پیامبر صلی الله و علیه و اله وصیت را ننوشت

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

 مخاطبان وصیت پیامبرصلی الله علیه و آله دو گروه بودند : موافقان و مخالفان. از این دو ،مخالفان برای رهایی از گمراهی و شناخت بهتر حقیقت ، به نوشته شدن آن وصیت نامه نیازمندتر بودند ، هر چند همینان با گستاخی ،از آن اظهار بی نیازی کردند. بنابراین ،نوشتن آن دیگر چه فایده ای داشت ! کسانی که در حضور پیامبرصلی الله علیه و آله به وی نسبت بیهوده گویی می دهند در صورت نگاشته شدن آن وصیت به جد می کوشیدند تا آن نسبت را به هر شیوه ممکن به اثبات رسانند و در راه اثبات آن ،خون ها بریزند ، شاید آن وصیت را از اعتبار ساقط کنند. پس از آن ، راه طعن و ایراد به اصل نبوت هموار می شد و این پندار ، پیروانی می یافت که در هر زمان عامل اختلاف و منازعه باشند. پس بهتر همان بود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به جای آورد و از نوشتن خودداری کرد. شاید به همین دلیل بود که پیامبرصلی الله علیه و آله تقاضای نگاشتن آن وصیت نامه را در مسجد در حضور مردم مطرح نکرد. زیرا سابقه بیباکی و جسارت افراد ، از غدیر تا زمان گسیل لشکر اسامه ، نشان می داد که این تقاضا حتی اگر در حضور عموم در مسجد مطرح شود با مخالفت روبرو می گردد ، مخالفتی به مراتب شدیدتر و زیانبار از آن چه در منزل رخ داد.
نحوه جسارت به پیامبرصلی الله علیه و آله در خانه ،گواه آن است که عده ای مصمم بودند به هر بهایی از نگاشتن این وصیت جلوگیری کنند. آنها چون عزم پیامبرصلی الله علیه و آله را جدی و مفاد پیام را به طور روشن مانعی برای زمامداری خود دیدند راهی جز نسبت هذیان نیافتند. زیرا هیچ سخنی غیر از این ممکن نبود تا این حد از نگاشتن وصیت جلوگیری کند. اثبات این نسبت ، منصب نبوت را هم مخدوش می ساخت و پیامبرصلی الله علیه و آله را در حد عادی ترین مردم قرار می داد که در شدت تب ، بیهوده می گوید. این بهایی سنگین بود که پایه نبوت و همه گفته های دیگر حضرت را هم متزلزل می ساخت. زیرا در صورت اثبات آن ،این احتمال نزد مردم روا دانسته می شد که چه بسا پیامبر صلی الله و علیه و اله ، دیگر گفتارهایش را نیز در حالی بیان کرده است که حواس و درک کاملی نداشته است ! شاید هم به همین دلایل بود که چون به رسول اکرم صلی الله علیه و آله عرض شد آن چه خواستید برای شما نیاوریم ؟ فرمود : دیگر پس از چه ؟! آیا پس از این ؟(66)
آنان که برای نیل به مقاصد خویش تا این حد پیش بتازند معلوم است که حضور عمومی مردم نیز باز دارنده آنان نخواهد بود. از همین رو رسول اکرم صلی الله و علیه و اله آن تقاضا را فقط در اندرون خانه مطرح کرد. زیرا اگر قرار است بی احترامی صورت گیرد ، سزاوارتر آن که در محیطی محدودتر پیش آید نه در جمعی بزرگ ،تا روحیه مخالفت با پیامبرصلی الله و علیه و اله قرآن و دین ، به دیگران سرایت نکند و جمع بیشتری را به انحراف و هلاکت نیندازد.
چنین به نظر می رسد که اگر آن جسارت میان مسجد رخ می داد ، دامنه آشوب بالا می گرفت و به کشتار و خونریزی می انجامید. زیرا با توجه به آن که در اخبار می خوانیم پس از گفته عمر ، عده ای به طرفداری او گفتند قلم و کاغذ نیاورید و جمعی گفتند بیاورید ،معلوم می شود که این صحابی نامور در انجام عزم خود تنها نبوده است. طبیعی است که در مجمع بزرگ تر هر دو گروه موافق و مخالف شمار بیشتری را به همدستی و دفاع می طلبید است که و آن گاه رویداد آشوب و زدو خورد حتمی بود و این امر با هدف حضرت سازگاری نداشت. چنان که آن حضرت همان نزاع و گفتگوی میان خانه را تحمل نکرد و فرمود: از من دور شوید که سزا نیست نزد هیچ پیامبری چنین جنجال و ستیز شود. چطور ممکن است با نوشته ای که از هم اکنون مورد اختلاف قرار گرفته و چنان ضربه قاطع و دامنه داری بر آن وارد آمده که اندازه و عمق آن معلوم نیست ، مردم هدایت شوند و با وجود آن گمراه نگردند. (67)
اما آن چه با هدف حضرت منافات نداشت بیان آن وصیت نامه - بدون نوشتن - در حضور مردم در مسجد بود. بدین منظور رسول اکرم صلی الله علیه و آله در اوج بیماری وارد مسجد شد و مقابل منبر ایستاد و در حالی که اشک در چشمان مردم حلقه زده بود ، فرمود:
انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی. (68)
من دو چیز گرانقدر در میانتان باقی می گذارم :کتاب خدا و خاندانم.

66) الطبقات الکبری ، ج 2 ، ص 224.
67) اسرار سقیفه. ص 122.
68) الصواعق المحرقة ، فصل 2 ،باب 9 ،ص 75 ،بحار الانوار ،ج 22 ، ص 472.