جلوه ‏های علوی

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

امیر مؤمنان علی علیه‏السلام جلوه زیبای عشق و مظهر تجلّیات ربّانی است. جذبه جمالش هر عارف سالک را به وجد و شوق آورده و دل انگیزترین آهنگ و ترنّم یاد دوست را بدان‏ها ارزانی می‏دارد. او چنان است که خود فرمود: «ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی الیّ الطّیر؛ سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قلّه‏ ام گریزان»(1)
آل محمّد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم گردد که باید گفت:
«چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن     به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن»


اکنون میهمان بوستان کلمات الهی او شده و گلواژه ‏هایی از سخنان عشق آفرینش را مرور می‏کنیم، باشد تا شاهد جلوه‏ای از جذبه‏ های جمال علوی در آیینه تمام نمای امام حسن علیه‏السلام باشیم.
ایمنی بخش بودن امام علی علیه‏السلام
امام حسن علیه‏السلام کودکی است خردسال و سخنانش برای پدر شورآفرین و گرمابخش محفل نورانی اوست. امیرالمؤمنین علیه‏السلام از او می‏خواهد سخنرانی کند تا کلامش را بشنود. خانواده ‏اش به دستور حضرت آماده گوش فرا دادن به سخنانش می‏شوند. حضرت خطبه را با این کلمات آغاز می‏کند و می‏فرماید: «الحمدلله الواحد بغیر تشبیه، الدائم بغیر تکوین القائم بغیر کلفة» تا بدان جا که می‏فرماید: امّا بعد فانّ علیّا بابٌ من دخله کان آمنا، و من خرج منه کان کافرا اقول قولی هذا و استغفر اللّه العظیم لی و لکم؛(2) علی علیه‏السلام دری است که هر کس داخل آن گردد، ایمنی خواهد یافت و آن کس که از آن خارج گردد، کافر گردد. این سخن را می‏گویم و برای خود و شما از خدای بزرگ آمرزش می‏خواهم.» در این هنگام امام علی علیه‏السلام به پا خاست و بین دو چشم او را بوسید و فرمود: «ذریّة بعضها من بعض و اللّه سمیعٌ علیم؛(3) فرزندان و دودمانی که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده‏اند و خداوند شنوای داناست.»
دروازه شهر دانش
امام مجتبی علیه‏السلام در یکی دیگر از سخنرانی‏های دوران کودکی خویش از امام علی علیه‏السلام به عنوان باب و دروازه شهر علم پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم یاد می‏کند و می‏فرماید: «ایّها الناس سمعت جدّی رسول اللّه صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم یقول: و انا مدینة العلم و علّیٌ بابها و هل یدخل المدینة الاّ من بابها؛ ای مردم از جدّم پیامبر خدا شنیدم که می‏فرمود: و من شهر علم هستم و علی علیه‏السلام درِ آن شهر، و آیا به شهری جز از دروازه آن می‏توان وارد شد.» (4)
ابّهت علوی
امام حسن علیه‏السلام علاقه فراوان به مسجد و شنیدن وحی از رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم داشت. هنگامی که پیامبر گرامی اسلام صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم به مسجد می‏رفت و آیات الهی را برای مردم می‏خواند، او با اشتیاق تمام آن‏ها را حفظ می‏نمود و زودتر از پدر بزرگوارش امام علی علیه‏السلام به خانه می‏آمد و آن‏ها را برای مادرش حضرت صدّیقه علیهاالسلام تلاوت می‏نمود. هر زمان امیر مؤمنان علیه‏السلام به خانه می‏آمد،مشاهده می‏کرد که زهرای مرضیّه علیهاالسلام از آیات تلاوت شده در مسجد مطلع است. علت آن را از همسرش جویا شد. معلوم شد که امام حسن علیه‏السلام آن‏ها را برای مادرش تلاوت نموده است.
حضرت در یکی از روزها تصمیم گرفت خود را از مقابل دیدگان امام مجتبی علیه‏السلام پنهان کند، تا چگونگی تلاوت آن حضرت را بشنود. امام حسن مجتبی علیه‏السلام طبق معمول می‏خواست آیات را بخواند امّا اضطراب و لکنت زبان بر آن حضرت عارض گشت. فاطمه زهرا علیهاالسلام متعجب شد و علت آن را پرسید. فرزندش پاسخ داد: «لاتعجبین یا اماه فاِنَّ کبیرا یسمعنی؛ ای مادر! تعجب نکن. شخصیتی بزرگ سخنان مرا می‏شنود.»
