نيمۀ ماه است، يعنی ماه كامل می رسد

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

نيمۀ ماه است، يعنی ماه كامل می رسد
تهنيت صاحب دلان چون صاحب دل می رسد

در مَحلّ هاشميّون ، راه بندان می شود
بر در يك خانه امشب بسكه سائل می رسد

دومين سال تلاقی دو تا درياست كه
دارد از پيوندشان خلقت به حاصل می رسد

كام زهرا و علی چون قند شيرين می شود
اوّلين فرزندشان امشب به منزل می رسد

غرق خوشحالی شده قلب پيمبر دوست ها
كشتی آمال شان دارد به ساحل می رسد

بعد زهرايی كه سرتاپا مُحمّدهست و بس
دوّمين بار است يك احمد شمايل می رسد

با كمــالات محمّـد،با جلالی فاطمـی
كودك دُردانه ای حيدر خصائل می رسد

گوشوار عرش و آقای جوانان بهشت
قرّة العينِ علی، كوه فضائل می رسد

جمع مُشكل دارها امشب تبسّم می كنند
چون خبر پيچیده حلّال مَشاكل می رسد

ماه ، بايد پُـشت ابری تيره زندانی شود
نور، مِنْ بعد از رُخش بر اهل محفل می رسد

مرجع پيری به يُمنِ مقدمش يك جمله گفت:
صاحب اصلیّ توضـيحُ المسائل می رسد

با طلوع فجر سرمستش شدم آن گونه كه
مُدّت مستی امـشب تا نَـوافِـــل می رسد

گرچه من در نوكری ام بُخل ورزيدم ولی
از حسن الطاف بی حد در مُقابل می رسد

يا كريم و يا رحيم و يا عظيم و يا حليم
يا حسن، يعنی بر اين اسما معادل می رسد

دخل ما پُر شد همين كه سفره ای كرديم نذر
يعنی از خرج حسن بر ما مَـداخل می رسد

من گدايی تنبلم امّا به قاموس كريم
لطف او بر سائلش هرچند كاهل می رسد

هركسی سر باز زد از گفتن (حق باعلی ست)
گرچه باشد اهل حق ، آخر به باطل می رسد

پای شعرم مُهر تأييد حسن باشد بس است
وَرنه كِي ابيات اين (سائـل) به دعبل می رسد

مثل عمّان بعد ازاين مست از مِی آگاهی ام
من حسن اللّهی ام نه با حسن ، اللّهی ام

آيـت عُظمیٰ علیّ و آيـت كُـبریٰ حسن
عالی اعــلا علیّ و والـی والا حسن

سورۀ والتّين علیّ و سورۀ يٰس حسن
عَلّمَ الاَسما علیّ و أحسنُ الاَسماء حسن

حاكم خلقت علیّ و مالك جنّت حسن
دافع غـمها علیّ و شافع فردا حسن

زينت دوش رسول الله هستند اين دوتن
جان پيغمبر علیّ و دلبر طاها حسن

اوّلين نور دل صدّيق اكبر مجتبیٰ ست
اوّلين دردانۀ صدّيقۀ كبریٰ حسن

ذكر پرواز ملك تا آسمان هفتمين
سرّ معراج نبی در ليلة الاسرا حسن

در كرامت، در جلالت، در شُكوه و عاطفه
آينه گردان كه نه، آئينۀ زهرا حسن

ثاني إِثـنَيْــنِ رسول الله در زهد و وَرَع
درشهامت درشجاعت چون علی، يكتا حسن

درجَمَل برعالمی اين نكته ثابت شد كه هست
رونـوشتِ حيدر كرّار در دنيا حسـن

شـاه مردان را تماشايش به وجد آورده است
می زند شمشير همچون شير بی پروا حسن

مرگ را با چشم خود ديدند وقت حمله ات
بس كه ترسيدند از خَشمَت حُمِيراها، حسن

بشنو از روح الامين كه : لا فتيٰ الاّ علی
بشنو از روح القُدُس كه : لا كريم الاّ حسن

بی كسی، غربت، تحمّل، صبر، داغی بر جگر
تك تك اين واژه ها را می شود معنا حسن

چاه مخصوص غم حيدر شد و در بين طشت
ريخت چون خونِ جگر، درد دل خود را حسن

بين كوچه ، بين خانه ، بين مسجد ، در سپاه
هرطرف رو می كنم تنها حسن، تنها حسن

اوگذشت از سهم خود تا ذكرِ ما اينگونه شد
يا حسين و يا حسين و يا حسين و يا حسن

خورده بر تابوت او هفتاد چوب تير و هست
پيشــواز ظهر خون آلود عاشورا حسن

بين دارُالحَـرب بالای سر قاسم ، زنـی
گفت واويلا حسين و گفت واويلا حسن

تا كند تجديد داغ شير خوار شاه را
حرمله زد با سه شعبه حلق عبدالله را

شاعر : محمّـد قاسمی