چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از بیماری وصیت نکرد و آن را ننوشت؟

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

1- وصیت داشتن واجب است و نه وصیت نامه نوشتن ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بارها به صورت شفاهی وصیت ‌نامه خود را برای صحابه مطرح كردند.
2- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تابع وحی است {و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی ، (سوره نجم /3_4) ، فرستاده ما هرگز بر اساس هوای نفس خود سخن نمی گوید همۀ سخنان او از جانب خداست} و تا قبل از این روز ، دستور و اجازه به نوشتن وصیت نامۀ عمومی را نداشتند ، اما آن روز دستور گرفتند كه این مطلب را برای مردم مطرح كن چنانچه دررابطه به مسئله امامت و خلافت قضیه این چنین بود درعین حال که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خلافت و جانیشنی أمیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) را در موارد و مناسبت های متعدد به طور خصوصی بیان فرموده بود اما تا زمان قضیۀ غدیر مأمور به اعلام آن به طور رسمی وعمومی نبود.
3- آیا واقعا یك برگ نوشته ارزش و اعتبارش از تجمع كثیر یكصد هزار نفرى غدیرخم بیشتر است؟ (عدّۀ زیادی آن را نوشتند)
نسبت به چنین نوشته‏ اى ده ‏ها شبهه و تردید و اشكال و تهمت جعلى بودن مى ‏توان گفت كه هیچ یك در سخنرانى صریح روز غدیر قابل ورود نمى‏ باشند ، مخصوصاً این كه بعد از آن سخنرانى و نصب خاص ، حضرت به مردم دستور داد به حضرت امیرالمؤمنین امام على (علیه السلام) تبریك گویند و به او به نحو سلام بر امیرمؤمنان سلام نمایند (السلام علیك یاامیرالمؤمنین) مردمى كه به این حادثه صریح و عظیم وقعى ننهند به یك برگ نوشته هم عمل نخواهند كرد واگر سؤال شود چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آخر عمر شریفشان فرمودند قلم و دوات بیاورید تا چیزى برایتان بنویسم تا هرگز گمراه نشوید صرف اتمام حجت با مردم و قدرت ‏طلبان بود به همین دلیل پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از جمله توهین ‏آمیز آن شخص دیگر اصرارى بر آوردن قلم و دوات و نوشتن نفرمودند زیرا كسانى كه تا این اندازه از پذیرفتن ولایت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) استنكاف داشتند روشن شد كه نوشته هم اثرى نخواهد كرد و خواهند گفت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در طول عمر خود خط ننوشتند (بنا بر مصالح مختلف و متعدد) و این خط جعلى است و از خود ایشان نیست. به علاوه این كه مصلحت‏ هاى عدم كتابت ایشان از بین مى ‏رفت و اگرهم مثل گذشته املاء مى ‏كردند و حضرت على مى‏ نوشتند گفته مى ‏شد این مسأله چون به نفع نویسنده است نظر خود او است و اعتبارى ندارد و اگر هم به شخص ثالثى مى ‏دادند كه بنویسد گفته مى ‏شد كاتب همیشگى پیامبر، على بود و كتابت از هر شخص دیگر مردود است .
در حقیقت حتى اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) این وصیت ‌نامه را قبلا هم مى ‌نوشتند، باز هم گروه مخالف نمى ‌پذیرفت وهزاران امّا و بهانه های بنی اسرائیلی می آوردند (چنان چه درباره داستان غدیر وسفارشات دیگری کردند و...) و نوشتن وصیت ‌نامه هیچ اثرى نداشت؛
4- در این رابطه از باب تبرک و تیمّن روایت بیان می شود که با دقّت و تأمل در آن به کنه و حقیقت مسئله خواهید رسید و خواهید دانست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در چه شرایط زمانی و مکانی و در میان چه افراد اسلام نما و گرگ های منتظر فرصت و... ، قرار گرفته بود که باید با مسائل و قضایا طوری برخورد کند که نهال نو پای اسلام آسیب نبیند و نیز اهل بیت آن حضرت از شر و توطئه و دشمنی و...آنان در امان باشد در واقع اگر امام خمینی (ره) برای حفظ انقلاب و نظام اسلامی کاسۀ زهر پذیرش قطعنامه پایان جنگ را نوشید و امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) برای حفظ ریشۀ اسلام و زحمات پیامبر (صلی الله علیه و آله) مانند شخصی که خار در چشم و استخوان در گلو باشد صبر کرد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هم با این که هر لحظه بودنش در میان افرادی به ظاهر مسلمان و باطن منافق و .. به مثابۀ کاسۀ زهر نوشیدن و... بود {چنانچه ازآن حضرت رسیده که هیچ پیامبری مانند اذیت هایی که من شدم اذیت نشده} و لکن مجبور بود که صبر کند و...

