شعر «از آن گلایه تلخ»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

«از آن گلایه تلخ»

چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد   ***   چهار بار دلت کوه شد به لرزه درآمد
تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین   ***   مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد
چهار مرتبه شن‏زارهای ظهر، تنت را   ***   گریستند و تو را داغ‏های مستمر آمد
چنان گریسته‏ای روزهای خستگی‏ات را   ***   که تکّه تکّه خاک بقیع نوحه‏گر آمد
از آن گلایه تلخت به گوش علقمه بانو!   ***   هر آنچه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد
چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی   ***   چهار بار تو بودیّ و اسب بی‏پسر آمد
تو کوه بودی و از پشتِ شانه‏های بلندت   ***   چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد
حسین هدایتی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page