تعیین موضع قطع دست دزد

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

 عن زرقان صاحب بن ابی دواد و صدیقه بشده قال: رجع ابن ابی دواد ذات یوم من عند المعتصم و هو مغنم فقلت له فی ذلک فقال: وددت الیوم انی قد مت عشرین سنه قال: قلت له ولم ذاک؟ قال: لما کان من هذا الاسود ابا جعفر محمد بن علی بن موسی الیوم بین یدی امیرالمؤمنین المعتصم قال: قلت له: و کیف کان ذلک؟ قال: ان سارقاً اقر علی نفسه بسرقه و سال الخلیفه تطهیره باقامه الحد علیه، فجمع لذلک الفقهاء فی مجلسه، و قد احضر محمد بن علی (علیه السلام) فسالتا عن القطع فی ای موضع یجب ان یقطع؟ فقلت من الکرسوع قال: و ما الحجه فی ذلک؟ قال: قلت: لان الید هی الاصابع و الکف الی الکرسوع؛ لقول الله فی التیمم: فامسحوا بوجوهکم وایدیکم... و اتفق معی علی ذلک قوم، و قال آخرون: بل یجب القطع من المرفق، قال: و ما اللدلیل علی ذلک؟ قالوا: لان الله لما قال:... وایدیکم الی المرافق فی الغسل دل ذلک علی ان حد الید هو المرفق قال: فالتفت الی محمد بن علی (علیه السلام) فقال: ما تقول فی هذا یا اباجعفر! فقال: قد تکلم القوم فیه یا امیرالمؤمنین! قال: دعنی مما تکلموا به ای شی ء عندک؟ قال: اعفنی عن هذا یا امیرالمؤمنین! قال: اقسمت علیک بالله لما اخبرت بما عندک فیه، فقال: اما اذا اقسمت علی بالله، انی اقول: انهم اخطاوا فیه السنه، فان القطع یجب ان یکون من مفصل اصول الاصابع، فیترک الکف، قال: و ما الحجه فی ذلک؟ قال: لقول رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): السجود علی سبعه اعضاء: الوجه، والیدین، والرکبتین، و الرجلین، فاذا قطعت یده من الکرسوع او المرفق، لم یبق له ید یسجد علیها، و قال الله تبارک و تعالی: و ان المساجد لله یعنی بهذه الاعضاء السبعه التی یسجد علیها، فلا تدعوا مع الله احداً و ما کان لله لم یقطع. قال: فاعجب المعتصم ذلک و امر بقطع ید السارق من مفصل الاصابع دون الکف، قال: ابن ابی دواد: قامت قیامتی و تمنیت انی لم اک حیاً؛(1)
از زرقان همدم و مصاحب ابن ابی دواد و دوستش بشده نقل شده که: یک روز ابن ابی دواد از نزد معتصم برگشت، در حالی که بسیار غمگین و حالش گرفته شده بود، در این باره که چرا غمگین است از او پرسیدم گفت: امروز دوست داشتم و آرزو کردم ای کاش بیست سال بود مرده بودم، گفتم: چرا؟ گفت: به خاطر آن چه از این سیاه یعنی اباجعفر محمد بن علی بن موسی امروز نزد معتصم سر زد، زرقان می گوید: به او گفتم جریان را تعریف کن، چه شده؟ در جواب گفت: دزدی اقرار به دزدی کرده بود و خلیفه از چگونگی پاک شدن او به وسیله اجرای حد بر او پرسید؟ خلیفه همه فقیهان را در مجلسی گردهم آورد و محمد بن علی (علیه السلام) (امام نهم) نیز حضور داشت، خلیفه پرسید قطع و بریدن دست از چه موضوعی باید صورت بگیرد؟ من جواب دادم از مچ دست باید بریده شود گفت: به چه دلیل؟ گفتم: چون دست همان انگشتان و کف است تا مچ، چون خداوند درباره تیمم می فرماید: مسح کنید بر صورت ها و دستانتان... گروهی از فقها با من هم رأی بودند و گروهی دیگر گفتند: باید از مرفق بریده شود، گفت: به چه دلیل؟ گفتند: چون خداوند در غسل و شست و شو می فرماید: وایدیکم الی المرافق و از این جا می فهمیم که باید از مرفق بریده شود و حد دست همان مرفق است. ابن ابی داود می گوید: خلیفه به سوی محمد بن علی (علیهما السلام) رو کرد و گفت: ای اباجعفر، شما در این باره چه می گوید؟ فرمود: ای امیرالمؤمنین دیگران در این باره صحبت کردند و حرف زدند، خلیفه گفت: کار با آن چه گفتند نداشته باش، نظر خود را بگو، فرمود: مرا معاف دارید خلیفه گفت: تو را به خدای سوگند می دهم نظرت را در این باره بگو. امام فرمود: حال که به خداوند سوگند دادی، می گویم: همه اینان در این باره با سنت مخالفت کردند و به اشتباه و خطا رفتند، به درستی که قطع و بردن دست باید از مفصل بیخ انگشتان صورت گیرد، و کف دست سالم بماند، خلیفه گفت: به چه دلیل؟ امام فرمود: به خاطر گفته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: سجده بر هفت عضو صورت می گیرد: صورت، دستان، زانوها و دو پا، و اگر دست را از مچ یا مرفق قطع کنند دستی باقی نمی ماند تا به وسیله آن سجده صورت گیرد، در حالی که خداوند - تبارک و تعالی - فرمود: سجده گاه ها از آن خداست و مقصود از این مساجد اعضای هفت گانه ای است که به وسیله آنها سجده می شود و با خدای کسی را نخوانید و آن چه مربوط به خداست نباید قطع شود ابن ابی دواد گفت: معتصم شگفت زده شد و دستور داد، دست دزد را از بن انگشتان قطع کردند و نه از کف، ابن ابی دواد در آخر می گوید: قیامت و مرگ من برپا شد و آرزو کردم که ای کاش زنده نبودم.
***********************************
1) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 319، ح 109.