روایت :
سلیم بن قیس هلالی می گوید : هنگام یادآوری تفاخر مهاجرین و انصار ، که به افتخارات و برتری هایشان می بالیدند ، امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) ضمن حدیثی طولانی خطاب به طلحه فرمود : ای طلحه مگر تو خود شاهد نبودی که وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از ما استخوان کتفی خواست تا بر آن چیزی بنویسد که پس از او امت او به گمراهی نیفتد و دچار اختلاف نشود ، و آن دوست تو چنان سخنی را گفت که : البته رسول خدا هذیان می گوید و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و از نوشتن صرف نظر نمود ؟ طلحه گفت : بله من شاهد این واقعه بوده ام. آن حضرت فرمود : پس از این که شما بیرون رفتید رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرا با خبر ساخت از آنچه که قصد داشت که در آن (قطعه استخوان) بنویسد و مردم را بر آن گواه گیرد ، و همچنین از این که جبرئیل به آن حضرت خبر داده بود که خدای تعالی می داند که امت در آینده نزدیک دچار اختلاف و تفرقه خواهند شد . پس از آن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صحیفه ای خواست و آنچه را که قصد داشت در آن استخوان کتف بنویسد به من املاء فرمود و سه نفر را بر آن گواه گرفت ، سلمان فارسی و ابوذر و مقداد را ، و کسانی را که پیشوایان هدایت هستند از آن جمله که اطاعتشان را تا روز قیامت به مؤمنان امر فرموده نام برد ، و مرا (على (علیه السلام)) نخستین آنان خواند ، بعد این پسرم حسن و سپس این فرزندم حسین ، و سپس نه تن از اولاد این فرزندم حسین ، آیا همین طور است ای اباذر و تو ای مقداد ؟ آن دو گفتند : ما گواهی می دهیم به درستی اسناد آن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) . در اینجا طلحه گفت : به خدا سوگند من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که به اباذر می فرمود : زمین هرگز زبان آوری بر پشت خود حمل نکرده و آسمان هرگز بر او سایه نیفکنده که راستگوتر و نیکوکارتر از اباذر باشد و من نیز گواهی می دهم که آن دو جز به حقّ شهادت نمی دهند ، و تو در نزد من راستگوتر و نیکوکارتر از آن دو هستی. (كتاب سلیم بن قیس ص 210 - 211) سلیم بن قیس گوید : شنیدم که سلمان می گفت : بعد از آن که آن مرد آن سخن را گفت و رسول الله (صلی الله علیه و آله) غضبناک شده و آن استخوان کتف را کنار انداخت ، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود : آیا از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نپرسیم که قصد نوشتن چه چیزی را در آن استخوان کتف داشت ، که اگر آن را می نوشت هیچ کس گمراه نمی شد و حتی دو نفر نیز با هم اختلاف پیدا نمی کردند؟ پس سکوت کرد تا هر که در خانه بود بیرون رفت و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) ماندند . من و دوستانم ابوذر و مقداد نیز بلند شدیم که برویم . امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) به ما فرمود : بنشینید . پس خواست که از رسول الله (صلی الله علیه و آله) سوال کند و ما می شنیدیم . پس رسول الله (صلی الله علیه و آله) خود کلام را آغاز فرمود : ای برادرم ! شنیدی دشمن خدا چه گفت؟ قبل از آن جبرییل نزد من آمد و به من خبر داد که او سامری این امت و رفیقش عجلش است. و این که خداوند تفرقه و اختلاف را بر امتم بعد از من مقدر فرموده است . پس به من امر کرده که آن چه را که می خواستم در آن استخوان کتف بنویسم برای تو بنویسم و این سه نفر را شاهد بگیرم . پس برایم صحیفه ای حاضر کن . پس علی (علیه السلام) صحیفه ای آورد و رسول الله (صلی الله علیه و آله) نام ائمۀ هدایت را پس از خود یک به یک به او املا فرمود و علی (علیه السلام) به دست خویش آن را نوشت. کتاب سلیم بن قیس ص 398 - 399 همان طور که می دانید کتاب سلیم بن قیس هلالی کتابی است که ائمه (علیه السلام) آن را کاملاً صحیح دانسته اند. و این دو روایت نیز بر نوشتن وصیت به املای رسول الله (صلی الله علیه و آله) و مکتوب کردن آن توسط امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شاهد گرفتن سلمان و ابوذر و مقداد بر آن دلالت می کند.

منبع : سایت وهابیت