در روایتی دیگر فرمود: «یا امّاه قلّ بیانی و کلّ لسانی لَعلّ سیّدا یَرعانی؛ ای مادر! بیانم ناتوان شد و زبانم را لکنت گرفته است. مثل این که آقایی مرا زیر نظر گرفته است.» در این زمان امام علی علیه‏السلام ظاهر شد و او را بوسید.(5)
جهاد و زهد امام علی علیه‏السلام
سال 40 هجری است. جامعه اسلامی سوگمند شهادت امام علی علیه‏السلام است. دوستداران اهل بیت علیهم‏السلام جهت رهبری امت چشم به سوی فردی از خاندان پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم دوخته‏ اند. ابن عباس به سوی مردم آمد و گفت: «امیر مؤمنان به سرای آخرت سفر نمود و فرزندش حسن بن علی علیه‏السلام را جانشین خود قرار داد. اگر دوستدارش هستید به سوی شما آید.»
مردم گریستند و خواستار آمدن سبط اکبر شدند. پس آن حضرت به سوی مسجد با جامه سیاه حرکت نمود.
مردمان از هر سوی به مسجد آمدند و جمعیت بسیاری در آن‏جا گرد هم آمدند. در این زمان حضرت بر منبر رفت و پس از حمد و سپاس الهی و درود بر رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم فرمود: «در این شب مردی جهان را وداع گفت که نه پیشینیان در اطاعت الهی از وی پیشی گرفتند و نه آیندگان توان رسیدن به آن را خواهند داشت. او همراه رسول گرامی اسلام جهاد نمود و خود را سپر بلای آن وجود مقدس قرار می‏داد و رسول گرامی اسلام صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم پرچم جهادی خویش را بدو می‏سپرد. پس جبرئیل از طرف راست و میکائیل از جانب چپ او را محافظ و یاور بود. هر گز از جنگ روی بر نتافت تا خداوند او را بر دشمنان نصرت و پیروزی می‏بخشید. او در شبی وفات کرد که عیسی بن مریم در آن شب به آسمان رفت و یوشع ابن نون وصی موسی رحلت نمود و از زر و سیم دنیا چیزی باقی نگذاشت جز هفتصد درهم که از عطایای او زیاد آمده بود و تصمیم داشت که با آن خادمی برای اهل خویش ابتیاع کند.
چون سخنش بدین جا رسید، بغض گلویش را فشرد. پس بگریست و مردمان نیز بگریستند.(6)
انسان‏های پشیمان
آن‏ها که امام معصوم را تنها گذاشتند و به هنگام نیاز اسلام، به استراحت و خواب ناز فرو رفتند، قبل از آخرت و خذلان الهی در این دنیا شرمسار گشته و قبل از دیگران، خود به سرزنش خویش پرداختند.
این عبرتی است برای همه آن‏هایی که چشم بصیرت داشته و دارند و گذشته را چراغ راه آینده خویش قرار می‏دهند. امام مجتبی علیه‏السلام عده ‏ای از این نادمان و پشیمان شدگان را که از اطاعت قرآن ناطق، امام علی علیه‏السلام سر باز زده بودند، نام می‏برد و در نامه‏ای به معاویه می‏نویسد: «اگر کسی بپرسد که آن پشیمان برخاسته و پشیمان نشسته کیست؟ گوییم: یکی از آن‏ها زبیر است که چون عهد شکنی نمود و در جنگ جمل حاضر شد، امیر مؤمنان علیه‏السلام اشتباه و باطل بودن زبیر را یادآور شد و روشن ساخت که آنچه زبیر به رسول گرامی اسلام نسبت می‏دهد نادرست است.
پس از آنکه زبیر از جنگ برگشت، اگر با توبه واقعی به بیعت پیشین خویش وفا می‏نمود، عهدشکنی ‏اش مورد عفو و گذشت واقع می‏شد اما او در ظاهر اظهار ندامت می‏نمود و باطن را خدای دانا می‏داند.
