الف: حیف و میل بیت المال
یکی از مهمترین ایرادات امام (ع) بر عثمان حیف و میل بیت المال بود. در روزهای آغازین حکومت بر فراز منبر چنین می فرماید: الی ان قام ثالث القوم نافجاً حضنیه بین نثیله و معتلفه و قام معه بنو ابیه یخضمون مال الله خضم الابل نبتة الربیع الی ان انتکث علیه فتله و اجهز علیه عمله و کبت به بطنته: سومی (عثمان) بپا خاست حال آنکه متکبرانه بین سرگین و چراگاهش در رفت و آمد بود و طی عمر میکرد. خویشاوندان وی نیز قد علم کردند و مال خدا را با تمام دهان بلعیدند همانطور که شتر علف بهاری را میخورد تا آنگاه که رشته (حکومتش) از هم گسست و کارهای ناهنجارش مرگش را رساند و شکم پرستی، وی را از پا در آورد. گر چه این کلام در زمان حکومت امام (ع) از ایشان صادر شده است ولی نمایانگر مخالفت امام (ع) با تصرفات بیجای عثمان و اطرافیانش در دوران زمامداری خلیفه سوم میباشد. با توجه به تاریخ و بررسی تصرفهای عثمان در بیت المال و با در نظر گرفتن اموال شخص خلیفه و اطرافیان وی میتوان به صحت کلام امام (ع) پی برد. عثمان خود را در مصرف بیت المال مطلق العنان میدانست و به میل خود به اطرافیان و خویشانش از اموال عمومی میبخشید و این کار سبب اعتراض مردم علیه وی گردید.
اموال عثمان
وی دندانهائی از طلا تهیه کرده بود و لباسهایی شاهانه و فاخر میپوشید که قیمت برخی از آنها به 800 دینار میرسد(326) و از ظرف مخصوصی که گوهرها و زیورهای گرانبهای بیت المال در آن وجود داشت مقداری را برای آراستن خانوادهاش برداشت و چون مردم بر وی اعتراض نمودند چنین گفت: هذا مال الله اعطیته من شئت و امنعه من شئت فارغم الله انف من رغم لنا خذن حاجاتنا من هذا الفیء و ان رغمت انوف اقوام: این مال خداست،(327) به هر کس که بخواهم میدهم و به هر کس که نخواهم نمیدهم، خداوند مخالف این مطلب را نابود نماید. ما نیازهای خود را از غنائم تأمین میکنیم هر چند گروهی آن را ناخوش دارند. در اینجا علی (ع) فریاد میزند: در این صورت با تو مخالفت میکنند و نمیگذارند به خواستههایت برسی.(328) عثمان ظرفی از طلا و نقرهای که ابوموسی اشعری به عنوان مالیات نزد وی آورد بین زنان و دخترانش تقسیم کرد و اکثر اموال بیت المال را در آباد کردن املاک و خانههای خود به مصرف رساند.(329) اموال وی نزد خزانهدارش 000/500/30 درهم و 000/150 دینار بود و هزار شتر در ربذه داشت و قیمت صدقات وی در برادیس و خیبر و وادی القری به 000/200 دینار میرسید.(330)
عبدالرحمن بن عوف هنگامی که قصر عثمان را با سفرههای رنگارنگ دید، به وی گفت: ما قبلاً سخنانی که مردم درباره تو میگفتند، باور نمیکردیم، امروز فهمیدم که راست است. من به خاطر بیعتی که با تو کردم به خدا پناه میبرم.(331)
هدیه عثمان به اطرافیان
عثمان به اطرافیان خود (مخصوصاً بنی امیه) اموال زیادی از بیتالمال بخشید و آنان گنجهای فراوانی به برکت بخششهای خلیفه اندوختند. کسانی که با دست خالی و با اموال کمی از مکه به مدینه آمدند از ثروتمندان معروف شدند که برخی از آنها هنگام مرگ چنان از شمشهای طلا برخوردار بودند که ورثه آنها هنگام تقسیم، شمشها را با تبر شکستند. مطالب ذیل گواه سخن ماست:
1- هدیه به مروان
