آیا عثمان قاتل دو دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده ؟

(زمان خواندن: 15 - 29 دقیقه)

سؤال كننده : امداد

توضیح سؤال :
در بسیاری از متون روائی اهل سنّت مهم ترین افتخار برای عثمان را دامادی او برای دو تن از دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (رقيّه و ام كلثوم) ذكر نموده اند و به همین دلیل لقب « ذوالنورین» به عثمان داده اند و نیز روایتی را نقل می كنند كه آن حضرت پس از مرگ دو دخترش فرموده اند : اگر ده دختر هم می داشتم آن ها را به عقد عثمان در می آوردم .
لكن اكنون این سئوال مطرح است كه برای دختری به نام « رقيّه» كه ادّعا می شود از دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و یا دختر خوانده او بوده و به عقد عثمان درآمده چه اتّفاقی افتاده است ؟ آیا این نكته صحیح است كه او مورد ظلم و ستم همسرش « عثمان» قرار گرفته و پس از تحمل درد و رنج های فراوان در خانه او كشته شده است ؟

پاسخ اجمالی :
الف . كتب شيعه :
...إن رقية لما قتلها عثمان...(اصول كافي ، ج 3 ص 237 .)
...ثمّ ضربها الضرب الذي كان السبب في موتها ...(منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه ، حبيب الله خوئي ، ج 3 ، ص 34 ، به نقل از محدّث جزايري)

ب . كتب اهل سنّت :
...لا يدخل القبر رجل قارف أهله فلم يدخل عثمان بن عفان رضي الله عنه القبر...(مسند احمد بن حنيل ، ج 3 ، ص 229 ، هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه ، المستدرك ، ج4 ، ص47 .)

و ذهبی نيز در تلخيص المستدرك بر صحت روایت اقرار می كند .
... هل منكم من أحد لم يقارف الليلة ؟...(صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 93 .)
ابن بطال در شرح صحیح بخاری آورده است : أراد النبي (ص) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها...

ج : جمع بندی از كتاب های شیعه و سنّی در اتّفاقات منجر به كشته شدن « رقيّه » .

پاسخ تفصیلی :
صحّت و سقم این ادّعا و این كه آیا این دو نفر از دختران آن حضرت بوده و یا دختران «هاله» خواهر حضرت خدیجه بود ه اند در جای خود تحقیق شده است كه جویندگان تحقیق می توانند روی این آدرس كلیك نمایند.
اما این كه عثمان ، رقیه را به قتل رسانده است ، یا نه مطالبی در كتاب های شیعه و سنی وجود دارد كه ما به نقل آن ها اكتفا كرده و قضاوت را به خوانندگان عزیز واگذار می كنیم .

مطالبی از كتاب های شیعه :
شیخ كلینی در كتاب ارزشمند اصول كافی با سندی صحیح می نویسد :
6 - عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن عثمان بن عيسي ، عن علي بن أبي حمزة ، عن أبي بصير قال : قلت لأبي عبد الله عليه السلام : أيفلت من ضغطة القبر أحد ؟ قال : فقال : نعوذ بالله منها ما أقل من يفلت من ضغطة القبر إن رقية لما قتلها عثمان وقف رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) علي قبرها فرفع رأسه إلي  السماء فدمعت عيناه وقال للناس : إني ذكرت هذه وما لقيت فرققت لها واستوهبتها من ضمة القبر ...
ابو بصير از امام صادق عليه السلام سئوال نمود آيا كسي از فشار قبر خلاصي دارد ؟ حضرت فرمودند : پناه مي بريم به خدا از فشار قبر ، كمتر كسي است كه از آن خلاصي داشته باشد . زماني كه رقيه [ دختر خوانده رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ] به دست عثمان كشته شد ، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در كنار قبر او ايستاد و سر به سوي آسمان بلند كرد و در حالي كه اشك از ديدگان حضرت جاري بود خطاب به مردم فرمود : من همواره به ياد رقيه بودم و هرگاه او را مي ديدم دلم به حال او مي سوخت از اين رو خلاصي از فشار قبر را از خداوند براي او خواستم .(اصول كافي ، ج 3 ص 237 ، 4718).

