سوره مسد

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

 157. بسم الله الرحمن الرحیم
تبت یدا أبی لهب وتب ما أغنی عنه ماله و ماکسب سیطی ناراً ذات لهب وامرأته حماله الحطب فی جیدها حبل من مسد
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. بریده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)! هرگز مال و ثروتش و آن چه را به دست آورده، به حالش سودی نبخشید و به زودی وارد آتشی شعله ور و پر لهیب می شود و (نیز) همسرش، در حالی که هیزم کش (دوزخ) است و در گردنش طنابی است از لیف خرما.
این سوره، هشدار شدیدی است به ابولهب و همسر آتش افروز و هیزم کش او که مخالفان سرسخت پیامبر بودند و آن حضرت را آزار می رساندند.
داستان مشهور یوم الانذار ضمن این که نمونه ای از سرسختی و مخالفت ابولهب با رسول خدا را بیان می کند، دلیلی است آشکار بر یکی دیگر از فضایل امام همام، امیرمؤمنان (علیه السلام):
وحی الهی نخستین بار در کوه حرا بر قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و او را به مقام نبوت و رسالت مفتخر ساخت، فرشته وحی، گر چه او را از مقام رسالت آگاه ساخت، ولی هنگام ابلاغ رسالت را معین نکرد. از این رو، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مدت سه سال، از دعوت عمومی خودداری کرد و تنها از رهگذر ملاقات های خصوصی با افراد قابل و شایسته، توانست گروه معدودی را به آیین جدید الهی هدایت کند، تا این که سرانجام، پیک وحی فرا رسید و از جانب خدا فرمان داد که پیامبر، دعوت همگانی خود را از طریق دعوت خویشاوندان و بستگان آغاز کند:
وأنذر عشیرتک الأقربین واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین فان عصوک فقل انی بری مما تعملون.(521)
بستگان نزدیک خود را از عذاب الهی بیم ده و پر و بال پر مهر و مودت خود را بر سر افراد با ایمان بگشا، و اگر با تو از در مخالفت وارد شدند، بگو: من از کارهای (بد) شما بیزاریم.
از این رو، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) دستور داد که 45 نفر از شخصیت های بزرگ بنی هاشم را به مهمانی نهار دعوت کند و غذایی از گوشت، همراه با شیر، برای پذیرایی آماده سازد.
مهمانان همگی در وقت معین، به حضور پیامبر شتافتند. پس از صرف غذا، ابولهب، عموی پیامبر، با سخنان سبک خود، مجلس را از آمادگی برای طرح دعوت و تعقیب هدف بیرون برد. مهمانی بدون گرفتن نتیجه به پایان رسید و مهمانان پس از صرف غذا و شیر، خانه رسول خدا را ترک گفتند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم گرفت که فردای آن روز، ضیافت دیگری ترتیب دهد و همه آنان را به جز ابولهب به خانه خود دعوت کند. بار دیگر حضرت علی (علیه السلام) به دستور پیامبر غذا و شیر آماده کرد و از شخصیت های برجسته و شناخته شده بنی هاشم برای صرف نهار و شنیدن سخنان پیامبر دعوت کرد. همه مهمانان دوباره در موعد مقرر، در مجلس حاضر شدند و پیامبر پس از صرف غذا سخنان خود را چنین آغاز کرد:
به راستی هیچ گاه راهنمای مردم به آنان دروغ نمی گوید. من هرگاه (به فرض محال) به دیگران دروغ بگویم، قطعاً به شما دروغ نخواهم گفت و اگر دیگران را فریب دهم، شما را فریب نخواهم داد. به خدایی که جز او خدایی نیست، من فرستاده او به سوی شما و عموم جهانیان هستم. هان! آگاه باشید همان گونه که می خوابید، می میرید و هم چنان که بیدار می شوید، زنده خواهید شد. نیکوکاران به پاداش اعمال خود و بدکاران به کیفر کردارشان می رسند و بهشت جاودان، برای نیکوکاران و دوزخ ابدی، برای بدکاران آماده است. هیچ کس از مردم، برای اهل خود، چیزی بهتر از آن چه من برای شما آورده ام، نیاورده است. من خیر دنیا و آخرت برای شما آورده ام. خدایم به من فرمان داده است که شما را به وحدانیت او و رسالت خویش دعوت کنم. چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟
پیامبر این جمله را گرفت و قدری مکث کرد تا ببیند کدام یک از حاضران، به ندای او پاسخ مثبت می گوید. در آن هنگام، سکوتی آمیخته با بهت و حیرت. بر مجلس حکومت می کرد و همه سر به زیر افکنده، در فکر فرو رفته بودند. ناگهان علی (علیه السلام) که سن او در آن روز، از پانزده سال تجاوز نمی کرد، سکوت را در هم شکست و برخاست و رو به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کرد و گفت: ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری می کنم. سپس دست خود را به سوی پیامبر دراز کرد تا دست او را به عنوان پیمان فداکاری بفشرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که علی (علیه السلام) بنشیند و بار دیگر سؤال خود را تکرار کرد. باز علی (علیه السلام) برخاست و آمادگی خود را اعلام کرد. این بار نیز پیامبر به وی دستور داد که بنشیند. در نوبت سوم نیز، هم چون دو نوبت قبل، غیر از علی (علیه السلام) کسی برنخاست و تنها او بود که به پا خاست و پشتیبانی خود را از هدف مقدس پیامبر اعلام کرد. در این هنگام، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست خود را بر دست علی (علیه السلام) زد و کلام تاریخی خود را درباره او، در مجلس بزرگان هاشم، چنین بر زبان آورد:
هان، ای خویشاوندان و بستگان من! بدانید که علی برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است.(522)
از این طریق، نخستین وصی اسلام، به وسیله آخرین سفیر الهی، در آغاز اعلان رسالت و در زمانی که جز عده ای اندک، کسی به آیین او نگرویده بود، تعیین شد.(523)

521) شعراء (26) آیه 214 - 216.
522) بنا به نقل سیره حلبی (ج 1، ص 321) رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر این جمله، دو مطلب دیگر نیز افزود و فرمود: و وزیر و وارث من نیز هست.
523) فروغ ولایت، ص 55 - 57 (با اندکی تلخیص). این فضیلت تاریخی، در منابع زیر نقل شده است: تاریخ طبری، ج 2، ص 216؛ تفسیر طبری، ج 19، ص 74؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 24؛ سیره حلبی، ج 1، ص 321.