متن ادبی «الفبای دانش تکمیل شد»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

مدینه از بوی بهشت آکنده است، از بوی خوش افلاک، انگار تمام ملایک، یکباره از آسمان به زمین هبوط کرده ‏اند و زمین را به عطر خوش انفاس قدسی ‏شان میهمان
شاید آمده ‏اند تا بال‏هایشان را به قدوم آسمانی پنجمین آفتاب ولایت، متبرک سازند.
شاید آمده ‏اند تا زمین، با شکوه هرچه تمام ‏تر، به پیشواز گل برود.
سال، سال 58 هجری است، ماه، ماه رجب، ماه بخشش و مغفرت
شهر، شهرِ پیامبر رحمت و خانه، خانه چهارمین خورشید امامت...
* * *
چه اصالتی، چه پیشینه مبارکی، چه تباری!
پدر، حجّت خداوند و مادر، دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه ‏السلام
پدر، خورشید و مادر، ماه
پدر، نور و مادر، نور، و تو، فرزند دو نور؛ نور علی نور
و تو ذوالنّورین و تو فرزند بهشت و تو فرزند زمزم.
دیری است، دنیا، گوش خوابانده و صدای دلنواز آمدنت را بی‏تاب گشته
دیری است زمانه، لحظه مقدّس شکوفایی بهشت وجودت را به انتظار نشسته.
دیری است، وعده آسمانی آمدنت، دل‏ها را مشتاق کرده.
نمی‏دانم چه رازی در حضور تو جاری است که قرن‏ها پیش، وعده ‏ات دادند...
تو آن واقعه بی ‏بدیلی که لحظه وقوعت را دقیقه‏ ها و ثانیه‏ ها، چشم انتظار بودند...
تو از قدیم، حضور داشتی و اینک به زمین هدیه شدی...
تو آن ستاره دنباله ‏داری که از قرن‏ها پیش، آسمان در هیجان ظهورت می‏سوخت... و امشب همان شب است؛ شبی که باید اتّفاق بیافتی، شبی که باید پلک بگشایی و آینده انسان را به موازات نگاه روشنت، به نور ختم کنی...،
درست لحظه رویش گل وجودت، پایه‏ های جهل، به خود لرزید و تارهای سست نادانی از هم گسیخت.
تا که نام بلند تو را، فرشته ‏ها زمزمه کردند، گمراهی به پایان رسید و نور دانش، جهان را به روشنی فرا خواند که تو باقرالعلومی و شکافنده همیشه علوم!
ای وارث بر حقّ علم نبوی! خدا، جرعه جرعه علم خویش را در درونت ریخت و دروازه ‏های بسته معرفت را تو در تو، بر روی سینه ‏ات گشود و تو را عالم اسرار عیان و نهان، قرار داد. تا به معجزه انگشت خرد خویش، گره از جهل و نافهمی بشر بگشایی
ای پنجمین حجّت بزرگ خدا! روز میلاد تو، میلاد تمام خوبی‏ هاست!
روز میلاد تو، مرگ تمام نادانی ‏هاست
روز میلاد تو، معلومی تمام مجهول‏ هاست، انقراض نسل نداشتن‏ ها و شروع فهم و ادراک
روز میلاد تو، روز بلوغ انسان‏ها و روز کمال اندیشه‏ هاست
روز میلاد تو، الفبای دانش بشر، تکمیل شد.

خدیجه پنجی