میرحبیب الله هاشمی موسوی خوئی به نقل از محدّث جزائری می نویسد :
إنّ طوايف العامّة و الخاصّة رووا أنّ عثمان قد ضرب رقية زوجته ضربا مبرحا أي مؤلما حتي أثرت السياط في بدنها علي غير جناية تستحقّها و لما أتت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله شاكية تكلّم عليها ، و قال صلّي اللّه عليه و آله  و سلّم : لا يليق بالمرئة أن تشكو من زوجها و أمرها بالرّجوع إلي منزله ، ثمّ كرّر عليه الضرب فأتت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله ثمّ ردّها ، ثمّ ضربها الضرب الذي كان السبب في موتها فأمر النبيّ صلّي اللّه عليه و آله عليّا أن يخرجها من منزل عثمان فأتي بها إلي بيت النبيّ صلّي اللّه عليه و آله و ماتت فيه.
دو گروه شیعه و سنّی روایت كرده اند كه عثمان همسرش رقيّه را مورد ضربه شدیدی قرار داد به شكلی كه اثر تازیانه بر بدن او باقی مانده بود و این در حالی بود كه هیچ عملی كه استحقاق چنین جنایتی را داشته باشد از او سر نزده بود . رقيّه نزد پدرش [ در حقیقت پدر خوانده اش ] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم از او شكایت كرد امّا حضرت فرمود : برای زن شایسته نیست كه از همسرش شكایت نماید ؛ لذا او را امر نمود كه به منزل همسرش مراجعت نماید ؛ امّا بازهم این ضرب و شتم ها ادامه یافت و به ضرباتی كه منجر به مرگ او شد انجامید كه در این جا دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم درنگ را جایز نشمارد و به حضرت علی علیه السلام دستور داد تا رقيّه را از منزل عثمان به خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برگرداند و بعد از آن كه به خانه [پدرخوانده اش] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت از دنیا رفت .(منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة ، سيّد مير حبيب الله هاشمي خوئي ، ج 3 ، ص 34)

مطالبی از كتاب های اهل سنّت :
احمد حنبل در مسندش با سند صحیح می نویسد :
ان رقية رضي الله عنها لما ماتت قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لا يدخل القبر رجل قارف أهله فلم يدخل عثمان بن عفان رضي الله عنه القبر...
زماني كه رقيه رضي الله عنها از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه[ وآله ] وسلم فرمود : كسي كه ديشب با همسر خود همبستر شده داخل قبر نشود ؛ از اين رو عثمان بن عفان داخل قبر نشد ...(مسند احمد بن حنيل ، ج 3 ، ص 229 و الاستيعاب هامش الاصابه ، ج 4 ، ص 301 و الاصابه ، ج 4 ، ص 304 و فتح الباري ، ج 3 ، ص 127)

حاكم نیشابوری بعد از نقل روایت می گوید :
هذا حديث صحيح علي شرط مسلم ولم يخرجاه .(المستدرك ، ج4 ، ص47)
و ذهبی نیز در تلخیص المستدرك بر صحت روایت اقرار می كند .
و با عبارتی دیگر بخاری در صحیح خود آورده است :
عن أنس ، قال : شهدنا دفن بنت رسول الله " صلي الله عليه وآله " ورسول الله (ص) جالس علي القبر ، فرأيت عينيه تدمعان ، فقال : هل منكم من أحد لم يقارف الليلة ؟ فقال أبو طلحة : أنا ، فنزل في قبرها .
انس می گوید ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلی الله علیه[وآله ] وسلم بودیم و در حالی كه آن حضرت در كنار قبر نشسته بود و اشك می ریخت فرمود : كدام یك از شما دیشب با همسر خویش همبستر نشده است ؟ كه ابوطلحه گفت : من با همسر خویش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گردید. (صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 93)

