ملاقات با حضرت ولى عصر

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 حکايت کرد براى ما جناب حجه الاسلام حاج سيد جعفر شاهرودى که از علماى عصر حاضران تهران است دو مکاشفه را که مفصل است، مجمل آنرا براى يافتن مقام ومنزلت صاحب ترجمه مى نگارم، فرمود:
شبى در شاهرود خواب ديدم که در صحرايى حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى له الفرج) با جماعتى تشريف دارند وگويا به نماز جماعت ايستاده اند، جلو رفتم که جمالش را زيارت ودستش را بوسه دهم، چون نزديک شدم، شيخ بزرگوارى را ديدم که متصل به آن حضرت ايستاده وآثار جمال ووقار وبزرگوارى از سيمايش پيداست، چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فکر کردم که کيست تا اين حد نزديک ومربوط به مولاى ما امام زمان است، از پى يافتن او به مشهد رفتم نيافتم، در تهران آمدم نديدم، به قم مشرف شدم، او را در حجره اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول به تدريس ديدم، پرسيدم: کيست؟
گفتند: عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است؛ خدمتش ‍ مشرف شدم تفقد زيادى کردند وفرمودند: کى آمدى؟ گويا مرا ديده وشناخته از قضيه آگاهند. پس ملازمتش را اختيار نمودم وچنان يافتم که او را ديده بودم ومى خواستم.
تا شبى که نزديک سحر در بين خواب وبيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده وحجابها مرتفع گشته تا زير عرض عظيم الهى را مى بينم، پس ‍ مرحوم استاد حاج ميرزا جواد آقا را ديدم که ايستاده ودست به قنوت گرفته ومشغول تضرع ومناجات است به او مى نگريستم، وتعجب از مقام او مى نمودم که صداى کوبيدن در خانه را شنيده ومتنبه گشته، برخاستم در خانه رفتم، يکى از ملازمين ايشان را ديدم که گفت: بيا منزل آقا!
گفتم، چه خبر است؟
گفت: سرت سلامت خدا صبرت دهد، آقا از دنيا رفت!(15)

 

پاورقی:

(15) هزار ويک کلمه، ج 3، ص 23و24.