عثمان دختر خود را به مروان ابن حکم داد و یک پنجم غنائم آفریقا را به وی بخشید. غنائم آفریقا 000/520/2 دینار بود.(332) مردم به وی در این زمینه اعتراض کردند، از جمله عبدالرحمن بن حنبل جمحی ضمن اشعاری این عمل عثمان را نکوهیده و بر خلاف روش خلفای قبلی دانست.(333) طبری در تاریخ خود غنائم افریقا را 300 قنطار طلا میداند(334) که هر قنطار، شامل پوست گاوی پر از طلا میباشد. فدک را نیز به مروان بخشید(335) حال آنکه فاطمه (علیها السلام) از آن محروم گردیده بود. و قطعه زمینی به نام مهزور که ملک پیامبر (ص) بود به مروان بخشید. این عمل سبب اعتراض مردم گردید.(336)
2- هدیه به حکم ابن ابی العاص (عموی عثمان)
عثمان صدقات قبیله قضاعه را به حَکَم بخشید.(337) این بخشش بیجا سبب شد، ابن عباس به وی اعتراض نماید که چرا صداقات قضاعه را (که سیصد هزار درهم بود) به حکم بخشیده است.(338) هنگام باز گرداندن وی از تبعیدگاه، لباسی فاخر بر اندامش پوشانید و دویست هزار درهم نیز به او هدیه داد. این در حالی بود که حکم توسط پیامبر (ص) به خارج مدینه تبعید شده بود و در عصر ابابکر و عمر نیز در تبعید به سر میبرد.(339) عثمان شب هنگام بر عامل مالیات بازار مدینه وارد شد و به او دستور داد که اموال موجود را به حکم بپردازد؛ ولی با سر سختی وی مواجه گردید. عثمان گفت: تو خزانهدار مائی.(340) وی جواب داد: من خزانه دار مسلمین میباشم؛ از این رو کلید بیت المال را در روز جمعه، در حین ایراد خطبه نماز به سوی عثمان پرتاب کرد و در حالی که شعار: من خزانهدار مسلمین هستم نه نه خازن عثمان و خانواده او بر لب داشت. عثمان از آن پس کلید را به زید ابن ثابت سپرد.(341) علاوه بر این، مراتع منطقه شرف را برای چرای شتران حکم اختصاص داد.(342)
3- هدیه به حارث ابن حکم
عثمان دختر دیگر خود را به حارث داد و به او صد هزار درهم از بیت المال بخشید.(343) یکبار که شتران زکات را به مدینه آوردند همه را به حارث هدیه کرد و موضعی در بازار مدینه که پیامبر (ص) آن را برای مسلمین وقف کرده بودند به وی داد. بخشش خلیفه به خانواده حکم بجایی رسید که چهار پنجم غنائم آفریقا را به آنها بخشید(344) و این علاوه بر هدیه یک پنجم آن به مروان بود. در اینجا مناسب است با شخصیت حکم و فرزندانش که مورد الطاف عثمان قرار گرفتند آشنا شویم. حکم از منافقینی بود که همواره پیامبر (ص) را مسخره مینمود و با چشم و ابرو و دست و زبان رسول خدا را به استهزاء میگرفت. یکبار پیامبر (ص) متوجه گردید و او را نفرین نمود. وی بلافاصله گرفتار ارتعاش بدن گردید.(345) او حتی هنگام نماز از این عمل دست برنمیداشت تا اینکه پیامبر (ص) وی و فرزندانش (مروان، حارث و...) را به طائف تبعید نمود و ابابکر و عمر نیز حاضر به قبول وساطت عثمان برای ارجاع آنها نشدند. پیامبر (ص) حکم و نسل او را لعنت کرد و او و فرزندش مروان را قورباغههای ملعون نامید(346) و از این رو، معاویه مروان را پسر قورباغه مینامید(347) و عایشه به مروان میگفت: رسول خدا (ص) پدرت را در حالی که تو در نسل او بودی لعنت کرد؛ پس تو نیز چکیده پلیدی از لعنت خدا و رسول هستی. حکم، همان کسی است که در شأن وی آیه: و لا تطع کل حلاف مهین نازل شده است.(348)
4- هدیه خلیفه به ابوسفیان
