آغاز بحران

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

 در گذشت اسفبار پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چنان که گروهی را در بهت و حیرت فرو برد ، جمعی دیگر را نیز همان طور که حضرت پیش بینی کرده بود ، به تکاپو وا داشت. کسانی که از روزهای شدت یافتن بیماری پیامبرصلی الله علیه و آله و احتمال درگذشت وی ،برای دستیابی به قدرت ، اندیشه ای هولناک در سر می پروراندند ، بی درنگ پس از انتشار این خبر ، قبل از کمترین اقدام برای تجهیز پیکر پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله و بی توجه به همه آن چه حضرت فرموده و خواسته بود ، به داعیه خیر خواهی برای امت ، به شور پرداختند تا شاید پیروان آخرین برگزیده خدا را از پیمودن بیراهه و نداشتن رهبر برهانند به ادعای ایشان آن حضرت برای رهبری امتش پس از خود کسی را برنگزید ، یا به پیروی فردی سفارش کرد که محبوبیتی در میان قوم خود نداشت و از عهده کار رهبری بر نمی آمد. (117)
گفتگوهای آن روزها ، از رازها پرده برداشت و بار دیگر تعصب های قومی و عشیره ای و افکار جاهلی را هویت بخشید و روشن شد که هنوز تربیت اسلامی در دل ها و افکار عده ای از نو مسلمانان نفوذ نکرده ، اسلام و ایمان جز سرپوشی بر چهره جاهلیت ایشان نبوده است. (118)
مردان سرشناس انصار بی توجه به فریادهای عمر در انکار رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از رسیدن ابوبکر به مدینه ، در سقیفه (119)
جایگاه ویژه گفتگوهای سران قوم خزرج - گرد آمدند تا درباره پیشوایی مسلمانان پس از پیامبرصلی الله علیه و آله تصمیم گیرند. به پندار آنها ، این زمان برای تعقیب آن هدف ، بهترین فرصت بود. زیرا خاندان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و صحابیان ممتاز چون سلمان ، ابوذر ، مقداد و... در این زمان گرفتار رنج مصیبت و مشغول تجهیز پیامبرند. بنابراین هر گاه دو طایفه بزرگ شهر اوس و خزرج نماینده ای چون سعد بن عباده برای اداره امور مسلمانان انتخاب کنند ، زمینه برای دیگر جویندگان فرمانروایی فراهم نخواهد شد ، یا دست کم ،امید است که همچنان سهمی از فرمانروایی ویژه آنان باشد.
این که سران انصار و اهالی مدینه در آن روز ، پیرامون زمامداری علی بن ابیطالب علیه السلام چه می اندیشیدند و انگیزه رفتار شتابان آنها در تشکیل آن گرد همایی چه بود ، موضوعی است که در بخشی جدا بدان خواهیم پرداخت. آنچه در اینجا گفتنی است ، این که :
1. گذشته از برخی عوامل نفوذی یا ریاست طلب در میان سرشناسان اوس و خزرج ،که گفتگوی سقیفه را به منظور جلوگیری از به حکومت رسیدن علی بن ابیطالب علیه السلام دنبال می کردند ، انگیزه اغلب ایشان چنین نبود. اهالی مدینه که در بحرانی ترین موقعیت در مقابل مشرکان زورمند قریش از پیامبرصلی الله علیه و آله دفاع کردند و گذشته از خانه و اموال ، جان به راه پیامبرصلی الله علیه و آله دادند و از مهاجران حمایت کردند ، کسانی نبودند که به منظور بی توجهی به امر رسول گرامی صلی الله علیه و آله در پیروی از علی بن ابیطالب علیه السلام در آن گردهمایی شرکت جسته باشند. با توجه به سخنان انصار در آن ساعات ، منطقی تر این است که آن شتاب ، واکنشی برای مقابله با اقدامات مهاجران باشد ، نه موضع گیری در برابر وصایای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله .
آنها کمترین تردیدی در برتری علی بن ابیطالب علیه السلام بر دیگر صحابیان نداشتند و جز او کسی را برای زمامداری شایسته تر نمی دیدند ، (120)
جز این که یادآوری عملکرد نفاق آمیز بعضی از مهاجران ، از غدیر تا مدینه ، حاکی از نوعی تحرکات سیاسی برای تصاحب مقام جانشینی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بود. افزون بر این ، آنها بارها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده بودند که ستلقون بعدی اثرة فاصبروا حتی تلقون علی الحوض شما بعد از من با انحصار طلبی روبه رو خواهید شد ،... پس از من ، رنج ها خواهید دید. صبر پیشه کنید تا در قیامت با من ملاقات نمایید. (121)
در آینده نزدیک سیاهی آشوب ها به امت من رو می کند و شما انصار از حقوق خود محروم می شوید.(122)