ابن بطال در شرح مطلب بخاری می نویسد :
أراد النبي (ص) أن يحرم عثمان النزول في قبرها . وقد كان أحق بها ، لأنه كان بعلها . وفقد منهم علقا لا عوض منه ، لأنه حين قال " عليه السلام " : " أيكم لم يقارف الليلة أهله " سكت عثمان ، ولم يقل : أنا ، لأنه كان قد قارف ليلة ماتت بعض نسائه ، ولم يشغله الهم بالمصيبة ، وانقطاع صهره من النبي (ص) عن المقارفة ، فحرم بذلك ما كان حقا له ، وكان أولي به من أبي طلحة وغيره ، وهذا بين في معني الحديث . ولعل النبي (ص) قد كان علم ذلك بالوحي ، فلم يقل له شيئا ، لأنه فعل فعلا حلالا ، غير أن المصيبة لم تبلغ منه مبلغا يشغله ، حتي حرم ما حرم من ذلك ، بتعريض دون تصريح " .
پیامبر اراده نمود تا با این سخنش عثمان را از داخل شدن درون قبر رقيّه منع نماید و این در حالی بود كه او سزاوار ترین افراد به این كار بود چرا كه او همسرش بود وكسی را از دست داده بود كه هیچ جایز گزینی برای آن نبود ؛ از این رو هنگامی كه حضرت فرمود « چه كسی دیشب با همسرش همبسترنشده است ؟» عثمان سكوت كرد و نتوانست بگوید من . چرا كه او در شب وفات همسرش بدون اهمیت به این مصیبت با دیگری همبستر شده بود و این به معنای قطع رابطه دامادی با رسول خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلم بود كه به همین خاطر رسول خدا صلی الله علیه [و آله] وسلم او را از این حق محروم نمود در حالی كه او از ابو طلحه و غیر او سزاوارتر برای داخل شدن در قبر بود و این مطلب از معنای حدیث به خوبی فهمیده می شود . و شاید هم پیامبر اكرم صلی الله علیه [ وآله ] وسلم از طریق وحی به این مطلب پی برده بود لذا به طور مستقیم سخنی با وی نگفت چون اگر چه او فعل  حرامی مرتكب نشده بود ولی از آن جا كه نسبت به مصیبت وارد شده هیچ اهمیتی نداده و ذهن خود را نیز به آن مشغول نساخته به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه [و آله] وسلم بدون تصریح ؛ بلكه با تعریض و كنایه عثمان را از آنچه كه باید محروم سازد محروم ساخت .(شرح صحيح بخاري ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328 و الروض الانف ، سهيلي ( قرن 6 ) ،ج 3 ، ص 127 و ص 184 و سمط النجوم العوالي ( قرن 12) ، ج1 ، ص 512 )

و نیز مطلب زير در شرح مطلب بخاری آمده است :
فيه : أَنَس ، قَالَ : شَهِدْنَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَرَسُولُ اللَّهِ (ص) جَالِسٌ عَلَي الْقَبْرِ ، فَرَأَيْتُ عَيْنَيْهِ تَدْمَعَانِ ، فَقَالَ : هَلْ فِيكُمْ مِنْ أَحَدٍ لَمْ يُقَارِفِ اللَّيْلَةَ ؟ فَقَالَ أَبُو طَلْحَةَ : أَنَا ، قَالَ : فَانْزِلْ فِي قَبْرِهَا ، قَالَ ابْنُ مُبَارَكٍ : قَالَ فُلَيْحٌ أُرَاهُ يَعْنِي : الذَّنْبَ .
انس می گوید ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلی الله علیه [وآله ] وسلم بودیم و در حالی كه آن حضرت در كنار  قبر نشسته بود و اشك می ریخت فرمود : كدامیك از شما دیشب با همسر خویش همبستر نشده است ؟ كه ابوطلحه گفت : من با همسر خویش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گردید . ابن مبارك می گوید : فلیح آن ( عمل عثمان ) را گناه دانسته است . (شرح مشكل الاثار ، ج 6 ، ص323)