عثمان به ابوسفیان مبلغ 000/200 درهم بخشید.(349) حال آنکه میدانیم وی سرکرده لشکر کفر در طی جنگهایی علیه اسلام است و ایمان وی نیز ناشی از ترس بوده، در دل کافر بود و از اینرو زمانی که عثمان به حکومت رسید به بنی امیه میگفت: خلافت را مانند گوی به هم پاس دهید که بهشت و جهنمی وجود ندارد.(350) علی (ع) بعد از فوت پیامبر (ص) وی را دشمن قبلی و فعلی اسلام و مسلمین معرفی نمود.(351)
5- هدیه خلیفه به عبدالله ابن ابی سرح
وی که برادر رضاعی عثمان بود،(352) 125 غنایم آفریقا را از وی جائزه گرفت(353) و چون مقدار غنائم آفریقا 000/520/2 دینار بوده است(354) پس مبلغ اهدائی به وی حدود صدهزار دینار میباشد. ابن ابی الحدید نقل کرده عثمان تمام غنائم غرب آفریقا را به او داد و سهمی برای دیگران در آن قائل نشد.(355) وی شخصی است که قبل از فتح مکه مرتد شد و از مدینه به مکه فرار نمود و در جریان فتح مکه عثمان او را مخفی کرد و سپس نزد پیامبر (ص) آورد و برایش طلب عفو کرد. حضرت کمی سکوت نمود تا شاید یکی از اصحاب او را به قتل برساند و چون هیچکس اقدام ننمود وی را عفو نمود. بعد از رفتن عثمان پیامبر (ص) فرمود: سکوت کردم تا یکی از شما او را اعدام کند؛ ولی نکردید.(356) آیه 91 سوره انعام در مذمت وی نازل شد و قرآن او را ظالم معرفی کرد.
6- هدیه خلیفه به سعید ابن عاص اموی
عثمان صد هزار درهم به سعید ابن عاص اموی داد. مردم و از جمله علی (ع) در این زمینه به عثمان اعتراض کردند. عثمان با این بهانه که سعید از اقوام من است، سعی در توجیه کار خود داشت؛ ولی پاسخ شنید که دو خلیفه قبل خویشاوند داشتند؛ لکن چنین از بیت المال به آنها نمیدادند؛ لذا روش آن دو بهتر از روش تو است.(357)
7- هدیه خلیفه به ولید ابن عقبه
ولید ابن عقبه که حاکم کوفه بود صدهزار سکه به عنوان قرض از عبدالله ابن مسعود (کلید دار بیت المال) گرفت و در موقع سر رسید نپرداخت و چون عبدالله آن را طلبید، خلیفه ولید را بخشید و به عبدالله دستور داد که به او کاری نداشته باشد و این عمل باعث استعفای ابن مسعود از بیت المال کوفه و تیرگی روابط وی با عثمان گردید. ولید همان کسی است که در مسجد کوفه بر اثر شرابخواری قی نمود و امام علی (ع) وی را حد زد چنانچه به تفصیل خواهد آمد.
8- هدیه خلیفه به عباس بن ربیعه
عباس بن ربیعه که شریک عثمان در عصر جاهلی بود از وی طلب کمک نمود. خلیفه به ابن عامر حاکم بصره دستور داد به عباس بن ربیعه صد هزار بپردازد. نماینده خلیفه علاوه بر آن، خانهای نیز به او بخشید.(358)
گروه دیگری نیز از هرج و مرج موجود در امور مالی بیت المال سوء استفاده کرده و به زراندوزی پرداختند و املاک فراوان و کاخهای مجلل و حیوانات زیادی جمع نمودند که برای نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
اموال طلحه
در آمد طلحه از عراق روزانه هزار دینار بود و در منطقه سراة بیش از این در آمد داشت. بعضی، اموال وی را هنگام مرگ، 000/000/30 درهم برآورد کردهاند که شامل 000/200/2 درهم و 000/200 دینار پول نقد میشد و بقیه کالا بود.(359) عثمان در زمان خلافت 000/200 دینار به طلحه بخشید(360) و از این رو وی گله میکرد که چرا با وجود آنکه پوستهای گاو پر از طلا به او داده است، باز علیه عثمان شوریده است؟! معلوم میشود که خلیفه به بخششهای بیجای خود امکان زراندوزی برای طلحه و امثال او ایجاد میکرد.
