در این مكتب باید بیمحابا بود. بیمحابا جان داد و بیمحابا خون. توصیف به شعر و سخن كفایت نمیكند. فدا كردن علیاصغر(ع) منتهای سرسپردگی امام حسین (ع) بر درگاه الهی بود. عاشقانهترین هدیهها، خالصانهترین آن ها و از كودك نوزاد چند ماهه معصومتر و بیگناهتر سراغ داری تا حجت بر لشگر یزید تمام كند و بر آن ها میزان شقاوتشان آشكار گردد؟
خون پاك این كودك بود كه گواه مظلومیت حسین (ع) و لشگرش شد. ما چه داریم تا در راهی كه ادعای انتخابش را داریم فدا كنیم؟
***
عبد الله بن حسین معروف به علیاصغر، کوچکترین فرزند امام حسین بوده که مادرش رباب بنت امری القیس است.
امتحان عشق چون در كربلا آغاز شد كودكی شش ماهه بین عاشقان ممتاز شد
نام علیاصغر و رباب به هم گره خورده است. چیز عجیبی هم نیست! طفل شیرخوار همیشه در دامان مادر است. رباب دور ایستاده بود. خیلی دور، اما علیاصغر را میدید. دلش با دل علی میتپید. شاید حتی در دلش لایلای هم میخواند برای طفلکش .. کسی چه میداند؟ شاید رباب همانجا زودتر از علیاصغر پر گرفته بود... آخر روح رباب بر روی دستهای حسین دست و پا میزند...
امام، علی را روی دست گرفت و بالا برد؛ «اما ترون کیف یتلظا عطشا ...» رباب صدای قلبش را میشنید. نه صدای سم اسبها و صدای قهقه دشمن را... فقط صدای قلبش را میشنید که گره خورده بود به قلب علیاصغر...
نمیدانم چشمهای رباب هم چیزی دید یا نه؟؛ اگر چشمهایش هم مثل چشمهای علیاصغر حرمله را دیده باشد... وای اگر دیده باشد...
علی بر روی دستهای حسین دست و پا میزند و حرمله بن کاهل اسدی از سمت سپاه دشمن عجیب به سفیدی گلوی علیاصغر چشم دوخته...
حرمله نگاههایش خیره است بر گلوی علیاصغر و دل رباب به سان ماهیای که بیرون از آب افتاده باشد در تلاطم؛ ناگهان گلوی علی از عقب میرود و خون در رگهای رباب منجمد میشود. علی بیحرکت بر دستهای حسین بن علی میماند و آسمان قرمز میشود... رباب دیگر صدایی از قبلش نمیشنود... هیچ صدای نمیشنود...
او فقط همه جا را خون میبیند... همه چیز را خون میبیند...
شاید نسل مادران شهدا از رباب شروع شده باشد؛ نسلی که با تمام سرسپردگی به فرزندانشان، آنها را فدای مقتدای خود میکنند ... نسلی که تمام موهبت مادریشان در ریختن خون فرزندانشان در راه حسین است و چه گواراست چنین تحفهای به درگاه خدا!
و چه خونهایی به آسمان رفته و چه ربابهایی چشم انتظارند تا دولت موعود برسد و قطره قطره خون عزیزانشان را نثار امام عشق نمایند...
اما ترون کیف یتلظی عطشی
بعضی چیزها مثل آب نطلبیده میمانند. اهل دل میگویند مراد است. حال آنکه خواص آب چیست که وقتی نخواهی و برسد به دستت مراد میشود را نمیدانم، حکماً دلیلی مستتر است که اینگونه مشهور شده است.
