شعر «شبهاي بقيع »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

در جهان، هم شأن و همتائي كجا دارد بقيع   ***   چونكه يكجا، چار محبوب خدا دارد بقيع
نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول   ***    صادق و سجاد و باقر، مجتبي دارد بقيع
خلق شد عالم ز يُمن خلقت آل عب   ***    يك تن از پنج تن آل عبا دارد بقيع
همدم دلدادگان و، محرم محراب راز    ***     هست زين العابدين، بنگر چه ها دارد بقيع
حاصل آيات قرآن، باقرِ علم رسول     ***    وارث فضل و كمال انبيا دارد بقيع
صادق آل محمّد، ناشر احكام حق    ***    دين و دانش را، رئيس و پيشوا دارد بقيع
در نظر آيد، زمين بر چرخ سنگيني كندد   ***    بس كه خاكش گوهر سنگين بها دارد بقيع
گرچه تاريك است، در ظاهر ندارد يك چراغ    ***    همچو ايوانِ نجف نور و صفا دارد بقيع
رازها گويد به گوش شب در اين جا كهكشان   ***    رمزها از خلقت ارض و سما دارد بقيع
سايه ها نجواكنان بر مدفن اين چارتن    ***    كرده شب گيسو پريشان يا عزا دارد بقيع؟
سر به ديوارش زند هركس از اين جا بگذرد    ***    در سكوتش ناله ها و گريه ها دارد بقيع
چار معصومند و، دورند از حريم جدّشان    ***    شكوه ها از دشمنانِ مصطفي دارد بقيع
آن دو غاصب در جوار مدفن پاك رسول    ***    دور از او جسم امامان را چرا دارد بقيع؟
مي كند محكوم ظالم را، به هر دور زمان   ***   گفته ها با زائران آشنا دارد بقيع
بشنو از اين قبرها بانگ اناالمظلوم ر    ***    تا كه مهدي باز آيد، اين ندا دارد بقيع
تا شود ثابت كه نور حق نمي گردد خموش   ***    گرچه ويران شد، جلال كبريا دارد بقيع
ناله امّ البنين با اشك زهرا همدم است    ***    در غبارِ غم، جمال كربلا دارد بقيع
چون (حسان) اينجا بود، شبها، مسير فاطمه    ***    تا كه نامحرم نيايد، انزوا دارد بقيع
حبيب چايچيان