کرامات امام حسین علیه السلام

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

نظير اين داستان است آن چه در آخر كتاب دارالسلام عراقى نقل كرده از صالح متقى ملا عبدالحسين ، مجاور كربلا و داستانى است طولانى و خلاصه اش آن كه پسر ملا عبدالحسين از بام خانه اش مى افتد و مى ميرد، پدرش پريشان و نالان بى اختيار به حرم حضرت سيدالشهداء عليه السلام پناهنده مى شود و زنده شدن پسرش را مى طلبد و مى گويد تا پسرم را ندهيد از حرم خارج نمى شوم ، بالاخره همسايگان از آمدن پدر مأيوس شده و مى گويند بيش از اين نمى شود جنازه را معطل گذاشت به ناچار جنازه پسر را به غسّالخانه مى برند، در اثناء غسل ، به شفاعت حضرت اباعبداللّه عليه السلام روح پسر به بدنش برمى گردد لباس هايش را مى پوشد و با پاى خود به حرم حضرت مى آيد و به اتفاق پدرش به منزل برمى گردد.
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش6

سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (دندانساز) عجايبى از ايام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مى كرد، از آن جمله مى گفت : عده اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سيدالشهداء معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى كنند يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى كنند، بعضى از آن ها روز عاشورا به وسيله شيعيان ، شربت و فالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مى دهند و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است به شيعيان مى دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمايند.
يكى از آنان را عادت چنين بود كه همراه سينه زنها حركت مى كرد و با آن ها به سينه مى زد چون مرُد بنا به مرسوم مذهبى خودشان بدنش را با آتش سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعه اى از سينه اش كه آتش آن دو عضو را نسوزانيده بود. بستگانش آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند اين دو عضو راجع به حسين شماست .
جايى كه آتش جهنم كه طرف نسبت و قابل مقايسه با آتش دنيا نيست به وسيله حسين عليه السلام خاموش و برد و سلام مى گردد پس ‍ نسوزانيدن آتش ضعيف دنيوى به وسيله آن بزرگوار جاى تعجب نيست .
و جماعتى از (هنود) هر ساله شب هاى عاشورا در آتش مى روند و نمى سوزند و اين مطلب مشهور و مسلم است .
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش45

 آقاى سيد محمود عطاران نقل كرد كه سالى در ايام عاشورا جزء دسته سينه زنان محله سردزك بودم ، جوانى زيبا در اثناى زنجير زدن ، به زن ها نگاه مى كرد، من طاقت نياورده غيرت كردم و او را سيلى زدم و از صف خارج كردم .
چند دقيقه بعد دستم درد گرفت و متدرجا شدت كرد تا اين كه به ناچار به دكتر مراجعه كردم ، گفت اثر درد و جهت آن را نمى فهمم ولى روغنى است كه دردش را ساكن مى كند.
روغن را به كار بردم نفعى نبخشيد بلكه هر لحظه درد شديدتر و ورم و آماس دست بيشتر مى شد. به خانه آمدم و فرياد مى كردم ، شب خواب نرفتم ، آخر شب لحظه اى خوابم برد حضرت شاهچراغ عليه السّلام را ديدم فرمود بايد آن جوان را راضى كنى.
چون به خود آمدم دانستم سبب درد چيست ، رفتم جوان را پيدا كردم و معذرت خواستم و بالا خره راضيش كردم ، در همان لحظه درد ساكت و ورم ها تمام شد و معلوم شد كه خطا كرده ام و سوء ظن بوده است و به عزادار حضرت سيدالشهداء عليه السّلام توهين كرده بودم .
اين داستان به ما مى فهماند كه اذيت و اهانت به مؤمن و وابسته به خدا و رسول و امام عليه السّلام خطرناك و موجب نزول بلا و قهر الهى است .
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش76

