سيد بحرالعلوم(رحمة الله عليه)

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

متوفاى 1212 ق.

جلوه نور
محمد مهدي،فرزند سيد مرتضى طباطبايى بروجردى ،از نوادگان امام حسن مجتبي‌(عليه‌السلام) در يك خانواده روحانى و پرهيزكار،در شب جمعه از ماه شوال 1155ق./1113ش.در شهر كربلاى معلى پا به عرصه هستى نهاد[1]. شبى كه سيد به دنيا آمد پدر وى در عالم خواب ديد كه امام رضا (عليه‌السلام) دستور دادند «محمد بن اسماعيل بن بزيع» (از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم‌السلام)شمعى بر فراز بام سيد مرتضى (منظور خود اوست) برافروزد. وقتى محمد بن اسماعيل آن شمع را روشن كرد نورى از آن شمع به آسمان بالا رفت كه نهايت نداشت.[2] پدر از آن روياى راستين بيدار مي‌شود و همزمان خبرمولود تازه رسيده را به او مي‌دهند.

 

در محضر اساتيد
او از دوران كودكى در دامن پر مهر و محبت مادر پاكدامنش و در پرتو توجهات پدر بزرگوارش سيد مرتضى (متوفاى 1204ق.) به آداب و اخلاق اسلامى خو گرفت و رفته رفته رشد يافت. پس از گذراندن دوره‌هاى علوم مقدماتى و سطح (فقه و اصول) در آغاز بلوغ به درس خارج كه از سوى پدرش تدريس مي‌شد راه يافت و پس از پنج سال درس و بحث فشرده به مقام بلند اجتهاد نايل آمد.[3]

سيد محمد مهدى همچنين در محضر اساتيد بنام حوزه كربلا و نجف اشرف شركت جست؛فرهيختگان بنامى چون: محمد باقر وحيد بهبهاني‌(1118-1208 ق.)، شيخ يوسف بحرانى (1107-1186 ق.)، محمد تقى دورقى نجفي( متوفى 1186ق.) و مهدى فتونى نباطى عاملى (متوفى 1183 ق.). [4]

اوحكمت و فلسفه را نزد آقا ميرزاابوالقاسم مدرس فرا گرفت و آن حكيم وارسته نيز در نزد وى درس اصول و فقه را آموخت.[5]

وحيد بهبهانى در اواخر عمر خويش مردم را درمسائل و فتواهاى احتياطى به سوى سيد محمد مهدى راهنمايى مي‌كرد[6] و او را مجتهدى جامع الشرايط مي‌دانست.

سيد در سال 1186 ق. به قصد زيارت مرقد مطهر امام رضا (عليه‌السلام) و ديدار با علماى بزرگ ايران وارد مشهد مقدس شد و در مدت اقامت شش يا هفت ساله[7] خود در آن شهر ، علاوه بر ديدارهاى علمى با مردم و مباحثات با علما، در درس استاد ميرزا مهدى اصفهانى خراسانى (1153-1218)‌ شركت كرد و فلسفه، عقايد و كلام را از آن مرد بزرگ آموخت و براندوخته علمى خويش افزود.

لقب «بحرالعلوم» از زبان اين استاد براى اولين بار به سيد محمد مهدى طباطبايى گفته شد. استاد كه از هوش و استعداد او شگفت زده شده بود در حين درس خطاب به شاگرد خود مي‌گويد: «اخا انت بحر‌العلوم» يعنى تو درياى علم هستي. ازآن لحظه سيد به اين لقب معروف شد.[8]

آثار علمى سيد
آثارى كه در كتابها از آنها نام برده‌اند – كه بعضى از آنها چاپ گرديده و برخى چاپ نشده است – بدين قرار است:

ـ المصابيح فى الفقه (در سه جلد)

ـ الفوائد فى الاصول

ـ مشكاة الهداية

ـ الدرة النجفيه (رساله‌اى در فقه)

ـ رسالة فى الفقير والغنى

ـ رسالة فى عصير الزبيبى

ـ شرح الوافيه (در علم اصول فقه)‌

ـ تحفة الكرام (در تاريخ مكه و بيت الله الحرام)

ـ مناسك حج

ـ حاشيه بر كتاب شرايع (بحث طهارت)