دیگری عبد الله بن عمر است که هر گاه او را اندوهی فرا می‏گرفت، می‏گفت: هرگز بر چیزی همانند نجنگیدن در رکاب امام علی علیه‏السلام متأسف و غمگین نیستم و افسوس می‏خورم که چرا علیه گروه متجاوز به همراه امام مبارزه ننمودم.
دیگری عایشه است که هر گاه یادآور جنگش با امام علی علیه‏السلام می‏شد، می‏گفت: سوگند به خدا اگر از رسول خدا بیست پسر آورده بودم که هر یک همانند عبد الرحمن بن حارث بودند، و مرگ همگی آنان فرا می‏رسید یا دستخوش تیغ و تیر می‏شدند، بر من آسان‏تر بود از این که بر علی علیه‏السلام خروج کردم و شکایت آن را فقط به خدا می‏برم.
دیگری از آن شرمساران، سعد بن وقّاس است. چون به او خبر رسید که علی علیه‏السلام (در جنگ خوارج) ذو الثّریّة را کشته است ـچنان که پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم خبر داده است ـ بر کردار خویش اندوهگین شده، دچار اضطراب و نگرانی شد و گفت: «والله لو علمتُ انَّ ذلک کذلک لَمِشیتُ اِلیه وَ لَو حَبوا؛ به خدا سوگند اگر این روز را می‏دانستم، به سوی علی علیه‏السلام می‏شتافتم اگر چه با سر و سینه راه را می‏پیمودم.»(7)
اگر با علی علیه‏السلام بیعت می‏شد؟
امام مجتبی علیه‏السلام در نامه‏ا ی که به معاویه می‏نویسد، به خسارت جامعه اسلامی در اثر عدم بیعت یا بیعت شکنی با امام علی علیه‏السلام پرداخته و می‏فرماید: «سوگند به خدای اگر آن گاه که پیغمبر از جهان رحلت فرمود، مردم با پدر من بیعت می‏نمودند، آسمان باران خویش را بر آن‏ها می‏بارید و زمین برکات خود را بدان‏ها عطا می‏نمود. دیگر تو ای معاویه! در خلافت طمع نمی‏کردی. ولی چون خلافت از سرچشمه اصلی ‏اش جدا شد، قریش در آن به نزاع برخاستند تا جایی که طُلقا و فرزندانشان ـ که تو و اصحابت هستی ـ بدان طمع نمودند. با این که پیامبر گرامی اسلام فرمود: هیچ ملتی حکومت خویش را به افراد ناشایست واگذار ننمود، با این که در میان آن‏ها دانشمندتر از او وجود داشت، جز آن که کارشان به سوی تباهی رفت، مگر آن که از آنچه کرده‏اند، بازگردند.
سپس در ادامه می‏فرماید: در حالی امت، پدرم را رها نمودند که از پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم شنیده بودند که فرمود: «تو از برای من چنان هستی که هارون از برای موسی بود، جز این که بعد از من پیامبری نیست.» و خود شاهد بودند که رسول خدا پدرم را در غدیر خم به خلافت نصب نمود و دستور داد که حاضران به غایبین این خبر را برسانند.»(8)
فلسفه سکوت امام علی علیه‏السلام
یکی از حوادث تلخ و جان فرسایی که امام علی علیه‏السلام با آن روبرو بود، سکوت بیست و پنج ساله آن حضرت است. امام علیه‏السلام در نهج البلاغه می‏فرمایند: «صبرتُ و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر پیشه نمودم همانند فردی که در چشم او خاشاک و در گلویش استخوان باشد.»(9)
از دیگری می ‏آید.(10)
دفاع از امام علی علیه‏السلام
عدّه‏ای همانند مغیرة ابن شعبه، عمرو ابن عاص و ولید ابن عقبه از معاویه خواستند تا مجلسی ترتیب دهد که در آن حسن ابن علی علیه‏السلام حضور داشته باشد و به گمان خود او را تحقیر کنند. پس از تشکیل مجلس هر کدام به گونه‏ای از امام علی علیه‏السلام بدگویی نموده وبه آن حضرت اهانت کردند. امام حسن علیه‏السلام با بیانی شیوا به آنان پاسخ داد و جلوه هایی زیبا از زندگی پر افتخار پدر بزرگوارش را بیان نمود. در بخشی از آن چنین می‏خوانیم:
«هان ای معاویه! ابتداء شرح حال تو را به کمتر از آنچه هستی، می‏گویم: شما را به خدا سوگند می‏دهم! آیا می‏دانید این فردی را که به او دشنام دادید، کسی بود که بر دو قبله نماز خواند ولی تو ای معاویه هر دو را گمراهی می‏دانستی و بت لات و عزّی را می‏پرستیدی. دیگر آن که او فردی بود که دو بیعت نمود: یکی بیعت رضوان و دیگری بیعت فتح و تو ای معاویه! در یکی کافر بودی و در دیگری عهد شکن.