بعض از موثقين اهل علم در نجف اشرف نقل كردند از مرحوم عالم زاهد شيخ حسين بن شيخ مشكور كه فرمود در عالم رؤيا ديدم در حرم مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السّلام مشرف هستم و يك نفر جوان عرب معيدى وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام كرد و حضرت هم با لبخند جوابش دادند. فردا شب كه شب جمعه بود، به حرم مطهر مشرف شدم و در گوشه اى از حرم توقف كردم ناگاه همان عرب معيدى را كه در خواب ديده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد با لبخند به آن حضرت سلام كرد ولى حضرت سيدالشهداء عليه السّلام را نديدم و مراقب آن عرب بودم تا ازحرم خارج شد، عقبش رفتم و سبب لبخندش را با امام عليه السّلام پرسيدم وتفصيل خواب خود را برايش نقل كردم و گفتم چه كرده اى كه امام عليه السّلام با لبخند به تو جواب مى دهد؟
گفت مرا پدر و مادر پيرى است و در چند فرسخى كربلا ساكنيم و شب هاى جمعه كه براى زيارت مى آيم يك هفته پدرم را سوار بر الاغ كرده مى آوردم و هفته ديگر مادرم را مى آوردم تا اين كه شب جمعه اى كه نوبت پدرم بود چون او را سوار كردم ، مادرم گريه كرد و گفت مرا هم بايد ببرى شايد هفته ديگر زنده نباشم .
گفتم باران مى بارد هوا سرد است مشكل است ، نپذيرفت ناچار پدر را سوار كردم و مادرم را به دوش كشيدم و با زحمت بسيار آنها را به حرم رسانيدم و چون در آن حالت با پدر و مادر وارد حرم شدم حضرت سيدالشهداء را ديدم و سلام كردم آن بزرگوار به رويم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا به حال هرشب جمعه كه مشرف مى شوم حضرت را مى بينم و با تبسم جوابم مى دهد.
از اين داستان دانسته مى شود چيزى كه شخص را مورد عنايت بزرگان دين قرار مى دهد و رضايت آن ها را جلب مى كند صدق و اخلاص و محبت ورزى و خدمتگزارى به اهل ايمان خصوصا والدين و بالاخص ‍ زوار قبر حضرت ابى عبداللّه صلوات اللّه عليه است .
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش87

و نيز نقل كردند از عالم بزرگوار جناب حاج سيد محمد رضوى كشميرى فرزند مرحوم آقا سيد مرتضى كشميرى كه فرمود در كشمير به دامنه كوهى حسينيه اى است و اطراف آن طورى است كه مى توان از بيرون داخل آن را ديد و پشت بام آن جهت روشنايى و هوا، مقدارى باز است و هر ساله ايام عاشورا در آن اقامه عزاى حضرت سيدالشهداء عليه السّلام مى شود و جمعى از شيعيان جمع مى شوند و عزادارى مى كنند و ازشب اول محرم از بيشه نزديك شيرى مى آيد مى رود پشت بام حسينيه و سرش را از همان روزنه داخل مى كند و عزاداران را مى نگرد و قطرات اشك پشت سر هم مى ريزد تا شب عاشورا هر شب به همين كيفيت ادامه مى دهد و پس از پايان مجلس مى رود.
و فرمود در اين قريه ، اول محرم هيچ وقت مشتبه و مورد اختلاف نمى شود و با آمدن شير معلوم مى شود شب اول عاشوارى حسينى - عليه الصلوة والسلام است .
ظهور آثار حزن از بعضى حيوانات در عاشوارى حسينى عليه السّلام مكرر واقع شده و از موثقين نقل گرديده و در اين جا براى زيادتى بصيرت خواننده عزيز تنها يك داستان عجيب از كتاب كلمه طيبه نورى نقل مى شود:
عالم جليل و كامل نبيل صاحب كرامات باهره و مقامات ظاهره (آخوند ملا زين العابدين سلماسى - اعلى اللّه مقامه) فرمود: چون از سفر زيارت حضرت رضا عليه السّلام مراجعت كرديم ، عبور ما به كوه الوند افتاد كه در نزديكى همدان واقع شده است ، پس در آنجا فرود آمديم و موسم بهار بود پس همراهان مشغول خيمه زدن شدند و من نظر مى كردم به دامنه كوه ناگاه چشمم افتاد به چيز سفيدى چون تاءمل كردم پيرمرد محاسن سفيدى را ديدم كه عمامه كوچكى بر سر داشت و بر سكويى نشسته كه قريب به چهار ذرع ارتفاع داشت و بر دور آن سنگهاى بزرگى چيده كه بجز سر چيزى از او نمايان نبود، پس نزديك او رفتم و سلام كردم و مهربانى نمودم پس به من انس گرفت و از جاى خود فرود آمد و مرا از حال خود خبر داد كه از گروه ضاله نيست كه به جهت بيرون رفتن از عمده تكاليف اسمهاى مختلفه بر خود گذاشته اند و به اشكال عجيبه بيرون مى آيند بلكه براى او اهل و اولاد بوده وپس از تمشيت امور ايشان براى فراغت در عبادت از آنها عزلت اختيار كرده و در نزد او بود رساله هاى عمليه از علماى آن عصر و هيجده سال است كه در آنجا بود.
و از جمله عجايبى كه ديده بود پس از استفسار از آنها گفت اول آمدن من به اينجا ماه رجب بود، چون پنج ماه و چيزى گذشت شبى مشغول نماز مغرب بودم ناگاه صداى ولوله عظيمى آمد و آوازهاى غريبى شنيدم ، پس ترسيدم و نماز را تخفيف دادم و نظر نمودم در اين دشت ديدم بيابان پر شده از حيوانات و روى به من مى آيند، اضطراب و خوفم زياد شد واز آن اجتماع تعجب كردم چون ديدم در ايشان حيوانات مختلفه و متضاده اند چون شير و آهو و گاو كوهى و پلنگ و گرگ با هم مختلطند و به صداهاى غريبى صيحه مى زنند پس در اين محل دور من جمع شدند و سرهاى خود را به سوى من بلند نموده فرياد مى كردند، با خود گفتم دور است كه سبب اجتماع اين وحوش و درندگان كه با هم دشمنند براى دريدن من باشد در حالى كه خود را نمى درند اين نيست مگر براى امرى بزرگ و حادثه اى عجيب .
چون تاءمل كردم به خاطرم آمد كه امشب شب عاشوراست و اين فرياد و فغان و اجتماع و نوحه گرى براى مصيبت حضرت سيدالشهداء است چون مطمئن شدم عمامه از سر برداشتم و بر سر خود زدم خود را از اين مكان انداختم و مى گفتم حسين حسين ، شهيد حسين وامثال اين كلمات .
پس حيوانات در وسط خود جايى برايم خالى كردند و دور مرا حلقه گرفتند پس بعضى سر بر زمين مى زدند و بعضى خود را در خاك مى انداختند و به همين نحو بوديم تا فجر طالع شد، پس آنها كه وحشى تر از همه بودند رفتند و به همين ترتيب مى رفتند تا همه متفرق شدند واز آن سال تا به حال كه مدت هيجده سال است اين عادت ايشان است حتى اينكه گاهى عاشورا بر من مشتبه مى شود پس از اجتماع آنها در اين محل بر من ظاهر مى گردد
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش95