ـ حاشيه بركتاب «الذخيره»‌ سبزوارى

ـ الدرة البهيه فى نظم رؤوس المسائل الاصوليه

ـ كتاب الرجال (معروف به فوائد الرجاليه)

ـديوان شعر و رساله‌اى فارسى در شناخت خدا.[9]

 

آثار اجتماعى
با توجه به سنگينى مسؤوليت‌هاى علمى سيد آثار اجتماعى و معنوى گرانبهايى از او مشاهده مي‌نماييم كه به نمونه ‌هايى از آن يادگارها اشاره مي‌كنيم:

1ـ مشخص كردن مقام و جايگاه حضرت حجة بن الحسن (عج) در مسجد سهله و بناگذارى قبه‌اى در اين جايگاه مقدس

2ـ بنا كردن گلدسته در صحن شريف علوى در طرف جنوبى و تعمير ديوارهاى صحن‌هاو حجره‌هايى كه در حال خرابى بود.

3ـ ترغيب و راهنمايى نسبت به تعميرمسجد شيخ طوسى در نجف اشرف.

4ـ ايجاد كتابخانه خطى (مكتبة بحرالعلوم)

5ـ‌ بالا آوردن ارتفاع مسجد كوفه به منظور سهولت در تطهير و پاك نمودن آن.

6ـ مشخص كردن جايگاه مسجد رأس الحسين در نجف اشرف.

7ـ‌ تعيين جايگاه قبر مختار ثقفى كه الان به قبر مسلم معروف است.

8ـ‌ تعيين جايگاه مرقد حضرت هود و صالح (عليهماالسلام) در نجف اشرف.

9ـ اضافه كردن مقدارى از اراضى به مسافت حرم مطهر و ايجاد تأسيساتى در اطراف حرم كه مورد نياز زوار بود.[10]

 

سر عشق
به منظور درك بيشتر عظمت و بزرگى سيد بحرالعلوم چند نمونه از ارتباط و ديدارهاى وى با حضرت مهدى (عج) را بيان مي‌كنيم.


 

الف) ناقه سوار
آخوند ملا زين العابدين سلماسى – از شاگردان و ياران نزديك سيد – مي‌گويد: ايامى كه در جوار خانه خدا نزد سيد به خدمت مشغول بودم، روزى اتفاق افتاد كه در خانه چيزى نداشتيم. مطلب را به سيد عرض كردم، چيزى نفرمود. از عادات جناب بحرالعلوم اين بود كه صبح اول وقت طوافى دور كعبه مي‌كرد و به خانه مي‌آمد و به اتاقى كه مخصوص خودش بود، مي‌رفت. ما قليان تنباكويى براى او مي‌برديم، آن را مي‌كشيد و براى هر صنفى بر طريق مذهبش درس مي‌گفت. در آن روزى كه از تنگدستى شكايت كردم، چون از طواف برگشت به حسب عادت قليان را حاضر كردم كه ناگهان كسى در را كوبيد. سيد بحرالعلوم بشدت مضطرب شد و به من گفت: قليان را بگير و از اينجا بيرون ببر. آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز كرد. شخص بزرگوارى در لباس عربى داخل و در اتاق سيد نشست و سيد در نهايت فروتنى و ادب دم در نشست. ساعتى نشستند و با يكديگر سخن گفتند. آنگاه برخاست و در خانه را باز كرد و دست مهمان را بوسيد. او را برناقه‌اى كه دم در خانه خوابانده بود سوار كرد. مهمان رفت و بحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله‌اى به دست من داد و گفت: اين حواله‌ايست براى مرد صرافى كه در بازار صفاست.نزد او برو و هر چه بر او حواله شده بگير. آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد كه سيد سفارش كرده بود، بردم. مرد چون حواله را گرفت به آن نظر نمود و آن را بوسيد و گفت: برو چند باربر و كارگر بياور. پس رفتم و چهار باربر آوردم. به قدرى كه آن چهارنفر قدرت حمل داشتند، پول آن زمان را برداشتند و به منزل آوردند. من فورى برگشتم نزد آن صراف كه از حال او و نويسنده حواله جويا شوم كه او چه كسى بود. وقتى رفتم نه صرافى را ديدم و نه مغازه‌اى را كه ديده بودم. از مغازه صراف پرس و جو كردم، گفتند: ما اصلا در اينجا دكان صرافى نديده‌ايم.[11]