اموال عبدالرحمن ابن عوف (شوهر خواهر عثمان)
ابن سعد اموال عبدالرحمن را هنگام مرگ، هزار شتر و سیزده هزار گوسفند و 100 اسب میداند و در جرف منطقه کشاورزی بزرگی است که برای آبیاری آن از 20 شتر آبکش استفاده میشد و آنقدر شمشهای طلا بجای گذاشت که برای تقسیم بین بازماندگان، آنها را با تبر شکستند. چهار همسر داشت، به هر یک 000/80 دینار رسید.(361) پس پولهای نقد وی به 000/560/2 بالغ میشود؛ زیرا سهم زن 18 است و مجموع چهار زن، 18 مال شوهر را میبرند. یعنی 132 مال او 000/80 دینار بوده است. البته اموال دیگری غیر از پول نقد هم داشته است. یعقوبی مینویسد: یکی از همسران عبدالرحمن سهم الارث خود را به صد هزار و طبق نقلی هشتاد دینار مصالحه کرد.(362) وی آنقدر کیسههای پول انباشته کرده بود که اگر شخصی در یک طرف آن میایستاد از طرف دیگر دیده نمیشد.(363)
اموال زبیر
زبیر هنگام مرگش 21 منزل در مدینه و دو خانه در بصره داشت و ثلث مالش را جدا کردند، از دو سوم باقی مانده به هر یک از چهار همسرش 000/200/1 سکه به ارث میرسید.(364) ابن سعد نیز میراث زبیر را 51 یا 52 میلیون سکه میداند.(365) زبیر مالک هزار اسب و هزار غلام و هزار کنیز و نیز قطعاتی زمین و منازلی در بصره و کوفه و مصر و اسکندریه بود.(366)
اموال سعد ابن ابی وقاص
سعد ابن ابی وقاص مالک 000/250 درهم پول نقد بود و قصری در عقیق بنا کرد که در همان نیز مرد.(367)
اموال یعلی ابن امیه
یعلی 000/50 دینار پول بجای گذارد و ارزش زمینها و وامهایش در دست مردم به 000/100 دینار میرسید.(368) او که از طرف عثمان حاکم بر یمن بود، هنگام شنیدن خبر قتل عثمان، اموال بیت المال یمن که 000/400 دینار طلا بود جمع آوری کرد و به مکه آورد و در اختیار طلحه و زبیر قرار داد تا در جنگ با امام علی (ع) صرف شود.(369)
اموال زید ابن ثابت (قاضی و خزانه دار عثمان)
زید بن ثابت بعد از مرگش آنقدر طلا بجای گذاشت که با تبر شکستند تا بین ورثه تقسیم کنند. علاوه بر این اموال و املاک دیگری داشت که ارزش آنه به 000/100 دینار میرسید.(370)
نتیجه بحث:
اطرافیان و اقوام خلیفه با تصرف نابجا در بیت المال گنجها اندوختند و این ناشی از جوایز عثمان به آنها بود در حالی که بسیاری از آنها (نظیر حکم و مروان و حارث) مورد نفرت پیامبر (ص) و مؤمنین بودند و برخی تمام سعی خود را در راه براندازی اسلام مبذول داشتند؛ ولی از طرف دیگر کسانی که از اقوام و اطرافیان خلیفه نبودند با کوچکترین مخالفتی با وی داشتند از حقوق خود محروم بودند؛ چنانچه عثمان گردنبندی را که فردی برای ام کلثوم (دختر امام علی (ع)) فرستاده بود مصادره کرد و به امکلثوم نداد، به این بهانه که پیک و نامه رسان (که هدیه بوسیله وی ارسال شده بود) از بیت المال ارتزاق میکند. حال آنکه صحابه پیامبر (ص) به وی گفتند که باید به دختر امام تحویل دهد.(371) و هنگامی که نیازمندی از وی کمک خواست، پاسخ داد: نمیتوان در مال خدا اسراف کرد.