...مثل همان اشک که خودش میشود نوحهخوان؛ یکهو دلت حسینیه میشود... بال میزنی و میرسی کنار ضریح ششگوشه سیدالشهدا... زائر نطلبیده میشوی مثل همان آب که تشنه نیستی، اما میدهند دستت. تازه وقتی نوشیدی میفهمی که چه گواراست. قبلش شاید این جهلت از تشنگی باعث شده باشد توهم سیرآبی داشته باشی.. آب مثل علیاصغر است. آب مثل رباب است ... فکر میکنی تشنه نیستی، اما وقتی اسمش میآید بال بال زدنت میگیرد و حصار تن تنگ میشود برای یک مشت دلت؛ دلی که وقتی میسوزد پایبند هیچ قاعده و قانون فیزیکی و شیمیاییای نیست. به ظاهر نمیسوزد، اما آتشش جانت را خاکستر میکند. نمیسوزد، اما دودش آه از نهادت بلند میکند. آنوقت است که خاکسترت استحاله شده و دیگر ناپاکی ندارد!
یک جایی هم میرسد که دلت را میگیری روی دستت و خودت را قایم میکنی پشت علیاصغر ... چشمهایت را میدوزی به زمین که مبادا در مقابل رباب شرمگین شوی.
عجیب سایه گستردهای دارد این مرد کوچک... عجب فرزندی تربیت کرده است، رباب...
زندگینامه حضرت رباب دختر امرء القیس همسر گرامى ابا عبدالله الحسین (ع)
رباب
رباب , دختر امروالقیس (شاعر مشهور) و از دختران زیباروى عرب بود كه چهره اش چون خورشید مى تابید.
وى لیاقت همسرى حضرت ابى عبداللّه الحسین (ع) را پیدا كرد و به همراه دو فرزندش على اصغر و سكینه در كربلا حضور داشت .
در روز عاشورا كه امام حسین (ع) و على اصغر شش ماهه , شربت شهادت نوشیدند.
رباب و سكینه همراه با كاروان اسیران روانه كوفه و شام شدند.
وى در كـوفه , در مجلس عبیداللّه , اولین جلسه مرثیه اش را برپاكرد: از جا برخاست و سر امام را به عـنـوان رهـبـرش , در آغـوش گـرفـت و هـمـراه بـا گـریـه گـفـت :
واحـسـیـنا فلست انسى حسیناكاقصدته الاسنه الاعداء.
غادروه بكربلا صریعا لاسقى ا للّه جانبى كربلاء.
واى حسین , من تو را فراموش نمى كنم ب تو را در كربلا تشنه كشتند وب .
و به دنبال این سخنان , از دل آه مى كشید و ناله مى كرد.
اشك مى ریخت و اشك مى ستاند.
پس از شهادت حضرت ابى عبداللّه (ع), این بانوى داغدار, زندگى كوتاهى را سپرى كرد و مدام بر شهادت مظلومانه امام حسین (ع) دل مى سوزانیدو به خواستگاران خود كه از بزرگان عرب بودند, پاسخ مى داد: كدامیك از شماها مى توانید جاى حسین بن على (ع) را در قلب من بگیرید؟!.
بانوی كربلا،حضرت رباب (سلام الله علیها)
رباب، دختر «امرءالقیس»(1) و جزو یکی از قبایل شامی است. پدر در زمان خلیفه دوم، اسلام آورده و در مدینه، سه فرزند خود را از فرط علاقه و ارادت به حضرت علی(ع) به عقد ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد.(2)
رباب به عقد امام حسین (ع) درآمد و تا آخرین لحظات زندگی آن حضرت در کنار وی می ماند.
در برخی از نقل ها پدر او را انیف کلبی معرفی کرده اند(3)، اما نقل نخست، فراوان روایت شده است. علاوه بر این، شاید مراد دسته دوم، رباب دیگری باشد که دختر انیف و همسر زبیر بن عوام و مادر مصعب بن زبیر بوده است.(4)
رباب دو فرزند از امام حسین (ع) داشت، یکی سکینه و دیگری عبداللّه . عبداللّه در روز عاشورا در حالی که کودکی بیش نبود، در جلوی چشم پدر و مادرش به شهادت رسید.(5) سکینه نیز، بعدها در شمار زنان بزرگ عالم اسلام درآمده، بویژه در ادب، شخصیت شناخته شده ای یافت.