و نیز در ذیل مطلب بخاری كه در بالا آمد ابن حزم اندلسی در المحلّی می نویسد :
585 - مَسْأَلَةٌ - وَأَحَقُّ الناس بِإِنْزَالِ الْمَرْأَةِ في قَبْرِهَا من لم يَطَأْ تِلْكَ اللَّيْلَةَ
مساله 585 : سزاوار ترين افراد براي داخل شدن در قبر همسرش كسي است كه در شب وفات او با كس ديگري همبستر نشده باشد. (المحلّي ، ج 5 ، ص 145)

جمع بندی از كتاب های شیعه و سنّی در اتّفاقات منجر به كشته شدن رقيّه :
در جمع بندی مطالبی كه از كتب شیعه و سنّی می توان استفاده كرد ماجرای كشته شدن رقیه را با اندكی تلخیص و تصرّف این گونه می توان توصیف نمود :
معاوية بن المغيرة بن أبي العاص الأموي فهذا الرجل كان مع قريش في معركة أحد التي انتصر فيها المشركون . ثم قام مع هند بنت عتبة بتمزيق أوصال حمزة سيد الشهداء .
معاویه بن مغیره ابن ابی العاص اموی شخصی است كه در جنگ احد با مشركین همراهی داشت كه پس از پیروزی مشركین در آن جنگ به همراه « هند بنت عتبه» (همسر ابوسفیان) اعضای بدن حمزه سیدالشهداء را مُثله كردند .(الاستيعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1923 . اسد الغابه ، ابن اثير ، ج 5 ، ص 562 . الاصابه ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 237 ، الكامل ، ابن اثير ، ج 2 ، ص 166)

فنزل جبرئيل من السماء وأخبر الرسول صلي الله عليه وآله وسلم بإخفاء عثمان لمعاوية في بيته فأرسل صلي الله عليه وآله وسلم مجموعة من الصحابة إلي بيت عثمان فأخرجوا معاوية منه ، وجاءوا به إلي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم . فجاء عثمان وتوسل برسول الله صلي الله عليه وآله وسلم للصفح عن معاوية ، فتركه صلي الله عليه وآله وسلم وأمهله ثلاثة أيام للخروج من المدينة وأقسم النبي صلي الله عليه وآله علي قتله إن وجده في أطرافها ، وسار رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم إلي حمراء الأسد . لكنه لم يخرج منها وبقي في أطراف المدينة يتجسس أخبار جيوش المسلمين ! فأخبر جبرائيل رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بذلك فأرسل عليا عليه السلام وعمارا فقتله علي عليه السلام .
بعد از آن كه جبرئیل نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از واقعه با خبر ساخت آن حضرت گروهی از صحابه را به خانه عثمان فرستاد تا معاویه را از آنجا خارج ساخته و نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آورند كه عثمان خدمت حضرت آمده و به حضرت متوسل گردید تا از معاویه در گذرد كه از این جهت حضرت سه روز او را مهلت داد تا از مدینه خارج گردد و قسم یاد كرد كه در صورتی كه بار دیگر او را در اطراف مدینه در حال جاسوسی ببینند او را به قتل رسانند و او را به منطقه حمراء الاسد فرستاد ( تا از آنجا به سوی مكه بازگردد امّا او در همان اطراف ماند و به جاسوسی ادامه می داد ، كه بار دیگر جبرائیل نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را با خبر ساخت و حضرت هم به حضرت علی علیه السلام و عمّار ماموریت داد تا او را یافته و به قتل رسانند.(البدايه و النهايه ، ابن كثير ، ج 4 ص 58 . امتاع الاسماع ، مقريزي ، ج 1 ، ص 178 ، السيره النبويه ، ابن هشام حميري ، ج 3 ، ص 617 ، السيره االنبويه ، ابن كثير ، ج 3 ، ص 102 ، النزاع و التخاصم ، مقريزي ، ص 60 ، السيره الحلبيه ، حلبي ، ج 2 ، ص 556)

