ه) تفسیر عقلی

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

یکی از روش هایی که معصومان (علیه السلام) در تفسیر قرآن به کار برده و با استفاده از آن روش به تبیین و تفسیر برخی آیات پرداخته اند، روش تفسیر عقلی است. در این روش که عمدتاً در تفسیر آیات مربوط به اعتقادات کاربرد دارد از براهین و اصول و قواعد عقلی استفاده شده است.
گفتنی است که در برخی موارد با تصریح به اصول و قوانین عقلی و گاهی بدون تصریح و فقط با بیان مطالب مبنی بر این قواعد این نوع تفسیر صورت پذیرفته است. در این جا پنج نمونه را می آوریم:
1. طبق نقل امام حسن عسکری (علیه السلام) از پدران بزرگوارش، امیرمؤمنان (علیه السلام) در ذیل آیه مبارکه: وجادلهم بالتی هی أحسن(1) می فرماید: روزی در محضر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم، جمعی از پیروان چند آیین، یعنی یهودیان، نصاری، دهریون، ثنویون و مشرکان عرب در مجلسی حضور داشتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنان سخن گفت؛ از جمله به وثنویون (دوگانه پرستان) که نور و ظلمت را دو مدبر عالم هستی می انگارند خطاب فرمود که:
و أنتم فما الذی دعاکم الی ما قلتموه من هذا؟؛
چه باعث شده تا قائل به وثنویت شوید؟
قالوا: لانا وجدنا العالم صنفین، خیراً وشراً، و وجدنا الخیر ضداً للشر فأنکرنا أن یکون فاعل واحد یفعل الشی ء و ضده، بل لکل واحد منهما فاعل، ألاتری أن الثلج محال أن یسخن کما أن النار محال أن تبرد؛
زیرا ما دیدیم هستی دو صنف است: یکی خیر و دیگرش شر و فهمیدیم که خیر ضد شر است، یک فاعل نمی تواند هم فعلی را و هم ضدش را انجام دهد، مگر نمی بینی که برف نمی تواند گرم باشد و آتش نیز که گرم است نمی تواند سرد باشد.
فاثبتنا صانعین، ظلمه و نوراً؛
به این جهت به دو خدا معتقد شدیم.
فقال لهم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، أفلستم قد وجدتم سواداً و بیاضاً و حمره و صفره و خضره و زرفه و کل واحد ضد لسایرها، لاستحاله اجتماع اینین منها فی محل واحد. کما کان الحر و البرد ضدین، لاستحاله اجتماعهما فی محل واحد؟ قالوا: نعم.
قال: فهل لاأثبتم بعدد کل لون صانعاً قدیماً؛ لیکون فاعل کل الضد من هذه الالون غیر فاعل ضد الاخر؟ قال: فسکتوا؛(2)
حضرت برای رد و بطلان دیدگاه آنان فرمود: رنگ های مختلف سفید، سیاه، قرمز، زرد، سبز و آبی هر یک ضد دیگری اند و نیز سرما و گرما هر یک ضد یک دیگرند و اجتماع ضدین هم محال است و در محل واحد جمع نمی شوند. آن گاه حضرت پرسید چرا درباره رنگ ها نمی گویید که هر یک صانع و خدایی قدیم دارند؟ در نتیجه ساکت و قانع شدند.
2. در تفسیر آیه مبارکه: کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون(3) امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
ان الله تبارک و تعالی لا یوصف بمکان یحل فیه عنه فیه عباده ولکن عزوجل یعنی انهم عن ثواب ربهم محجوبون.(4)
این که خداوند می فرماید: کافران از پروردگارشان پوشیده شده اند. منظور پوشش مکانی نیست، به این شکل که خداوند در مکانی، و پرده ای بین او و کافران قرار داشته باشد، زیرا خداوند مکان ندارد، بلکه منظور این است که آنها از ثواب پروردگارشان محرومند.
3. امام صادق (علیه السلام) در توضیح صفات حضرت باری تعالی و تباین صفات او با مخلوقات و عدم نیاز حضرت حق و نیازمندی خلق به او می فرماید:
فقوله: الرحمن علی العرش استوی(5) بذلک وصف نفسه و کذلک هو مستولی علی العرش بأین من خلقه من غیر أن یکون العرش حاملا له، و لا أن یکون العرش حاویا له، و لا أن یکون العرش ممتازاً له، و لکنا نقول: هو حامل العرش و ممسک العرش، و نقول من ذلک ما قال: وسع کرسیه السموات و الارض(6) فتبتنا من العرش و الکرسی ما ثبت، و نفینا أن یکون العرش أو الکرسی حاویا له، و أن یکون عزوجل محتاجاً الی مکان أو الی شی ء مما خلق، بل خلقه محتاجون الیه.(7)
حضرت حق، مستولی بر عرش است و با خلق مباینت دارد، عرش حاوی و حامل او نیست، از او ممتاز نیز نمی باشد بلکه، او حامل و نگه دارنده عرش است، او... نیازی به مکان و غیره ندارد، بلکه همه مخلوقات نیازمند اویند.
4. هشام بن الحکم می گوید:
قلت لابی عبدالله (علیه السلام) ما الدلیل علی أن الله واحد؟ قال (علیه السلام): اتصال التدبیر و تمام الصنع، کما قال الله عزوجل لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا(8)(9)
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم دلیل بر یگانگی خدا چیست؟ آن حضرت برای اثبات یگانگی خداوند به اتصال تدبیر در تمام اجزای جهان هستی استدلال کرد، که لازمه آن وجود مدبر واحد است، چنان که در آیه ای خداوند به این مطلب اشاره کرده و می فرماید: اگر خدایانی در آسمان و زمین می بوده به فساد کشیده می شدند.
5. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه مبارکه: ولا تزر و ازره وزر أخری(10) فرمود:
لایأخذ الله عزوجل البری ء بالسقیم، و لا یعذب الله عزوجل الاطفال بذنوب الاباء، فانه قال فی محکم کتابه ولا تزر وازره وزر أخری؛(11)
*****************************
1) نحل، آیه 125.
2) تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 697.
3) مطففین، آیه 15.
4) صدوق، معانی الاخبار، ص 13.
5) طه، آیه 5.
6) بقره، آیه 255.
7) تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 428، ح 26.
8) انبیاء، آیه 22.
9) تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 428، ح 26.
10) انعام، آیه 164.
11) تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 786، ح 381.