10- تعزیت علی (ع) در کربلا

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 ابن عباس گفت: با علی (ع) در زمان خروج او به سوی صفین (یعنی برای جنگ با معاویه)، پس زمانی که وارد زمین نینوا شد. آن زمین نزدیک شط فرات بود. با صدای بلند فرمود: ای پسر عباس آیا می شناسی این موضع را؟
عرض کردم: نمی شناسم.
فرمود: اگر بشناسی این زمین را از این زمین عبور نمی کنی تا اینکه گریه کنی.
ابن عباس گفت: پس علی (ع) گریست، گریه طولانی، تا آنکه محاسن شریفش تر شد و دانه های اشک آن جناب بر سینه او ریخت و ما نیز گریه کردیم با آن حضرت و او می فرمود: آه آه چه می خواهند از من آل ابی سفیان که حزب شیطان و اولیای کفرند.
سپس آب طلبید برای نماز و وضو گرفت و بعد از نماز مختصری چشمانش به خواب رفت چون بیدار شد فرمود: ابن عباس برای تو چیزی را بگویم که الآن در خواب دیده ام.
فرمود: دیدم مردهایی از آسمان نازل شدند که با آنها علم های سفید بود و در شمشیرهای سفید حمایل داشتند که می درخشید و کشیدند اطراف این زمین خطی را، و گویا درختانی بود در این زمین که شاخه های آنها به زمین آمد و خونی تازه در این زمین پیدا شد مانند دریا و گویا حسین من که پاره تن من است غرق بود در آن دریای خون، استغاثه و طلب یاری می کرد و کسی به داد او نمی رسید.
و آن مردمان سفید که از آسمان آمدند ندا می کردند او را و می گفتند: ای آل رسول صبر کنید البته شما کشته می شوید به دست بدترین مردم و اینک بهشت به شما مشتاق است.
پس مرا تعزیت گفتند و گفتند: یا أباالحسن بشارت باد تو را خداوند چشم تو را روشن گرداند در روزی که مردم بلند می شوند برای حساب.
سپس فرمود: قسم به آن کسی که جانم به دست اوست خبر داد مرا صادق مصدق ابوالقاسم (ع) (یعنی حضرت محمد (ص)) به اینکه عبور می کنم به این زمین در وقت رفتن به سوی اهل طغیان و این که این زمین کرب و بلا است.
دفن می شود در این زمین حسین من و هفده نفر از اولاد من و فاطمه (ع) و این زمین در آسمانها معروف است به زمین کرب و بلای حسین هم چنان که ذکر می شود بقعه مکّه و مدینه و بیت المقدّس. (12)

12) مناقب اهل بیت، ص 11 و 112