قصیده مرحوم دهدار

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

 مرحوم خواجه محمد دهدار این قصیده را در مدح و ثناء خطبة البیان و به شکرانه توفیق شرح این خطبه سروده اند، ما نیز در پایان این شرح، آنرا تقدیم می داریم به شما دوستداران مولی علی (علیه السلام) و خاندان پاک و معصوم آن بزرگوار و التماس دعا داریم.
چو کاسه عنبی از کف مغان رسدم - رموز عالم غیبی به ارمغان رسدم
به بوی باده دماغ دلم چو گرم شود - نسیم نگهت رحمانی از عیان رسدم
نماید آتش می گر رهم بوادی دل - نوای شعله طور از نی میان رسدم
چو نقد عقلی حرامست به من ار نکنم - به باده حرف به فرزانگی زیان رسدم
کند چو باده زبان بند عقل خویش اندیش - زعشق از لب هر ذره داستان رسدم
چو عقل آب سرشت است نقل وارون گیر - بسوز سینه اگر ندهمش نشان رسدم
بس است عکس خودم هم پیاله و همدم - که می نهان کند و مستیش به جان رسدم
بیک درم که زنقد خودی دهم از کف - هم از خرابه خود گنج شایگان رسدم
سوال چاشنی غم نماید از دل ریش - به حسرت از همه هستی جواب آن رسدم
چه غیرتست که نام محبت ار گویم - هزار محنت پنهان به امتحان رسدم
هجوم عام کثرت مرا چو هندسه است - که نقش پیکر وحدت از آن عیان رسدم
نظر ز جنس تشخص اگر فرا گیرم - متاع ملک حقایق به کاروان رسدم
نشسته ام پی فکری چو دیده بر در حب - جهان جهان همگی روح دیده بان رسدم
به عزم یاد رخ صد بهشت حسن و صفا - چو شکل آینه بر صفحه لسان رسدم
بهر دمی که برآید به بوی شوق از دل - نسیم خلد برین پیرهن دران رسدم
چو بو به عزم دری گیردم سمند طلب - پی پذیره جان مطلب آن چنان رسدم
که آرزو ز دل شوقناک نتواند - که بر تکاور اندیشه هم عنان رسدم
کدام شوق، کدام آرزو، کدام طلب - من آن نیم که بر این آستانه آن رسدم
که نسبت طلب خاک روب آن درگه - به پایمردی وهم از در گمان رسدم
بلی به مهر علی (علیه السلام) سربلند از آن رستم - که پا نهادن بر فرق فرقدان رسدم
امام عالم لاهوت و خازن جبروت - که شخص او به تصور چو ناگهان رسدم
بدیده مردم چشم وجود و نسخه غیب - ز انطباع در آئینه میان رسدم
صفای جوهر هستی روان پیکر علم - که با محبت او ملک جاودان رسدم
چو مرغ جان به هوای درش کند پرواز - صدای شهپرش از فوق لامکان رسدم
فضای عالم امکان ضمیر انور اوست - بگویم از پی حجت خرد روان رسدم
تعینات وجود از تصورات ویست - قبول این ز خردمند نکته دان رسدم
ز خانقاه وی آن صوفیم که از گردون - بشب مرقع و در صبح طیلسان رسدم
رسم به حد کمال از دو هفته همچو هلال - ز سفره کرمش فیض استخوان رسدم
جهان تصور من می کند که مهر علی (علیه السلام) - بچاشنی بدلش از دل طپان رسدم
نسیج فطرتم از تارو پود مهر علی (علیه السلام) است - کجا تصرف مهتاب در کتان رسدم
جهان نگین وجود است و نقش معکوسش - به مهر مهر علی (علیه السلام) راست بر نشان رسدم
زهی مهندس نقاش خانه ابداع - کز آشکار تو دانستن نهان رسدم
توئی بیان وجود و توئی عیان شهود - نشان دهم چو ز اهل زمان امان رسدم
الف شناس کتاب توام در آن مکتب - ندارم ار چو الف هیچ از تو و آن رسدم
مرا که مردم چشم دلست نقطه باء - هزار نکته برآید که از دهان رسدم
به پیش دیده دوران که هست آینه ام - ز انطباع تو ترجیح بر جهان رسدم
بهشت عالم قدس است خاطرم گاهی - که بوی درک تو از جان همگنان رسدم
به بزمگاه نظر هر زمان که بنشستم - جهان پیر ز کوی تو نوجوان رسدم
بر آستان تو چون فکر سر نهد به سجود - به هوش زمزمه ذکر عرشیان رسدم
ز بطن مادر تحقیق در کنار یقین - محبت تو ایمان تو امان رسدم
چو هست پایه قدرت برون ز حیطه عقل - کجا بداعیه مدح تو بیان رسدم
مرا به حوصله دانش اینقدر گنجد - که از تخیل تو صورت جهان رسدم
تو مبتدائی و عالم خبر، دلیلم این - که در حدیث تو سر تا بپا زبان رسدم
خطیب منبر گلبن منم در این روضه - که رمز گوئی ام از خطبة البیان رسدم
چه حاجتست مرا عرض حال خود کردن - چو راز سینه به سمع خدایگان رسدم
ز روزگار نگویم گرم رسدم ألمی - چو جبر آن زموالات خاندان رسدم
بگفتی از لب جودت نواز فانی را - که گوی چرخ به پابوس صولجان رسدم
چو یافت ترجمه خطبة البیان انجام - ز جزء جزء بدن شکرین زبان رسدم
سپاس و حمد خداوند را بر آن نعمت - زیاده از آن چه در امکان شمار آن رسدم
صریر خامه تحریر این خجسته بیان - اگر به سامعه هوش انس و جان رسدم
ز دلپذیری این طور ترجمان غریب - جهان جهان زه و تحسین ز هرکران رسدم
سزاست کز پی پاداش طرز این تأویل - نثار نور به دست فرشتگان رسدم
بزرگوار خدایا به حق آل عبا (علهیما السلام) - که این کنی که ز فضل و عطایت آن رسدم
که در دو کون ز جام ولای آل نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) - مدام لذت عرفان به کام جان رسدم
ز فیض جود علی (علیه السلام) چون رسیدم این توفیق - چنان رواست که تاریخش از همان رسدم
الحمدلله علی الاتمام والفوز به حسن الاختتام والصلوة والسلام علی مبدأ الانام محمد وآله الکرام. سنه 1229
چهار صفحه پایان کتاب احتیاج به اسکن دارد.