8 - عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَي عَنْ يَزِيدَ بْنِ خَلِيفَةَ الْخَوْلَانِيِّ وَ هُوَ يَزِيدُ بْنُ خَلِيفَةَ الْحَارِثِيُّ قَالَ سَأَلَ عِيسَي بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ تَخْرُجُ النِّسَاءُ إِلَي الْجَنَازَةِ وَ كَانَ ع مُتَّكِئاً فَاسْتَوَي جَالِساً ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْفَاسِقَ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ آوَي عَمَّهُ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ وَ كَانَ مِمَّنْ هَدَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَمَهُ فَقَالَ لِابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا تُخْبِرِي أَبَاكِ بِمَكَانِهِ كَأَنَّهُ لَا يُوقِنُ أَنَّ الْوَحْيَ يَأْتِي مُحَمَّداً فَقَالَتْ مَا كُنْتُ لِأَكْتُمَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَدُوَّهُ فَجَعَلَهُ بَيْنَ مِشْجَبٍ لَهُ وَ لَحَفَهُ بِقَطِيفَةٍ فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَحْيُ فَأَخْبَرَهُ بِمَكَانِهِ فَبَعَثَ إِلَيْهِ عَلِيّاً ع وَ قَالَ اشْتَمِلْ عَلَي سَيْفِكَ ائْتِ بَيْتَ ابْنَةِ ابْنِ عَمِّكَ فَإِنْ ظَفِرْتَ بِالْمُغِيرَةِ فَاقْتُلْهُ فَأَتَي الْبَيْتَ فَجَالَ فِيهِ فَلَمْ يَظْفَرْ بِهِ فَرَجَعَ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ أَرَهُ فَقَالَ إِنَّ الْوَحْيَ قَدْ أَتَانِي فَأَخْبَرَنِي أَنَّهُ فِي الْمِشْجَبِ- وَ دَخَلَ عُثْمَانُ بَعْدَ خُرُوجِ عَلِيٍّ ع فَأَخَذَ بِيَدِ عَمِّهِ فَأَتَي بِهِ إِلَي النَّبِيِّ ص فَلَمَّا رَآهُ أَكَبَّ عَلَيْه وَ لَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ وَ كَانَ نَبِيُّ اللَّهِ ص حَيِيّاً كَرِيماً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا عَمِّي هَذَا الْمُغِيرَةُ بْنُ أَبِي الْعَاصِ وَفَدَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ آمَنْتَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَذَبَ وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ مَا آمَنَهُ فَأَعَادَهَا ثَلَاثاً وَ أَعَادَهَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثَلَاثاً أَنَّي آمَنَهُ إِلَّا أَنَّهُ يَأْتِيهِ عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ يَأْتِيهِ عَنْ يَسَارِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ قَدْ جَعَلْتُ لَكَ ثَلَاثاً فَإِنْ قَدَرْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ ثَالِثَةٍ قَتَلْتُهُ فَلَمَّا أَدْبَرَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اللَّهُمَّ الْعَنِ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ وَ الْعَنْ مَنْ يُؤْوِيهِ وَ الْعَنْ مَنْ يَحْمِلُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يُطْعِمُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يَسْقِيهِ وَ الْعَنْ مَنْ يُجَهِّزُهُ وَ الْعَنْ مَنْ يُعْطِيهِ سِقَاءً أَوْ حِذَاءً أَوْ رِشَاءً أَوْ وِعَاءً وَ هُوَ يَعُدُّهُنَّ بِيَمِينِهِ وَ انْطَلَقَ بِهِ عُثْمَانُ فَآوَاهُ وَ أَطْعَمَهُ وَ سَقَاهُ وَ حَمَلَهُ وَ جَهَّزَهُ حَتَّي فَعَلَ جَمِيعَ مَا لَعَنَ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص مَنْ يَفْعَلُهُ بِهِ ثُمَّ أَخْرَجَهُ فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ يَسُوقُهُ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْ أَبْيَاتِ الْمَدِينَةِ حَتَّي أَعْطَبَ اللَّهُ رَاحِلَتَهُ وَ نُقِبَ حِذَاهُ وَ وَرِمَتْ قَدَمَاهُ فَاسْتَعَانَ بِيَدَيْهِ وَ رُكْبَتَيْهِ وَ أَثْقَلَهُ جَهَازُهُ حَتَّي وَجَسَ بِهِ فَأَتَي شَجَرَةً فَاسْتَظَلَّ بِهَا لَوْ أَتَاهَا بَعْضُكُمْ مَا أَبْهَرَهُ ذَلِكَ فَأَتَي رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَحْيُ فَأَخْبَرَهُ بِذَلِكَ فَدَعَا عَلِيّاً ع فَقَالَ خُذْ سَيْفَكَ وَ انْطَلِقْ أَنْتَ وَ عَمَّارٌ وَ ثَالِثٌ لَهُمْ فَأْتِ الْمُغِيرَةَ بْنَ أَبِي الْعَاصِ تَحْتَ شَجَرَةِ كَذَا وَ كَذَا فَأَتَاهُ عَلِيٌّ ع فَقَتَلَهُ فَضَرَبَ عُثْمَانُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ أَنْتِ أَخْبَرْتِ أَبَاكِ بِمَكَانِهِ فَبَعَثَتْ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص تَشْكُو مَا لَقِيَتْ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص اقْنَيْ حَيَاءَكِ مَا أَقْبَحَ بِالْمَرْأَةِ ذَاتِ  حَسَبٍ وَ دِينٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ تَشْكُو زَوْجَهَا فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ مَرَّاتٍ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ لَهَا ذَلِكَ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ دَعَا عَلِيّاً ع وَ قَالَ خُذْ سَيْفَكَ وَ اشْتَمِلْ عَلَيْهِ ثُمَّ ائْتِ بَيْتَ ابْنَةِ ابْنِ عَمِّكَ فَخُذْ بِيَدِهَا فَإِنْ حَالَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا أَحَدٌ فَاحْطِمْهُ بِالسَّيْفِ وَ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَالْوَالِهِ مِنْ مَنْزِلِهِ إِلَي دَارِ عُثْمَانَ فَأَخْرَجَ عَلِيٌّ ع ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَيْهِ رَفَعَتْ صَوْتَهَا بِالْبُكَاءِ وَ اسْتَعْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَي ثُمَّ أَدْخَلَهَا مَنْزِلَهُ وَ كَشَفَتْ عَنْ ظَهْرِهَا فَلَمَّا أَنْ رَأَي مَا بِظَهْرِهَا قَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مَا لَهُ قَتَلَكِ قَتَلَهُ اللَّهُ وَ كَانَ ذَلِكَ يَوْمَ الْأَحَدِ وَ بَاتَ عُثْمَانُ مُلْتَحِفاً بِجَارِيَتِهَا فَمَكَثَ الْإِثْنَيْنَ وَ الثَّلَاثَاءَ وَ مَاتَتْ فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ فَلَمَّا حَضَرَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع فَخَرَجَتْ ع وَ نِسَاءُ الْمُؤْمِنِينَ مَعَهَا وَ خَرَجَ عُثْمَانُ يُشَيِّعُ جَنَازَتَهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ ص قَالَ مَنْ أَطَافَ الْبَارِحَةَ بِأَهْلِهِ أَوْ بِفَتَاتِهِ فَلَا يَتْبَعَنَّ جَنَازَتَهَا قَالَ ذَلِكَ ثَلَاثاً فَلَمْ يَنْصَرِفْ فَلَمَّا كَانَ فِي الرَّابِعَةِ قَالَ لَيَنْصَرِفَنَّ أَوْ لَأُسَمِّيَنَّ بِاسْمِهِ فَأَقْبَلَ عُثْمَانُ مُتَوَكِّئاً عَلَي مَوْلًي لَهُ مُمْسِكاً بِبَطْنِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَشْتَكِي بَطْنِي فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَأْذَنَ لِي أَنْصَرِفُ قَالَ انْصَرِفْ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع وَ نِسَاءُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ فَصَلَّيْنَ عَلَي الْجِنَازَة .