(372) باید از خلیفه پرسید: در زمانی که افرادی نظیر عمار و اباذر و امام علی (ع) و... از اصحاب پیامبر (ص) در سختی به سر میبردند و حتی سهمیه عادی ابن مسعود از بیت المال توسط عثمان قطع گردید(373) و ام کلثوم از حق خود محروم ماند و سهم علی از بیت المال آنقدر اندک بود که به تعبیر حضرت، به اندازه شیری که بعد از دوشیدن شتر به بچه شتر میرسد بود،(374) چگونه به دشمنان پیامبر (ص) و اسلام، این چنین از بیت المال میبخشید؟ این گنجها به برکت هدایای خلیفه حاصل شد و از این رو مالک ابن اوس گفت: عثمان به قریش و بنی امیه پولهای فراوان داد و بعضی را بر بعض دیگر ترجیح داد. بلاد اسلامی را تحت تسلط خویشان خود قرار داد و مردم را برده آنها نمود.(375) به همین جهت ثمامة بن عدی (استاندار عثمان) هنگام قتل خلیفه گفت: وقتی خلافت به سلطنت تبدیل شده و هر کس مالی را بیابد آنرا ببلعد قتل عثمان اتفاق میافتد.(376)
برخورد امام علی (ع) با حیف و میل بیتالمال توسط عثمان
در همان روزهای نخست امام (ع)، ولید ابن عقبه به نمایندگی از خود و سعید ابن عاص و طلحه و زبیر و مروان و عبدالله ابن زبیر نزد علی (ع) آمد و گفت: ما با شما بیعت میکنیم به شرط آنکه اموالی را که در زمان عثمان به دست آوردهایم از آن ما باشد. امام ضمن رد پیشنهاد او بیان میدارد که این حق خداست و من نمیتوانم از آن چشم بپوشم. معلوم میشود اموال آنها از چپاول بیت المال به دست آمده بود و گر نه امام (ع) به اموال خصوصی افراد کاری نداشت. فریاد امام (ع) هم در زمان حیات عثمان و هم بعد از قتل وی به انتقاد از عثمان بلند بود. قبلاً اعتراض علی (ع) را بر بخشش وی به سعید ابن عاص و همچنین برداشتن سبدی از جواهرات گرانبهای بیت المال برای تزیین همسران خلیفه بیان کردیم و نیز خطبه سوم نهج البلاغه که امام (ع) تصرف بیجای عثمان و اطرافیانش در بیت المال را به بلعیدن علف بهاری توسط شتر، تشبیه می کند آوردیم. بعد از مرگ عثمان نیز امام (ع) در اولین سخنرانی عمومی خود، به انتقاد از وی میپردازد: قام الثالث کالغراب همته بطنه ویله لو قص جناحاه و قطع رأسه کان خیراً له: عثمان مانند کلاغ (در حرص و جمع آوری مال) قیام کرد. تمام هدفش، شکم چرانی بود. وای بر او! اگر اعضایش قطع شده و به قتل رسیده بود (و به این فسادها دامن نمیزد) برایش بهتر بود.(377) و نیز در خطبه دیگر او را فردی میداند که همه چیز را به خود و خویشاوندانش اختصاص داد و در این راه افراط نمود.(378) امام (ع) در روز دوم حکومت خود موضع خویش را در مقابل تصرف بیجای خلیفه در بیت المال اعلام میکند که هر جائزه و مالی که عثمان از بیت المال برداشته و به دیگران داده است باید به آنجا برگردد و گذشت زمان سبب بطلان حق سابق نمیشود (یعنی کسی نگوید که بر گذشتهها صلوات، به هدایای عثمان کاری نداشته باشید چون مدت زمانی بر آن گذشته است) و با کمال قاطعیت میفرماید: و لو وجدته قد تزوج به النساء و فرق فی البلدان لرددته الی حاله: اگر این اموال را کسی به عنوان مهریه زنش قرار داده باشد و یا بین مناطق مختلف پراکنده شده باشد، من آنها را به بیت المال بر میگردانم.(379) امام (ع) دستور میدهد تمام سلاحهای عثمان که در خانه او یافت شده و علیه مسلمانان بکار میرفته و نیز شتران صدقه که در منزل عثمان بود مصادره شود؛ ولی متعرض اموال خصوصی وی نگردند. عمرو ابن عاص چون از جریان با خبر شد به معاویه نامهای نوشت و متذکر شد: هر کاری از دستت ساخته است انجام ده؛ زیرا علی (ع) تمام اموال (نا حق) تو را خواهد گرفت همانطور که پوست عصا را میکنند.(380)
