چو تیغ جا به سر پاک بوتراب گرفت

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

چو تیغ جا به سر پاک بوتراب گرفت
گنه شد آتش و در خرمن ثواب گرفت

بخون چو غرقه شد آن روی نازنین، ظلمت
فرو گرفت جهان را که آفتاب گرفت

گرفت در ازل این هول جای در دل صبح
چنانکه تا ابد آن را زدیده خواب گرفت

از این قضیه چنان گشت مضطرب عالم
که در پناه حسن خود ز اضطراب گرفت

شهید گشت چو آن قلب عالم امکان
قلوب را همه اندوه و انقلاب گرفت

ندای قد قتل از جبرئیل گشت بلند
ز جان زینب غمدیده صبر و تاب گرفت

همین نه برق غمش خرمن صغیر بسوخت
که این شرر بدل و جان شیخ و شاب گرفت

شاعر : مرحوم استاد صغیر اصفهانی