آیا می دانید مؤسسین سنت عزاداری چه کسانی بودند؟

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) از همان آغاز در فکر تأسیس سنت عزاداری بودند.
نخستین مجالسی که به این عنوان تشکیل شد، در شام پایتخت یزید بود. پس از آن که سیاست یزید عوض شد و تصمیم گرفت از سختگیری دست بردارد و اظهار پشیمانی کند. در همین فرصت، حضرت زینب (سلام الله علیها) برای یزید پیام فرستاد تا اجازه دهد برای مصائب برادرش امام حسین (علیه السلام) مجالس عزاداری به پا کند. قطعاً امام سجاد (علیه السلام) نقش اصلی را در این پیشنهاد داشته است.
یزید موافقت کرد. امام سجاد (علیه السلام) و همراهان، هفت روز در «دار الحجاره» شام، مجالس عزاداری برقرار نمودند. زنان بسیاری در آن شرکت می نمودند، ذکر و یاد امام حسین (علیه السلام) و شهیدان کربلا به گوش همۀ مردم رسید. احساسات مردم به قدری تحریک شد که نزدیک بود به کاخ یزید هجوم ببرند و او را بکشند. مروان که در شام بود، احساس خطر کرد و به یزید گفت: صلاح نیست امام سجاد (علیه السلام) و همراهانش در شام بمانند، زودتر آن ها را به مدینه بازگردان.
یزید آن ها را پس از هفت روز عزاداری (یعنی روز هشتم) به سوی مدینه حرکت داد. [1]
بنابراین، مؤسس سنت عزاداری، امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) بودند.
شاهد دیگر بر این مطلب این که : هنگامی که کاروان امام سجاد (علیه السلام) شام را به قصد مدینه ترک کردند، بنا بر این بود که یک راست به طرف مدینه بروند؛ ولی در مسیر راه، نخست به سوی کربلا رفتند، و در آنجا اربعین حسینی، در کنار قبور مطهر شهدا، سه روز عزاداری کردند.
جابر بن عبدالله انصاری در آنجا حضور داشت، و در این سه روز عده ای از بنی هاشم و اهل کوفه و… اجتماع نمودند و عزاداری نمودند. این برنامه نیز تأکید دیگری بر حفظ سنت عزاداری شد.
و بعد از آن در مدینه ادامه یافت و کم کم گسترش پیدا کرد که امروز در سراسر جهان تشیع و رهروان راه خاندان رسالت (علیهم السلام) به عنوان یک سنت بزرگ، در سطح وسیع اجرا می شود.
گوشه ای از عزاداری امام سجاد (علیه السلام) چنین بود که به جابر بن عبدالله انصاری خطاب کرد و گفت:
"یا جابر هیهنا والله قتلت رجالنا و ذبحت اطفالنا، و سبیت نسائنا و حرقت خیامنا"
«ای جابر! سوگند به خدا در همین جا مردان ما کشته شدند و نوجوانان ما سر بریده شدند، و زنان ما اسیر گشتند و خیمه های ما به آتش کشیده شد.» [2]

پی نوشت ها:
[1]. اقتباس از نفس المهموم، ص ۲۶۲
[2]. اقتباس از اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۷، مقتل الحسین مقرم، ص ۴۵۵