اول کسی که در تقسیم بیت المال بین مسلمین فرق گذاشت عمر بود. بیت المال در زمان پیامبر (ص) و ابابکر بطور مساوی تقسیم میشد؛(381) ولی عمر این بدعت را نهاد و مهاجرین را بر انصار و اقوام پیامبر (ص) را بر دیگران و عرب را بر عجم و سابقین در اسلام را بر متأخرین برتری داد. عثمان در این زمینه پا فراتر گذاشت و به اطرافیان و مخصوصاً خویشان خود هدایای فراوانی از بیت المال مسلمین میداد. کم کم برای برخی این مطلب به صورت عادت در آمد و خود را در تقسیم بیت المال برای برخی این مطلب به صورت عادت در آمد و خود را در تقسیم بیت المال صاحب امتیاز دانستند، با اینکه زمان پیامبر (ص) را درک کرده و روش ایشان را در تساوی بین مسلمین هنگام تقسیم بیت المال مشاهده کرده بودند؛ ولی چون 23 سال به برتری جویی خو گرفته بودند در زمان علی (ع) نیز از ایشان خواستار سهم بیشتری بودند و چون امام (ع) حاضر به ترجیح آنها نمیشد، نقض بیعت نموده و با حضرت جنگیدند. امام (ع) در دومین روز از حکومت خود ضمن سخنانی به زراندوزان و کاخداران هشدار داد: دیگر اجازه نمیدهد به تاخت و تاز خود به بیت المال ادامه دهند و ضمن رد این که سبقت در اسلام یا جهاد در راه خدا یا همراهی با پیامبر (ص) سبب امتیاز در تقسیم بیت المال شود اعلام میدارد پاداش این امور با مال نیست؛ بلکه خداوند در قیامت اجر مجاهدین و سابقین در اسلام و اصحاب پیامبر (ص) را خواهد پرداخت و اظهار میدارد: انکم عبادالله و المال مال الله یقسم بینکم بالسویة: شما بندگان خدائید و اموال بیت المال نیز از آن اوست، بنابراین بطور مساوی بین شما تقسیم خواهد شد.(382) سپس دستور میهد به هر یک از مسلمین اعم از مهاجرین و انصار، بردگان و غیره، سه دینار پرداخت شود. طلحه و زبیر و ابن عمر و سعید ابن عاص و مروان و گروهی دیگر از کسانی که به برکت بخششهای عثمان به اموال کلان رسیده بودند، از قبول آن سر باز زدند و شروع به توطئه علیه امام (ع) نمودند. حضرت، طلحه و زبیر را میطلبد و سبب اعمال آنها را جویا میشود و پاسخ میشنود که ما با تو بیعت کردیم که در کارها با ما مشورت کنی و ما را بر دیگران برتری دهی؛ ولی تو با ما مشورت ننموده و روش عمر را در تقسیم بیت المال بکار نمی بندی و به ما سهم بیشتری نمی دهی. امام (ع) ضمن رد این مطلب میفرماید: با مراجعه به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) نیازی به مشورت با شما در مورد تقسیم بیت المال ندارم و اعلام میکند: ما و شما شاهد روش پیامبر (ص) در تقسیم بیت المال بودهایم که بین افراد فرق نگذاشته و مجاهدین و سابقین در اسلام را ترجیح نمیداد و در قرآن نیز آیهای بر این تبعیض دلالت ندارد.(383)
نتیجه آنکه:
امام علی (ع) به شدت با روش عمر و عثمان در تقسیم بیت المال مخالف بود و آنرا برخلاف کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) میدانست و از این رو هم در دوران خلفا و هم بعد از آن، از شیوه آنان انتقاد مینمود.