رباب بر اساس شواهدی در کربلا حضور داشته است. این مطلب را برخی از مورخان آورده اند.(6)
از اخبار محدودی که در زمینه روابط امام حسین(ع) و همسرش رباب به دستمان رسیده، چنین برمی آید که روابط آن دو بسیار صمیمی بوده است، آن قدر که هم امام(ع) و هم رباب از اظهار این روابط صمیمی میانِ خود، خودداری نمی کرده اند، همان گونه که پیامبر(ص) نیز از نشان دادن صمیمیتی که نسبت به برخی از همسران خود داشت، خودداری نمی کرد. به دلیل وجود همین شواهد است که ابن کثیر می گوید:
امام حسین (ع) همسرش رباب را بسیار دوست می داشته و از روی علاقه مندی به وی، در باره اش شعر می گفت.(7)
نسابه معروف «المجدی» نیز تأکید دارد که:
امام حسین(ع) سکینه و مادرش رباب را دوست می داشت(8).
این دوستی به دلیل بزرگواری رباب بود، چنان که از هشام کلبی، مورخ مشهور نقل شده که:
«من خیار النساء و افضلهنَّ(9)»
رباب از بهترین زنان و از برترین آنها بود.
در زمینه این دوستی، دو بیت شعر از امام حسین(ع) در باره سکینه و رباب نقل شده، و در برخی از منابع، بیتی دیگر نیز به آن افزوده شده است.
لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا
تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ
اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی
وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ(10)
«به جان تو سوگند! من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند.
آن ها را دوست دارم و تمامی دارایی ام را به پای آن ها می ریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید.»
در نقلی از سکینه آمده است که امام حسن مجتبی(ع) درباره انتساب این شعر به امام حسین (ع) تأملی کرد و گویا تعجب کرده بود سپس، امام بیتی دیگر بر آن افزود:
وَ لَسْتُ لَهُمْ وَ اِنْ عَتَبُوا مُطیعا
حَیاتی اَوْ یُغَیِّبُنی الترابُ(11)
«حتی اگر کسانی در این باره به من اعتراض کنند، آنها را در زندگی و نز وقتی مرا در خاک پنهان می کنند، پیروی نخواهم کرد.»
این شعر به طور مستقیم از طرف امام حسین(ع) نقل شده و تا آنجا که ما می دانیم هیچ کس آن را به عنوان زبان حال، ندانسته و نسبت آن را به امام تکذیب نکرده است.
شعر مزبور، نشانگر ارتباط صمیمی امام با همسرش رباب و فرزندش سکینه است. توجه داریم که سرودن این شعر، همراه با انتشار آن در میان مردم بوده است، بدین جهت، این شعر در بیشتر کتابهای تاریخی آمده است.
شعر دیگری نیز از امام حسین(ع) در باره رباب نقل شده است:
اُحبُّ لِحُبِّهَآ جمیعا
وَ نَثْلَةَ کُلَّها و بَنیِ الرُّباب
وَ اخْوالاً لَهَا مِن آلِ لامَ
اُحِبُّهُم وَ طَرَّبَنی جنابُ(12)
«من به خاطر دوستی او زید، نثل و تمام «بنور رباب» را دوست دارم.
و همچنین دایی های او را از خاندان [بنی] لام، همه را دوست دارم و «جناب» را که مرا به طرب آورده است».
گویا این ها افراد وابسته به رباب هستند که از آنان یاد شده است.
رباب نیز علاقه وافری به امام حسین (ع) داشت. او در سفر کربلا همراه امام (ع) بود و پس از شهادت آن حضرت (ع) نیز وفاداری اش را به زبان شعر، و نیز در عمل، نشان داد.