فقيه زاهد عادل مرحوم شيخ جواد بن شيخ مشكور عرب كه از اجله علما و فقهاى نجف اشرف و مرجع تقليد جمعى از شيعيان عراق بوده و نيز از ائمه جماعت صحن مطهر بوده است در سال 1337 در حدود نودسالگى وفات نموده در جوارپدرش و در يكى از حجره هاى صحن مطهر مدفون گرديد.
آن مرحوم در شب 26 ماه صفر 1336 در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائيل ملك الموت را مى بيند، پس ازسلام از او مى پرسد از كجا مى آيى ؟ مى فرمايد از شيراز و روح ميرزا ابراهيم محلاتى را قبض ‍ كردم ، شيخ مى پرسد روح او در برزخ در چه حالى است؟
مى فرمايد: در بهترين حالات و در بهترين باغهاى عالم برزخ و خداوند هزار ملك موكل او كرده است كه فرمان او را مى برند.گفتم براى چه عمل از اعمال به چنين مقامى رسيده است ؟ آيا براى مقام علمى و تدريس و تربيت شاگرد.
فرمود: نه ، گفتم آيا براى نماز جماعت و رساندن احكام به مردم ؟ فرمود: نه ، گفتم پس براى چه ؟ فرمود براى خواندن زيارت عاشورا (مرحوم ميرزاى محلاتى سى سال آخر عمرش زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بيمارى يا امر ديگر نمى توانست بخواند نايب مى گرفته است)
و چون شيخ مرحوم از خواب بيدار مى شود فردا به منزل آيت اللّه ميرزا محمد تقى شيرازى مى رود و خواب خود را براى ايشان نقل مى كند.
مرحوم ميرزا محمد تقى گريه مى كند، از ايشان سبب گريه را مى پرسند مى فرمايد ميرزاى محلاتى از دنيا رفت و استوانه فقه بود به ايشان گفتند شيخ خوابى ديده و معلوم نيست واقعيت آن ، ميرزا مى فرمايد بلى خواب است اما خواب شيخ مشكور است نه افراد عادى . فرداى آن روز تلگراف فوت ميرزاى محلاتى از شيراز به نجف اشرف مى رسد و صدق رؤ ياى شيخ مرحوم آشكار مى گردد.
اين داستان را جمعى از فضلاى نجف اشرف كه از مرحوم آيت اللّه سيد عبدالهادى شيرازى شنيده بودند كه ايشان در منزل مرحوم ميرزا محمد تقى هنگام ورود شيخ مرحوم و نقل رؤ ياى خود حاضر بودند نقل كردند و نيز دانشمند گرامى جناب حاج صدرالدين محلاتى فرزندزاده آن مرحوم از شيخ مرحوم ، اين داستان را شنيده اند.
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش110

