت موروثی ،و سلطنت موروثی به استبداد مطلق کشیده شد.حق مداخله مردم در کارها از آنان سلب گردید،چنان که در اواخر،دیگر سخن در این نبود که زمامداری باید چگونه رفتار کند،عادل باشد یا نه ،آنچه در این سال ها مهم پنداشته می شد این بود که چگونه باید زمامداری را راضی نگاه داشت.ا(238)
تا بیش از یک قرن ،امویان و عباسیان با بدترین شیوه بر مسلمانان حکم راندند و بر سرزمین اسلامی چیره شدند و اساس استدلال شان در تصدی خلافت همان بود که در سقیفه از سوی سرلن مهاجر بر ضد انصار استدلال شد، یعنی خویشاوندی با پیامبر و منسوب بودن به قریش.
6.حکمرانی 132 ساله امویان و مروانیان را باید محصول سقیفه دانست .با فرمانروایی معاویه در شام از سوی خلیفه دوم و سوم ،دین زدایی به اوج رسید و آثار نبوی در تمام مناطق حکمرانی معاویه محو شد.به گفته لامنس شرق شناس معروف:
ما مسیحیان باید مجسمه معاویه رااز طلا بسازیم و در شام نصب کنیم .زیرا اگر معاویه اسلام را از مسیر خود منحرف نمی ساخت امروز همه اروپا مسخر اسلام شده و آن را پذیرفته بود.(239)

228) عمر بن خطاب در همان مجلس ، سعد بن عباده را که نامزد رقیب ابوبکر بود چنان در زیر لگد خود قرار داد که همه تصور کردند او کشته شده است. تاریخ الامم و الملوک ،ج 3 ، ص 200.
229) الامامة و السیاسة ، ج 1 ،ص 11.
230) صحیح مسلم ،ج 6 ، ص 20 و 22 ،باب الامر بلزوم الجماعة ،چاپ قاهره ،سنن بیهقی ،ج 8 ، ص 157 ،چاپ دائرة المعارف عثمانیه ، دکن ، ده جلدی.
231) صحیح مسلم ،ج 6 ، ص 19 و 20 ،سنن بیهقی ،ج 8 ، ص 158.
232) صحیح مسلم ،ج 6 ، ص 24 ، سنن بیهقی ،ج 8 ، ص 158. برای اطلاع بیشتر از این روایات ساختگی ، ر. ک :الغدیر ، ج 7 ، ص 136 ، 142.
233) الاستیعاب ،چاپ شده در ذیل الاصابة ،ج 3 ، ص 37 ، چاپ خانه مصطفی محمد ، مصر ، ینابیع المودة ، ص 205 ، چاپ استانبول ، تاریخ بغداد ، ج 13 ، ص 32.
234) ر. ک : سنن ترمذی ،ج 4 ، ص 632 ،حدیث 2447 ،صحیح بخاری ،ج 1 ، ص 141 و 166 ،مسند احمد ، ج 6 ، ص 443 ،الغدیر ،ج 8 ، ص 166 به نقل از شافعی ،ج 1 ،ص 208 ،جامع الاصول ، ج 1 ، ص 291 و ج 5 ، ص 570بحار الانوار ،ج 28 ،ص 31.
235) چون کسانی نتوانستند در دستی متن و سند این حدیث خدشه وارد سازند،در توحیه آن گفته اند: منظور، اعراب بادیه است که از دادن زکات به ابوبکر خوداری ورزیدند!حال آن که آن افراد اولا در زمره اصحاب خدا نبودند و ثانیا رفتار آنان بدعت در دین نبود.کسانی چون مالک بن نویره نیز که خود و قبیله اش از پرداخت زکات خوداری کردند به اعتراف محققان اهل تسنن ،نه مرتد بودند نه بدعتگزار.مدارک این موضوع را در مبحث شورش مخالفان در حکومت ابوبکر خواهیم آورد.
236) صحیح بخاری ،ج 7،ص 209،صحیح مسلم ،ج 4،باب الحوض ،ص 1792،ح 2294 و 2297.وجود این دسته از احادیث سبب شد که بعدها روایاتی در ستایش خلفا جعل گردد و به پیامبر نسبت داده شود.
237) با مداد اسلام ،عبدالحسین زرین کوب ،ص 71،امیرکبیر ،چاپ هفتم ،1376.
238) قیام حسین ،ص 31و 32.
239) مظلومی گمشده در سقیفه ،ج 2،ص 428.