وقتی که استعاره قلم را فرا گرفت

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

وقتی که استعاره قلم را فرا گرفت
جای حسن نوشت غریب و عزا گرفت

اشکی لطیف گونه او را که بوسه زد
با بغض و گریه دست به سوی خدا گرفت

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
آه این قبور خاکی اولاد خاتم است؟

تعبیر می شود به خدا خواب هایمان
روزی شود شراب عسل آب هایمان

گردد بقیع و دورو برش یکسره حرم
جانم فدای گنبد ارباب هایمان

گرچه حریم بهر امامان مکتب است
اذن دخول گریه به سالار زینب است

وقتی شکست حرمت صحن و سرای تو
زهرا گریست از غم بی انتهای تو

غربت کشیده ای چقدر حضرت غریب
جانم بسوخت زین همه درد و بلای تو

فوج ملائکه ز غمت اشک می فشاند
جبریل آمد و به مزار تو روضه خواند

آن روز شوم غم به دل بوتراب شد
تنها بقیع نه، خانه عالم خراب شد

یک مشت حرمله به دل ما شرر زدند
شیطان به اذن عایشه پا در رکاب شد

قلب خدا هم از غم عظمایتان شکست
تخریب قبرهای ائمه شجاعت است؟؟؟

تا جان به پای ایل و تبارت گذاشتیم
مرهم به قلب خسته و زارت گذاشتیم

آورده ایم پرچم عباس را ولی
گنبد نداشتی به مزارت گذاشتیم

حالا بگو خدای کرم ای امیر عشق
گریم به حال قبر شما یا که بر دمشق؟؟؟

گرچه ثقیل لحظۀ سخت وداع بود
کس غم نداشت، زینب کبری شجاع بود

اما چه بود سخت تر از آن وداع تلخ
این که حریم عمه ما بی دفاع بود

باید که خون گریست ازین غصه شیعیان
خمپاره می زنند به گنبد ، حرامیان

خمپاره ها نشست به جان امام عصر
گریه ربود تاب و توان امام عصر

فرقی میان زینب و زهرا که نیست ، باز
آتش زدند بر در خانه امام عصر

آقا بیا! به جان رقیه هوا پس است
دستم به دامنت به خدا شیعه بی کس است

 ارسالی توسط آقای مرتضى جواهرزاده