یزید بن خلیفه حارثی می گوید : در محضر حضرت امام صادق علیه السلام نشسته بودم كه عیسی بن عبدالله از آن حضرت سئوال كرد : آیا شركت در تشیع جنازه برای زنان جایز است ؟ حضرت در حالی كه تكیه زده بودند مستقیم نشستند و سپس فرمودند : آن شخص فاسق كه لعنت خدا بر او باد [پسر] عمویش [معاویه بن] مغیره بن ابی العاص به او پناهنده شد و در حالی كه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خون او را هدر شمرده بود درخواستش را پذیرفت و به او پناه داد و به دختر [خوانده] رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم گفت : مبادا پدرت را از این ماجرا با خبر سازی ! گویا او به این مطلب یقین پیدا نكرده بود كه وحی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل می شود و او را با خبر می سازد . دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ گفت : من رسول خدا را از وجود دشمنش بی خبر نمی گذارم . آن شخص فاسق [پسر] عموی خود را در پشت جا لباسی مخفی كرد و با ملحفه و پارچه ای پوشاند ، تا این كه وحی نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را از مخفی گاه دشمنش با خبر ساخت و آن حضرت هم امیرالمومنین علیه السلام را با شمشیر فرستاد تا اگر او را یافت از پای در آورد ؛ اما چون به آن جا رفت و قدری تفحّص نمود كسی را نیافت و مجدداً به محضر حضرت باز گشت و عرض كرد من كسی را نیافتم ، حضرت فرمود : وحی نازل شد و مرا از مكان اختفاء او با خبر ساخت . برو و او را از پشت جا لباسی پیدا كن . امّا به محض این كه امیر المومنین علیه السلام از محل اختفاء خارج شده بود عثمان دست او را گرفت و به منزل رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آورد ولی حضرت از او روی برگرداند و با وجود این كه حضرت شخصی شدیداً با حیا و كریم بودند به او توجّه نفرمودند . عثمان گفت : یا رسول الله ! این شخص [پسر] عموی من [معاویه] بن مغیره بن ابی العاص است كه نزد من آمده است قسم به آن كسی كه شما را به نبوّت مبعوث نمود به او امان دهید !
امام صادق علیه السلام سه مرتبه فرمود : در حالی كه او دروغ می گفت [و خود به آن خدا ایمان نیاورده بود] و به همان كسی كه او را به نبوّت مبعوث نمود پیامبر به او پناه نداد مگر این كه تا سه مرتبه عثمان این سخن را تكرار نمود و هر بار بر آن اصرار و پا فشاری نمود تا مرتبه چهارم كه حضرت سر بلند كرد و فرمود : تا سه روز به او مهلت دادم امّا اگر بعد از آن دوباره به او دست یافتم او را خواهم كشت و چون او خارج شد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : خدایا ! [ پسر] مغیره بن ابی العاص و هر كس كه به او پناه داد و او را به این جا هدایت نمود و او را اطعام نمود و سیراب كرد و او را تجهیز كرد و برای او امكانات فراهم نمود لعنت نما !
در حقیقت رسول خدا با این لعن عثمان را در كنار او قرار داد چون او بود كه او را پناه داده و اطعام كرده و سیراب نموده وامكانات برایش فراهم نموده بود و بعد از آن هم تا سه روز دیگر تمام آنچه را كه رسول خدا مورد لعن قرار داده بود را انجام داد و روز چهارم او را به خارج از خانه سوق داد امّا با این وجود او از شهر مدینه خارج نشد تا این كه خداوند مركبش را هلاك نمود و بر اثر پیاده روی زیاد كفشش سوراخ شد و پاهایش متورم گردید تا حدّی كه ناچار شد روی دست و زانوهایش راه برود و بار بر او سنگینی می كرد تا این كه از ترس به سایه درختی كوچك كه جا برای یك نفر بیشتر نداشت پناه برد . در این هنگام وحی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و او را از مكان اختفاء او با خبر ساخت . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امیر المومنین علیه السلام را فرا خواند و فرمود : شمشیرت را بردار و به همراه عمّار و شخص دیگری به فلان مكان برو و [ معاویه بن] مغیره را به قتل برسان . امیر المومنین هم رفت و دستور حضرت را عملی ساخت .