از این رو ، انصار به هیچ صورت ، موافق به قدرت رسیدن مهاجران نبودند. آنها علی علیه السلام را هم از مهاجران می دانستند ، ولی دشمن و رقیب نمی شناختند. اما از یک نظر ، او و دیگران نزد آنها تفاوت نمی کرد. زیرا پیوسته می پنداشتند که پس از پیامبرصلی الله علیه و آله هر کس جز انصار به حکومت برسد - هر چند علی باشد - بسیار دشوار خواهد توانست از انصار جانبداری کند یا گروه مهاجر را به رعایت حقوق انصار وا دارد و بر ترک آن مواخذه نماید.
2. عده زیادی از انصار با توجه به تحرکات سیاسی مهاجران ، دستیابی علی بن ابیطالب علیه السلام به زمامداری را امری ناممکن می پنداشتند. در آن صورت گروهی بر این مسند تکیه می زنند که به مراتب ، با مقاصد پیامبرصلی الله علیه و آله از انصار بیگانه ترند. آنها به این پیش بینی اطمینان داشتند ، تا آن جا که امید نداشتند بتوانند با تکیه بر جمعیت افزون خود ، با هواداری اهل بیت علیه السلام و علی بن ابیطالب علیه السلام نیز بر قدرت طلبان با نفوذ چیره شوند. این که بعدها نیز اقدامی نکردند ، به همین علت بود.
آنان می اندیشیدند که هرگاه علی بن ابیطالب علیه السلام زمامدار نشود ، مهاجران ، برای پذیرش این مسئولیت ، هیچ برتری بر انصار ندارند ، به علاوه ستایش های پیامبرصلی الله علیه و آله از انصار ، نوعی تایید آنان به حساب می آمد. حضرت بارها انصار را دعای خیر فرمود که خدایا ! انصار و فرزندان و نوادگان ایشان را رحمت کن. (123)
اگر مردم به راهی روند و انصار راه دیگری را در پیش گیرند ، من همان راه انصار را می روم.(124)
به همین سبب آنها خویشتن را برای خلافت ، شایسته و بهتر از دیگران می دانستند و به این موضوع توجه نداشتند که اولا جانشینی پیامبرصلی الله علیه و آله به مردم واگذار نشده و اینان خود پیش از اسلام گمراه ، نیازمند و با یکدیگر دشمن بوده اند و حق اسلام بر آنان بسیار والاتر از حقی بود که آنان بر پیامبرخدا صلی الله علیه و آله داشتند و سزاوار نیست امروز با تصاحب مقام جانشینی ایشان ، مزد خود را از اسلام و رسول خدا صلی الله علیه و آله باز ستانند.
3. انصار خود را برای انجام چنین تصمیمی بیگانه نمی دیدند و چنین وانمودند که تعیین جانشین پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز مانند دیگر امور اجتماعی است که با گفتگوی بزرگان قوم ،صورت می پذیرد. دلیل آنها این بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله خود در کارهای بزرگ با مهاجر و انصار ، مشورت می کرد. پس هم اینک نیز بزرگان قوم می توانند سرنوشت حکومت را معین کند و از میان خود فردی به خلافت برگزینند. (125)
دو قبیله بومی اوس و خزرج ، سابقه بسیار تاریک و دهشتناکی داشته اند ، اما اکنون منافع مشترک یا دفاع مشترک در برابر رقیب ، آنان را در زیر سایبان بنی ساعده گرد آورده تا در مورد آینده ای که از آن بیمناک اند ،تصمیم گیرند.
به هر تحلیل ، آنها نسنجیده برای حفظ موقعیت و منافع خود ، زمینه ساز شکل گیری بزرگ ترین فتنه در تاریخ اسلام گردیدند و شکافی در اجتماع مسلمانان پدید آوردند که هرگز به هم نیامد ، اما به موجب همان اقدام نسنجیده ، بر خلاف فرموده پیامبرصلی الله علیه و آله برای همیشه از رسیدن به خلافت محروم ماندند.

117) دلایل و مدارک این پندار را در مباحث بعدی خواهیم شناخت.
118) فروغ ولایت ، ص 161.
119) سقیفه محلی سر پوشیده نظیر کاروانسرا برای گفتگوی خزرجیان بود. نخست بزرگ این قوم ، ساعدة بن کعب بود و آن گاه سعد بن عباده. آن محل ،مجلس شورای آنان برای فصل قضایا و به سقیفه بنی ساعد معروف بود. معجم البلدان ت ج 3 ، ص 104 ، بنی ساعده تیره ای از خزرج بودند.
120) شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 13 ، ص 23 ، ج 14 ، ص 200 و 251 .
121) صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 224 و 225.
122) همان ،ج 8 ،ص 86 به بعد ،المغازی ،ج 12 ، ص 113 ، سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 130.
123) المصنف ، عبد الرزاق بن همام ، ج 11 ، ص 62.
124) همان ، ص 59.
125) تاریخ تحلیلی اسلام ، جعفر شهیدی ، ص 106.