درك مقام حسين (ع) بسته به علم است
مقام حضرت سيدالشهداء عليه السّلام در برزخ - چنانچه گذشت - انسان تا در دنيا و با بدن مادى و اسير طبيعت است جز اوضاع و گزارشات دنيوى را ادراك نمى تواند نمايد تا جايى كه اگر در دوستى دنيا فرو رود عوالم بالا و ماوراى طبيعت يعنى برزخ و قيامت را منكر مى شود بلكه گزارشات آن عوالم را مسخره مى نمايد.
در برابرش كسى كه ازعلاقه مندى به دنيا خلاص گردد و از عوالم معرفت و محبت الهى بهره مند شود زندگى دنيوى را ناچيز و لهو و لعب مى بيند و چون كمال سعادت خود را در شهود آن عوالم مى بيند مشتاق مرگ مى شود و خلاصى از اين عالم را خواهان مى گردد.
از جمله گزارشات برزخ و قيامت ، ظهور مقام حضرت سيدالشهداء عليه السّلام است يعنى سعه وجودى و احاطه علمى و نفوذ مشيت و سلطنت الهى آن حضرت را تا كسى به آن عالم وارد نگردد حقيقتش را نمى تواند درك نمايد و فعلاً جز تصديق اجمالى و دانستن عجز خود از ادراك آن راهى نيست .
به اين مناسبت جمله اى از فرمايشات حضرت صادق عليه السّلام در محل و مقام برزخى حضرت سيدالشهداء عليه السّلام نقل مى گردد.
در نفس المهموم به سند صحيح از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:((حسين عليه السّلام با پدر و مادر و برادرش در منزل رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است و با آن حضرت روزى (مناسب آن عالم و آن مقام ) به ايشان مى رسد و مورد نعمت و كرامت خداوندند و به درستى كه حسين عليه السّلام در سمت راست عرش است و مى گويد: پروردگارا! عطا فرما به من آنچه وعده دادى (شفاعت ) و نظر مى كند به سوى زيارت كنندگان قبرش پس به آنها و به نامهايشان و نامهاى پدرانشان و آنچه با آنهاست شناساتر است از شناسايى يكى از آنان به فرزندش و نظر مى فرمايد به سوى كسى كه بر او گريان است پس برايش طلب آمرزش مى فرمايد و از پدرش مى خواهد كه براى او آمرزش جويد و مى فرمايد اى گريه كننده بر من ! اگر پاداشى را كه خداوند برايت آماده فرموده بدانى شاديت بيش از اندوه و غصه ات مى شد و برايش آمرزش مى جويد از هر خطا و گناهى .
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش124

علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند نقل فرمود از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى - اعلى اللّه مقامه - كه فرمود اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى - اعلى اللّه مقامه - جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمة اللّه عليه - كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟ همه اهل مجلس تصديق نمودند كه بلى ...
سپس فرمود من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن عليه السّلام نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شيعه موقوف شد و همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد.
برخى از سنى ها از آشنايانشان از شيعه پرسيدند سبب اينكه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.
جناب آقاى فريد - سلمه اللّه تعالى - فرمودند وقتى گرفتارى سختى برايم پيش آمد فرمايش آن مرحوم به يادم آمد از روز اول محرم سرگرم زيارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برايم فرج شد.
شكى نيست كه مقام ميرزاى شيرازى از اين بالاتر است كه پيش خود چيزى بگويد و چون اين توسل يعنى خواندن زيارت عاشورا تا ده روز در روايتى از معصوم نرسيده است شايد آن بزرگوار به وسيله رؤ ياى صادقه يا مكاشفه يا مشاهده امام عليه السّلام چنين دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است ، مرحوم حاج شيخ محمد باقر شيخ ‌الاسلام سابق الذكر نقل نمود كه مرحوم ميرزاى شيرازى در كربلا ايام عاشورا در خانه اش روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهداء عليه السّلام و حضرت اباالفضل العباس عليه السّلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى نمود روزى خودم حاضر بودم كه پيش از موسم آمدن ميرزا ناگاه با حالت غيرعادى پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مجلس شد و مى فرمود امروز بايد از مصيبت عطش ‍ حضرت سيدالشهداء عليه السّلام بگوييد و عزادارى كنيد.
تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن شريف و حرم مقدس ‍ مشرف شديم گويا ميرزا ماءمور به تذكر شده بود بالجمله هركس زيارت عاشورا را يك روز يا ده روز يا چهل روز به قصد توسل به حضرت سيدالشهداء عليه السّلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحيح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدينوسيله به مقاصد مهم خود رسيده اند.
مرحوم ميرزا محمدتقى شيرازى در سنه 1338 در كربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شريف مدفون گرديد.
داستا ن های شگفت آیت ا... دستغیب  . ش143

مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page