دو مرثیه از رباب در دسترس، قرار دارد که هر دو دارای معانی بسیار زیبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت(ع) نشاشن می دهد:
اِنَّ الّذی کانَ نورا یُستَضضاءُ به
بِکربلا قتیلُ جزاکَ غَیْرُ مدفونِ
جَنَبِتَ خُسرانَ الموازین
قد کنتَ لی حَبلاً صَعبا اَلُوذُبه و
کنت تَصْحَبنا بالرَحم و الدین
مَن لِلْیَتامی وَ مَنْ للسائلین و مَنْ
یُغنی و یاوی اِلیْه کُلُّ مِسْکِینِ
وَ للّه ِ لاَابتَغی بَیْنَ الرّملِ و الطین(13)
«آن پرتوی که دیگران از درخشش آن بهره می بردند، در کربلا کشته شده و غیر مدفون رها شده است.
ای فرزند پیامبر(ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت «میزان» تو را از هر زیانی به دور دارد.
تو آن چنان کوه محکمی بوده که من بدان پناه می بردم و تو با رحمت و از سر دینداری با ما همنشینی داشتی.
دیگر چه کسی برای یتیمان و فقیران، مانده؟ و چه کسی است که مسکینان بدو پناه برده و او بی نیازشان سازد؟
به خدا قسم! دیگر سایه ای بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک، پنهان شوم.»
رباب در بیت سوم، ارتباط عمیق خود را با امام حسین(ع) تصویر می کند؛ امام چون کوهی است که پناهگاه آرام بخش رباب بوده و آن حضرت نیز با کمال ملاطفت و از سر دینداری با وی برخورد داشته است. رباب در بیت آخر، عزم راسخ خود را در عدم ازدواج با دیگری تا پایان عمر بیان می کند.
شخصیت والای رباب، باعث شد تا عده ای از اشراف قریش، پس از شهادت امام، از وی خواستگاری کنند، امام به نوشته مورخان نپذیرت و گفت: من پس از آنکه رسول خدا پدرشوهرم بوده، شخص دیگری را به عنوان پدرشوهر نمی پذیرم.(14)
شعر دیگری از رباب در مرثیه اباعبداللّه (ع) روایت شده است.
رباب، زمانی که در محفل ابن زیاد، سر امام حسین(ع) را در دامن نهاده، بر آن بوسه می زد، چنین سرود:
وا حُسینَا فَلا نسیتُ حسینا
اقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاعداء
غادَروُهُ بِکربلاء صریعا
لا سقی اللّه ُ جانبی کربلاء(15)
«من هرگز حسین را فراموش نخواهم کرد، حسینی که نیزه های دشمن او را هدف قرار دادند.
او را در حالی که در کربلا افتاده بود، کشتند؛ خداوند سرزمین کربلا را سیراب نکند.
روشن است که چنین شعری، در محفل زیاد، کمال مظلومیت امام حسین(ع) را آشکار نموده، خاطره سخت شهادت را زنده کرده است. به نقل از سبط ابن جوزی و همان گونه که از «ابن اثیر» نقل شده، اشراف قریش و نیز یزید، خواستار رباب بودند اما شدت علاقه رباب به اباعبداللّه سبب شد که نه تنها خواسته آنان را رد کند، بلکه از فرط غصه و گریه، بیش از یک سال زنده نماند، او در این یک سال حتی زیر سایه ننشست. ابن اثیر تصریح کرده که همین امر، باعث رحلت او گردید.(16)
بر اساس برخی از نقلها، رباب یک سال نزد قبر امام حسین(ع) باقی مانده و بعد از آن به مدینه رفت.