نه تنها امام (ع)؛ بلکه برخی از مسلمان و صحابه نیز با حضرت هم صدا بودند؛ چنانکه علت تبعید اباذر خواندن آیه 34 سوره توبه بود که ضمن تلاوت آن به مروان ابن حکم و زید ابن ثابت و معاویه و امثال آنها طعنه میزد و به کسانی که از خلیفه سوم گنجهای فراوان دریافت کرده بودند و نیز به خود عثمان، در زمینه تصرف بیجا در بیت المال اعتراض مینمود.(384) عمار نیز یکبار در مقابل سخن عثمان که گفت: ما به کوری چشم مخالفین به دلخواه در بیت المال تصرف میکنیم. پاسخ داد: من اولین مخالف با روش تو هستم.(385) عبدالرحمن بن عوف نیز یکبار که دید عثمان شتران زکات را به خانواده حَکَم (عمو و پسر عموهای خلیفه) بخشید، آنها را مصادره کرد و بین مسلمین تقسیم نمود.(386)
پاورقی:
326) ابن عبدالبر، الاستیعاب، ترجمه عثمان، بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 4.
327) این سخن عثمان سبب شد که کارگزاران وی نیز بیت المال را مال خدا بنامند و به دلخواه در آن تصرف کنند چنانچه معاویه آن را مال الله مینامید و ابن سوداء به اباذر میگفت: هدف معاویه از این سخن این است که همه اموال بیتالمال را به خود اختصاص دهد. ابن اثیر، علی، الکامل، ج 2، ص 251.
328) بلاذری، احمد انساب الاشراف، ج 3، ص 4.
329) ابن حجر هیتمی، احمد، الصواعق المحرقه، ص 113؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج 8، ص 258.
330) ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 77. مسعودی، در مروج الذهب، ج 2، ص 350. قیمت املاک عثمان او را یکصد هزار دینار میداند و میافزاید که شتران و گوسفندان فراوانی جای گذشت.
331) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 196. به همین جهت تا هنگام مرگ با او قطع رابطه نمود و حتی با او سخن نمیگفت. العقد الفرید، ج 4، ص 286.
332) یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 166؛بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 27، 28، 38؛ ابن سعد، محمد، الطبقات، ج 3، ص 62؛ ابن حجر، احمد، الصواعق المرحة، ص 113؛ طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 256؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص 185؛ ابن اثیر، علی، الکامل، ج2، ص 237.
333) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 198؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، ج 4، ص 267.
334) طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 256: وی میافزاید: تمام غنائم آفریقا را به خانواده حکم داد.
335) ابی الفداء، اسماعیل، تاریخ، ج 1، ص 178؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج 4، ص 266؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 198.
336) قاضی ابی یعلی، محمد، الاحکام السطانیة، ج 1، ص 201.
337) یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 164؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 5، ص 28.
338) بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 28.
339) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، 198 و 199؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، ج 4، ص 267؛ ابناعثم، احمد، الفتوح، ص 316؛ ابن اعثم بخشش خلیفه به وی را صد هزار درهم میداند.
340) این کلام عثمان را با سخن امام علی (ع) مقایسه کن که به عامل خود در آذربایجان نوشت: فی یدیک مال من مال الله و انت من خزانه نهج البلاغه، تامه 5؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج 4، ص 307 و به عبدالله ابن زمعه نوشت: ان هذا المال لیس لی و لا لک و انما هو فیء للمسلمین. نهج البلاغه، خ 232.
341) یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 168.
342) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 39. شبیه آن نیز در ج 1، ص 199 آورده است.
343) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 198؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 52.
344) ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، ج 7، ص 152؛ طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 256.
345) ابن حجر، الاصابة، ج 1، ص 345 و 346؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 149؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 5، ص 27.
346) دمیری، کمالالدین، حیاةالحیوان، ج 2، ص 399؛ حاکم، محمد، المستدرک، ج 4، ص 526.
347) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 155.
348) سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 6، ص 251؛ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج 29، ص 28.
349) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 199.
350) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 360؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 44 و 45.
351) طبری، محمد، تاریخ، ج 3، ص 209.
352) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 5، ص 28.
353) ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، ج 7، ص 152؛ طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 347.