علی علیه‏السلام کسی بود که شما را در جنگ بدر در حالی دیدار کرد که با او پرچم رسول خدا و مؤمنان بود ولی با تو ای معاویه پرچم مشرکین بود که بت لات و عزّی را می‏پرستیدی و جنگ با رسول خدا و مؤمنان را واجب می‏شمردی و همین طور در جنگ احد و احزاب او پرچم دار پیامبر بود و تو پرچمدار مشرکان.»(11)
است.»(12) همگی اهل مسجد گفتند: آمین.
الحدیدم، نیز می‏گویم آمین.»(13)
امام مجتبی علیه‏السلام و حدیث غدیر
غدیر سند محکم و دلیل روشنی است که ائمه بر آن تأکید داشته و در مناظرات خویش بدان احتجاج می‏نمودند. علامه امینی در کتاب الغدیر، از اهل سنت احتجاجی را نقل می‏کند که در آن امام مجتبی علیه‏السلام به حدیث غدیر استناد نموده و فرمود: «ما از اهل بیتی هستیم که خداوند ما را به اسلام گرامی داشته و برگزیده و ما را از هر گونه پلیدی، پاک و پاکیزه ساخته است. از آن هنگام که مردم دو فرقه شدند، خداوند ما را در بهترین آن دو قرار داد تا به جدّم محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم رسید. چون او را به رسالت برگزید و کتاب خویش را بر او نازل نمود، به او دستور داد تا مردم را به سوی خدا دعوت کند. پدرم اول کسی بود که خدا و رسول را اجابت نمود و اول کسی بود که ایمان آورد و خدا و پیامبرش را تصدیق نمود. خداوند در قرآن می‏فرماید: «اَفَمَن کانَ علی بَیِّنَة من ربّه و یتلوه شاهدٌ منه»پس جدّ من، پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم ، است که دارای بیّنه و دلیل روشن از جانب پروردگارش است و پدرم تلاوت کننده و شاهدی از سوی اوست.
این امت شنیده است که جدّم فرمود: هیچ امتی حکومت را به مردی که دانشمندتر از او در میان مردم است، واگذار نمی‏کند، جز آن که کار آنان به سوی تباهی خواهد رفت. تا آن زمان که از آنچه انجام داده‏اند، برگردند و شنیدند که جدّم به پدرم می‏فرمود: «نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است جز آن که بعد از من پیامبری نیست» و نیز دیدند و شنیدند که دست پدرم را در غدیر خم گرفت و برای آنان گفت: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. پروردگارا هر کس که علی علیه‏السلام را ولیّ و دوست خویش بگیرد، دوستدارش باش و دشمن دار هر آن کس که علی علیه‏السلام را دشمن بدارد.»(14)
پاکی‏ها و نوید دهنده امن و امان انسانی بوده باشند.
________________________________________
1-نهج البلاغة (فیض الاسلام) خطبه سوم معروف به شقشقیّه.
2-بحار الانوار، ج 43، ص 350.
3-آل عمران/ 34.
4- ینابیع المودّة، ج 1، الباب الرابع عشر، ص 220.
5- بحار الانوار، ج 43، ص 338.
6- همان، ص 362.
7- ناسخ التواریخ، بخش امام حسن مجتبی‏ـ7ـ، ج 1، ص 222.
8- بحار الانوار، ج 44، ص 63.
9- نهج البلاغه، خطبه سوم معروف به شقشقیة.
10- بحارالانوار، ج 44، ص 63.
11- همان، ص 74.
12- احتجاج، ص 145 ـ بحار الانوار، ج 44، ص 90.
13- به نقل از ناسخ التواریخ، بخش امام مجتبی‏ـ7ـ، ج 1، ص 234
14- الغدیر، ج 1، ص 198-197.