اندكى تأمل

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

يه فلجِ قطع نخاعى از خواب كه بيدار ميشه منتظره يه نفر بيدار بشه،
كه سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده.
ميدونى آرزوش چيه ؟
فقط يك بار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده ...

يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد رو نميبينه، صبح رو نميبينه.
ميدونى آرزوش چيه ؟
فقط يك بار، فقط يك بار بتونه نزديكان، عزيزانش، آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه ...
يه بيمارِ سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدونِ شيمى درمانى و مُسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه ...
يه كر و لال آرزوشه بشنوه و بتونه با زبونش حرف بزنه ...
يه بيمارِ تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدونِ كپسولِ اكسيژن نفس بكشه ...

الان مشكلت چيه دوستِ من ؟!
دستتو بذار رو زانوت و با تمامِ وجودت از نعمت هايی كه خدا بهت داده استفاده كن و به روزى فكر كن كه شايد همين نعمت ها رو از دست بدى ...
پس شكرگزارى كن و ازشون استفاده كن ...