بعد از كشته شدن او بود كه عثمان دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را مورد ضرب و شتم قرار داد و به او گفت : تو پدرت را از مكان اختفاء او با خبر ساخته ای . دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نزد پدر رفته و از رفتار همسرش شكایت نمود امّا حضرت فرمود : زشت است زن دیندار و با كمال هر روز شكایت همسرش را نزد دیگران ببرد امّا این داستان تا سه روز دیگر تكرار شد تا این كه در روز چهارم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امیرالمومنین علیه السلام را خواست و فرمود : شمشیر را بر دار و آن را در جامه ات مخفی ساز و به خانه دختر عمویت برو و او را بیاور و اگر كسی بین تو و او مانع گردید گردنش را بزن ! و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چون انسان ره گم كرده به سوی خانه عثمان در حركت بود كه امیرالمومنین علیه السلام دختر آن حضرت را از خانه خارج ساخت و به سوی حضرت باز می گرداند كه به محض این كه در بین راه نگاهش به پدر افتاد صدایش را به گریه بلند نمود و حضرت نیز گریست و اشك از دیدگانش جاری شد و دخترش را به منزل خود برد و چون جامه از پشت دخترش برداشت و آثار جنایت را مشاهده نمود سه مرتبه فرمود : خدا او را بكشد كه تورا كشت ! و بعد از این روز كه روز یك شنبه بود سه روز بعد از آن به شهادت رسید و این در حالی بود كه در شب شهادت رقيّه ، عثمان با جاریه دیگری همبستر شده بود .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به دخترش فاطمه سلام الله علیها دستور داد تا با دیگر زنان مومن ، پیكر او را از خانه خارج ساخته و تشییع نمایند و چون عثمان نیز برای تشییع حاضر گردید و نگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او افتاد سه مرتبه فرمود : هر كس كه دیشب با یكی از اهل و عیال خود همبستر شده در تشیییع جنازه حاضر نشود . امّا با این وجود عثمان بازنگشت تا این كه در مرتبه چهارم حضرت با صدای بلند فرمود : آن كس را كه گفتم باز گردد و الّا او را با اسم مشخص می كنم كه در اینجا دیگر عثمان در حالی كه بر شانه غلام خود تكیه كرده بود به شكم خود چسبید و به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض كرد : من درد معده دارم اگر اجازه دهید برگردم ، حضرت فرمود : برگرد.
و حضرت فاطمه سلام الله علیها و عدّه ای از زنان مومن در تشییع جنازه و نماز او حاضر شدند.(اصول كافي ، كليني ،ج 3 ، ص 251)

سخن آخر
و حال زمانی كه وضعیت اولین زوجه عثمان یعنی رقیه این گونه باشد و برخورد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز با او آن چنان كه گفته شد باشد چه گونه می توان تصوّر نمود كه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دختر و یا دختر خوانده دیگری را به عقد عثمان درآورند و آن گونه كه اهل سنّت ادّعا می كنند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده باشد : اگر من ده دختر هم می داشتم یكی پس از دیگری به ازدواج عثمان در می آوردم.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page