واکنش انصار

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

چنان که ابوبکر پیش بینی می کرد به هدف نزدیک شده بود. گفتار او جز سعد بن عباده و تنی چند ، همه را به عقب نشینی وا داشت. از آن همه ، اظهار نظر مسالمت جویانه بشیر بن سعد خزرجی و شعارهای حباب بن منذر (147)
بر خلاف انتظار ، نظر جمعیت را به اهداف مهاجران نزدیک تر کرد. بشیر رو به حاضران گفت:
ای گروه انصار !به خدا ، ما اگر در جهاد با مشرکان دارای فضیلت بوده ایم و در این دین سابقه داریم ،جز رضایت پروردگار و پیروی از پیغمبر و کوشش برای خود ،قصدی نداشته ایم. بنابراین ، بر ما روا نیست که به این دلیل بر مردم فخر بفروشیم و در جستجوی بهره دنیا باشیم. محمد از قریش بود و قوم او در تصدی خلافت وی سزاوار ترند. به خدا قسم ،هیچ گاه نمی خواهم خدا ببیند که من درباره این امر با آنان به منازعه می پردازم. شماهم از خدا پروا نمایید و با آنان مخالفت و ستیز نکنید.
حباب بن منذر که نخست به اخراج مهاجران ار مدینه نظر داشت و انصار را به مقاومت فرا می خواند در پایان کلامش گفت : اگر گروه مهاجر به نظر ما رای ندهند ، جز بدین راضی نخواهیم شد که یک امیر از ما و امیری از آنان عهده دار زمامداری شود. (148)
زمزمه مشارکت در حکمرانی ،در واقع پیشنهاد تجزیه قلمرو و مهاجران و انصار بود و مهاجران بدین رضایت نمی دادند. از این رو عمر خشمگین به حباب چنین پاسخ داد:
هیهات ! لا یجتمع اثنان فی قرن هرگز دو حکومت در یک زمان دوام نیابد... به خدا سوگند ،عرب راضی نمی شود که حکومت به شما تعلق یابد ، در حالی که پیامبرش از شما نیست. اما عرب هیچ مانعی نمی بیند حکومت را به کسی واگذارد که پیامبرش از آن قبیله باشد. چه کسی می تواند با ما ، در خلافت محمد نزاع داشته باشد ، در حالی که ما دوستان و خویشان او هستیم ! مگر آن که او راه باطل پیموده ، یا گناهکاری بی باک باشد...(149)
پس از این ، میان حباب و عمر گفتگو به خشونت انجامید و چون استدلال ها جز تعصب قومی و قبیله ای پایه ای نداشت کار به ناسزا کشید. (150)
و نزدیک بود دو گروه دست به شمشیر ببرند.

147) آن دو پسر عموی هم بودند. بشیر پدر نعمان بن بشیر از اصحاب بیعت عقبه دوم بود که در بیشتر نبردها حاضر بود و در سال هفتم هجری فرماندهی دو سریه را به عهده داشت. الاستیعاب ،ج 1 ، ص 155 ، الطبقات الکبری ،ج 3 ،ص 531. حباب مبن منذر یکی از اصحاب بدر و پرچمدار خزرج بود. او در پیکارهای زمان پیامبر(ص) حضور داشت و در ایام خلافت عمر از دنیا رفت. الطبقات الکبری ،ج 3 ، ص 576 ، اسدالغایة ،ج 1 ، ص 364 ، الاستیعاب ، ج 1 ، ص 353 ،الاصابة ،ج 1 ، ص 302.
148) الکامل فی التاریخ ، ج 2 ، ص 223. تاریخ الامم و الملوک ، ج 2 ، ص 243.
149) الکامل فی التاریخ ،ج 2 ، ص 329 ، تاریخ الامم و الملوک ، ج 2 ، ص 243.
150) الکامل فی التاریخ ،ج 2 ، ص 330.