فقط حجّت بر حجّت نماز مى خواند

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

 مرحوم شيخ صدوق، راوندى وبرخى ديگر از بزرگان، به نقل از ابوالا ديان حكايت كنند:
چون امام حسن عسكرى عليه السلام مسموم وشهيد شد، جعفر برادر امام عسكرى آمد تا بر جنازه اش نماز بخواند، ناگهان كودكى با چهره اى گندمگون وموهائى كوتاه وارد شد وعباى جعفر را گرفت واو را كنار كشيد وبه او فرمود: اى عمو! كنار برو، من سزاوارترم كه بر پدرم نماز بخوانم.
پس جعفر با چهره اى دَرهم وخشمناك كنار رفت وآن كودك معصوم جلو آمد وبر جنازه مقدّس پدر نماز خواند وسپس حضرت را كنار پدر بزرگوارش - امام هادى عليه السلام - دفن كردند.
بعد از آن، كودك رو به من كرد وفرمود: اى ابوالا ديان بصرى! جواب نامه ها را بياور.
ابوالا ديان گويد: من با خود گفتم: تاكنون اين دوّمين علامت از نشانه هاى امامت؛ ودو نشانه ديگر باقى مانده است.
پس از آن، نزد جعفر رفتم، ديدم كه شخصى به او گفت: اين كودك چه كسى بود كه بر جنازه امام عليه السلام نماز خواند وبه شما جسارت كرد؟
جعفر جواب داد: واللّه! تاكنون او را نديده بودم ونمى شناسم.
در همين بين كه مشغول صحبت بوديم، چند نفر از شهر قم آمدند واحوال امام حسن عسكرى عليه السلام را جويا شدند وچون از وفات وشهادت حضرت آگاه گشتند، سؤال كردند: امام وحجّت خدا، بعد از او كيست؟
بعضى افراد اشاره به جعفر كردند، پس مردم قم به جعفر سلام كرده وتسليت گفتند واظهار داشتند: تعدادى نامه ومقدارى وجوهات نزد ما است، چنانچه نشانى ومقدار آن پول ها را بگوئى، تحويل شما خواهيم داد.
جعفر با عصبانيّت از جاى خويش برخاست ولباس هاى خويش را تكان داد وگفت: مردم از ما علم غيب مى خواهند، مگر ما علم غيب مى دانيم؟!
و سپس از مجلس خارج گرديد.
بعد از اين جريان خادمى وارد شد واظهار داشت: نامه هاى شما از فلانى وفلانى وفلانى است ونيز داخل كيسه هميانى كه همراه آورده ايد، مقدار هزار وده دينار وجوه شرعيّه مى باشد.
پس مردمى كه از قم آمده بودند، نامه ها وپول هائى را كه همراه آورده بودند، همه را تحويل خادم دادند.
ابوالا ديان گويد: آنچه امام حسن عسگرى عليه السلام نسبت به فرزندش ‍ امام زمان - عجّل اللّه فرجه الشّريف - بيان نموده بود تحقّق يافت؛ وديگر شكّ وشبهه اى باقى نماند.
پس از آن جعفر به دربار معتمد عبّاسى رفت وقضيّه حضور حضرت مهدى - فرزند امام حسن عسكرى عليهماالسلام - وچگونگى اقامه نماز، همچنين جريان مردم قم ووجوهات شرعيّه را براى او مطرح كرد ومتوكّل دستور داد تا آن كودك را كه خليفه بر حقّ خداوند است دست گير نمايند.
پس تمام ماءمورين وجاسوسان براى دست گيرى حجّت خدا، بسيج شدند؛ وليكن به هر حيله ووسيله اى متوسّل گشتند، آن حضرت را نيافتند.(4)

 

پاورقی:

(4) الخرايج والجرايح: ج 3، ص 1102، ذيل ح 23، إكمال الدين: ص 476 ينابيع المودّة: ج 3، ص 326، با تفاوت در الفاظ.