ب) مانند دريا
ميرزاى قمى – نويسنده كتاب قوانين – مي‌گويد: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحيد بهبهانى هم مباحثه بودم. اغلب من براى او بحث را تقرير مي‌كردم تا اينكه به ايران آمدم وكم كم شهرت علمى سيد بحرالعلوم به همه جا رسيد و من تعجب مي­كردم. تازمانى كه خدا توفيق عنايت فرمود كه براى زيارت عتبات موفق بشوم. وقتى به نجف اشرف وارد شدم سيد را ملاقات كردم. مسأله‌اى عنوان شد، ديدم سيد بحرالعلوم درياى مواج و عميقى از دانشهاست. پرسيدم:‌ آقا ما كه با هم بوديم، شما اين مرتبه را نداشتيد و از من استفاده مي‌كرديد، حال شما را مانند دريا مي‌بينم. سيد فرمود: ميرزا، اين از اسراراست كه به تو مي‌گويم. تا من زنده‌ام به كسى نگو وكتمان بدار. من قبول كردم،‌آنگاه فرمود: چگونه اين طورنباشم و حال آنكه آقايم (حجة بن الحسن عج) مرا شبى در مسجد كوفه به سينه مبارك خود چسباند.[12]

ج) تلاوت قرآن

ميرزا حسين لاهيجى به نقل از شيخ زين العابدين سلماسى مي‌گويد: روزى بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام على (عليه‌السلام) شد و سپس اين شعر را زمزمه كرد:

چه خوش است صوت قرآن              ز    تو    دلربا    شنيدن

به    رخت    نظاره    كردن              سخن     خدا       شنيدن

پس از آن از بحرالعلوم سبب خواندن اين شعر را پرسيدم فرمود: چون وارد حرم حضرت على (عليه‌السلام)شدم ديدم مولايم حجة بن الحسن (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در بالاى سر به آواز بلند قرآن تلاوت مي‌كند. چون صداى آن بزرگوار را شنيدم اين شعر را خواندم.[13]

 

غروب آفتاب
سيد بحرالعلوم كه به علت بيمارى مدتى توان تدريس نداشت و در منزل به مطالعه و تأليف مشغول بود، سرانجام در روز 24 ذيحجه (يا رجب) سال 1212 ق. رخ از ديار فانى برتافت و به عالم بالا پرواز كرد.

درگذشت سيد در عالم اسلام اثرى عميق برجاى گذاشت و دنياى شيعه را در ماتم فرو برد. پيكر مطهر او پس از تشييع باشكوه و اقامه نماز،‌در جنب مرقد شيخ طوسى در نجف دفن شد.


 
--------------------------------------------------------------------------------
 
[1] - فوائد الرضويه: شيخ عباس قمي، ص 676- مستدرك الوسايل: ميرزا حسين نوري، ج 3، ص 383 – قصص العلماء: ميرزا محمد تنكابني: ص 168 – اعيان الشيعه: محسن امين عاملي: ج 10،‌ص 158.

[2] - فوائد الرضويه: ص 476 – قصص العلماء: ص 168 – اختران تابناك: ذبيح الله محلاتي: ج 1، ص 412.

[3] - مقدمه فوائد الرجاليه: ص 33؛فقها نامدار شيعه: عقيقى بخشايشي:ص 219.

[4] - سيد بحرالعلوم درياى بى ساحل: نورالدين على لو: ص 25-32.

[5] - مقدمه فوائد الرجاليه.

[6] - مكارم الاثار: ج 1، ص 417-421.

[7] - اعيان الشيعه: ج 10، ص 159.

[8] - روضات الجنات: سيد محمد باقر خوانساري: ج 7، ص 204.

[9] - اعيان الشيعه: ج 1، ص 160 – شعراى الغري: ج 12، ص 139.

[10] - مقدمه فوائد الرجاليه: ص 95-96 – ماضى النجف و حاضرها:ج 1، ص 96، 105 و 246.

[11] - منتهي الآمال: شيخ عباس قمي، ج 2، ص 547 – فوائد الرضويه: ص 680.

[12] - گنجينه دانشمندان: محمد شريف رازي: ج 8، ص 371.

[13] - فوائد الرضويه: ص 682.