ابن کثیر با نقل این مطلب، شعری را نیز از زبان او آورده است:
اِلی الحول ثمَ اَسْمُ السلامَ علیکما وَ مَنْ یَبْکِ حَوْلاً کَامِلاً فَقَد اعْتَذَر
«تا یک سال، پس از آن بر شما درود می فرستم و [وداع می کنم] کسی که یک سال کامل بگرید پس از آن معذور است.»(17)
این شعر ممکن است پس از یک سال گریه در مدینه سروده شده باشد، اما اقامت یکساله رباب بر سر قبر امام، نباید درست باشد، بویژه که سپاه ابن زیاد، تمام اسرار را با اجبار به کوفه و پس از آن به شام فرستادند، بعضی از مورخان، تصریح کرده آند که رباب به شام رفته است. اگر آنها به کربلا بازگشته باشند، می توان پذیرفت که او پس از بازگشت، مدتی بر سر قبر آن حضرت، باقی مانده است، اما این امر نیز چندان ثابت شده نیست، و گزارشی که در آن، سفر رباب به شام ذکر شده است رفتن او را پس از آن به مدینه یادآور شده است.(18) ابن اثیر با نقل این مطلب، این نظر را که رباب یک سال بر سر قبر امام مانده و بعد از آن به مدینه آمده، بر اثر غم و غصه در گذشته، نقل کرده است.
بر اساس اخباری که بیان شد، می توان شدت علاقه و پیوند میان امام حسین(ع) و رباب را به دست آورد؛ پیوندی که امام، آشکارا آن را بیان کرد و رباب نیز با شعر و عمل خود، آن را به اثبات رسانده است.
**************************************************
1ـ همان شاعر معروف عرب.
2ـ الاغانی، ج16، ص140 ـ 141، قاهره، انساب الاشراف، ج1، ص195، انتشارات محمودی.
3ـ مجله تراثنا، ش10، 187، مؤسسه آل البیت.
4ـ طبقات الکبری، ج3، ص100 و ج5، ص182، 186، بیروت.
5ـ الاغانی، 16، ص141 ـ جمهرة انساب العرب، ص457.
6ـ البدایة و النهایة، ج8، ص212 ـ الکامل، ابن اثیر، ج4، ص88، بیروت.
7ـ البدایة و النهایة، ج8، ص212.
8ـ المجدی، ص92، قم.
9ـ الاغانی، ج16، ص141.
10ـ مجله تراثنا، ش10، ص128 ـ الاغانی، ج16، ص136 ـ انساب الاشراف، ج1، ص195 ـ 196 ـ البدایه و النهایه، ج8، ص211 ـ المعارف، ص93، بیروت ـ الفصلو المهمة، ص183 ـ المجدی، ص92 ـ مقاتل الطالبین، ص94، بیروت ـ اعلام النساء المؤمنات. ص346. در برخی از نقلها به جای «تحلّ بها»، «تکون بها» آمده و در روایتی دیگر به جای آن «تُصیَّفُها».
11ـ الاغانی، ج16، ص140 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449 (طبع جدید) ـ تراثنا، ش10، ص128 ـ البدایه و النهایة، ص211، شرح الاخبار، الجزء الثالث عشر، ص14. در نقلی به جای «مطیعا»، «مضیعا» آمده و برخی دیگر به جای «یُغَیِّبُنی»، «یعلینی» ذکر شده است.
12ـ تاج العروس، ج1، ص263 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449. ابوالفرج از قول ابن عبده آورده است که رباب، فرزند حارثه، فرزند اوس بن حارثه بن لام الطایی بوده است (مقاتل الطالبین، ص94). ظاهرا مقصود از آل لام، همین خانواده است.
13ـ الاغانی، ج16، ص142 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449 ـ اعلام النساء، ص439 ـ اعلام النساء المؤمنات، ص347 ـ منتهی الآمال، ج1، ص335 ـ ادب الطف، ج1، ص61، انتشارات دارالمرتضی.
14ـ الکامل، ج4، ص88 ـ الاغانی، ج16، 141 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449.
15ـ تذکرة الخواص، ص260، انتشارات نینوی الحدیثة ـ ادب الطف ـ ج1، ص61، به نقل از: تاریخ القرمانی، ص4 ـ منتهی الآمال، ج1، ص463 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449 ـ اعلام النساء المؤمنات، ص347.
16ـ تذکرة الخواص، ص265 ـ الکامل، ج4، ص88.
17ـ البدایة و النهایة، ج8، ص212.
18ـ الکامل، ج4، ص88
نقل از سایت:حوزه