354) یعقوبی، ترایه یعقوبی، ج 2، ص 166؛ ابن اثیر، علی، الکامل، ج 2، ص 237. مؤلف الکامل مدعی است که عثمان 15 غنائم افریقا را به عبدالله داد.
355) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 199.
356) بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 49؛ ابن حجر، الاصابة، ج 2، ص 317؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، 7،ص 40؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج 4، ص 51؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج 3، ص 107.
357) بلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 28.
358) طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 404.
359) برای مطالعه، در مورد طلحه به منابع ذیل مراجعه شود: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 220؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ج 2، ص 350.
360) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 5، ص 7؛ طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 405؛ ابن اثیر، علی، الکامل، ج 2، ص 297؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 161.
361) ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 136؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ج 2، ص 350، مسعودی 132 مال وی را 000/84 دینار برآورد کرده است.
362) یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 170. مؤلف الاستیعال نیز سخنانی شبیه ابن سعد و یعقوبی در مورد اموال وی دارد و میافزاید: عبدالرحمن به ام سلمه همسر پیامبر (ص) میگفت: میترسم اموال زیاد من، مرا ورطه هلاکت بکشاند. حاشیه الاصابه، ج 2، ص 396.
363) مسعودی، علی، مروج الذهب، ج 2، ص 358.
364) امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج 8،ص 282 به نقل از بخاری، الجامع الصحیح.
365) ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 109.
366) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 350.
367) ابن سعد، محمد، الطبقات، ج 3، ص 149.
368) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 350.
369) طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 443؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، ج 2، ص 181.
370) مسعودی، علی، مروج الذهب، ج 2، ص 351.
371) طبری، محمد، تاریخ، ج 3، ص 260.
372) ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، ج 4، ص 191؛ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ص 316.
373) یعقوبی، احمد، تاریخص 2، ص 170.
374) نهج البلاغه، خ 77.
375) مجلسی، محمدباقر، بحار، ج 32، ص 26؛ طوسی، محمد، امالی، ج 2، مجلس 26، حدیث آخر.
376) ابن سعد، محمد، الطبقات، ج 3، ص 80.
377) مجلسی، بحارالانوار، ج 32، ص 10؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 276.
378) نهج البلاغه، خ 30: استاثر فاساء الاثرة.
379) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1،ص 269؛ مجلسی، محمد باقر، ج 32، ص 16؛ سید رضی، نهج البلاغه، خ 15 که ذیل خطبه را آورده است.
380) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1،ص 270؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ج 2، ص 371.
381) محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج 17، ص 212؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7،ص 38.
382) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 37؛ مجلسی، محمدباقر، ج32، ص 19-17؛ طوسی، محمد ابن حسن، امالی، ذیل مجلسی 26. امام گاهی اشاره مینمود: این اموال اگر از آن من بود آن را بطور مساوی تقسیم میکردم، حال آنکه مال خداست. این کلام را در پاسخ به کسانی فرمود که از روی دلسوزی پیشنهاد دادند که فعلاً مقداری به مخالفین بیشتر بده تا دهان آنها را با این لقمهها ببندی. نهج البلاغه، خ 126.
383) مجلسی، محمدباقر، ج 32، ص 21؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 41؛نهج البلاغه، خ 205.
384) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 256؛ ابی الفداء، تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 175. عثمان از اینکه برخی از صحابه با تلاوت آیه 34 توبه، وی و اطرافیانش را زراندوز معرفی کردند چنان ناراحت شد که اعلام کرد آیه در مورد اهل کتاب نازل شده است و از این رو میخواست با خذف واو از ذیل آیه ان کثیراً من الاحبار و الرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب... آن را مختص به اهل کتاب معرفی نماید. ابی ابن کعب اعلام کرد که در صورت خذف واو من قیام میکنم. آنگاه عثمان از حذف آن منصرف گشت. سیوطی، الدر المنثور، ج 3، ص 232.
385) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 3، ص 4.
386) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 149؛ طبری، محمد، تاریخ، ج 4، ص 365؛ ابن اثیر، علی، الکامل، ج 2، ص 286.
http://www.ghadeer.org