زندگي و آرامش

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

ايمان و ذكر خدا موجب آرامش قرآن كريم: الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛

آنها [هدايت شدگان] كساني هستند كه ايمان آورده‌اند و دل‌هايشان به ياد خدا مطمئن [و آرام] است؛ آگاه باشيد كه با ياد خدا دل‌ها آرامش مي‌يابد[1].

قرآن كريم: هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ؛ هم اوست كه در دل‌هاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد، تا ايماني بر ايمان خود بيفزايند[2].

قرآن كريم: الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَـئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ؛ كساني كه ايمان آوردند و ايمان خود را به ظلم نيالودند، در آرامش و امنيت‌اند[3].

امام علي (عليه السلام): ياد خدا، روشني سينه‌ها و آرامش دل‌هاست[4].

امام صادق (عليه السلام): جميل مي‌گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره اين گفته خداوند در قرآن پرسيدم كه مي‌فرمايد: «اوهمان كسي است كه آرامش را بر دل‌هاي مؤمنان نازل كرد». امام فرمود: [آن آرامش،] همان ايمان است[5].

امام باقر (عليه السلام): آرامش، همان ايمان است[6].

 

آرامش، زينت انسان

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله): بهترين زينت مرد، آرامش همراه ايمان است[7].

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله): نيكويي، در زيبايي پوشش نيست؛ بلكه در آرامش و وقار است[8].

امام علي (عليه السلام): زيبايي مرد، در وقار اوست[9].

امام علي (عليه السلام): هنگامي كه خداوند بنده‌اي را دوست بدارد، او را به آرامش دل و صبر، زينت مي‌بخشد[10].

 

تأمين زندگي، مايه آرامش
امام باقر (عليه السلام): سلمان چنين گفت: همانا آدمي هنگامي كه نقطه اتكاء و تضمين كننده‌اي براي تأمين زندگي‌اش نداشته باشد، از درون به خود مي‌پيچد و مضطرب مي‌شود؛ اما هنگامي كه توانست زندگي خود را تأمين كند، نفسش آرام گرفته و مطمئن مي‌گردد[11].

امام هادي (عليه السلام): پيامبر اكرم فرمود: همانا نفس آدمي هنگامي كه مايحتاج زندگي‌اش تأمين شد، آرام مي‌گيرد[12].

امام صادق (عليه السلام): «پنج چيز است كه هر كس يكي از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگي‌اش نقص داشته، فكرش مشوش و دلش نگران است: اول آنها، سلامت جسم و دوم امنيت و سوم وسعت روزي و چهارم همراه و مونس هم رأي. [راوي مي‌پرسد]:‌ مونس هم رأي چيست؟ امام مي‌فرمايد: همسر خوب و فرزند خوب و هم‌نشين خوب است و پنجم، كه در برگيرنده همه اين خصلت‌هاست، آرامش خاطر و رفاه زندگي است[13].

 

حق و عدل، براي آرامش

امام صادق (عليه السلام): همانا دل در طلب حق، همواره در سينه جوش و خروش دارد. هرگاه به حق برسد، آرام و قرار مي‌گيرد[14].

حضرت فاطمه (سلام الله عليها): خداوند، ايمان را براي پاكي از گناه... و عدل را براي آرامش دل‌ها واجب ساخت[15].

 

شب، هنگامه آرامش

قرآن كريم: فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا؛ [اوست كه] شكافنده صبح است و شب را براي آرامش يافتن به وجود آورد[16].

قرآن كريم: مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ؛ جز خداوند، كدامين معبود براي شما شبي مي‌آورد كه در آن آرام گيريد؟ آيا نمي‌بينيد؟[17]

قرآن كريم: أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ؛ آيا نديده‌ايد كه ما شب را قرار داديم تا در آن بياسايند...[18]

قرآن كريم: اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ؛ خدا [همان] كسي است كه شب را براي شما پديد آورد تا در آن آرام گيريد[19].

امام صادق (عليه السلام) به مفضل: اي مفضل! در طلوع و غروب خورشيد بينديش... بلكه منفعت و سود را در غروب آن به دقت بنگر. اگر غروب خورشيد نبود، با وجود نياز شديدشان به آرامش و استراحت و به دليل نياز بدن‌هايشان به سكون و استراحت نياز حواس آنها و تا اين كه قوه هاضمه اقدام به هضم غذا نمايد و مواد غذايي را به اعضاي بدن برساند. همچنين [اگر نبود غروب خورشيد]، حرص و طمع، آدمي را براي ادامه كار وادار مي‌ساخت و زمان كار را چنان طولاني مي‌كردند كه خستگي مفرط بر بدن‌هايشان غالب مي‌شد. همانا بسياري از مردم اگر شب، تاريكي خود را بر آنها فرود نمي‌آورد، هر آينه آرامش و قراري نداشتند؛ چون بر جمع كردن اموال و ذخيره آن حرص مي‌ورزند[20].

 

مؤمنان، آرامش دهنده يكديگر

رسول الله (صلي الله عليه و آله): همانا مؤمن با برادر مؤمنش آرامش مي‌يابد، چنان كه دل تشنه‌كام، با آب خنك تسكين مي‌يابد[21].

امام صادق (عليه السلام): هر چيزي به چيزي آسايش پيدا مي‌كند، و مؤمن در سايه برادر مؤمنش آسايش مي‌يابد، چنان كه پرنده با همسان خود[22].

 

تحمل و خويشتنداري

امام علي (عليه السلام): كمال دانش، بردباري است و كمال بردباري، تحمل بسيار و فرونشاندن خشم[23].

امام علي (عليه السلام): آنچه بر تو مي‌گذرد تحمل كن؛ زيرا تحمل، پرده عيب‌هاست و نيمي از شخص خردمند، تحمل و نيمي ديگر، تغافل (به روي خود نياوردن) است[24].

امام علي (عليه السلام): تحمل كردن، مقبره عيب‌هاست و مسالمت و آشتي، پرده‌پوش عيب‌ها[25].

امام علي (عليه السلام): نتيجه خويشتنداري، تندرستي و سلامت است[26].

 

صلح و مسالمت

امام علي (عليه السلام): تا زماني كه در اسلام سستي نباشد، من صلح و سازش را سودآورتر از جنگ يافتم[27].

امام علي (عليه السلام): اشاره و گوشزد به صلح و آشتي، از برترين نصيحت‌ها است[28].

رسول الله (صلي الله عليه و آله): رفاقت و نرمخويي، مايه بركت است؛ ولي خشونت و تندي، مايه شومي و نامباركي است. نرمخويي موجب زينت است و ترك آن موجب زشتي و نازيبايي[29].

 

آرامش پيشوايان

آدمي همواره در معرض برخوردها، پيش‌ آمدها و سختي‌هاست. هر كس به گونه‌آي با اين رخدادها رو به رو مي‌شود و واكنش نشان مي‌دهد. نوع برخورد فرد با اين مسائل، نشان دهنده تجربه، درايت و مباني اعتقادي و اخلاقي اوست. يكي از نشانه‌هاي بزرگواري، خودساختگي و بلند طبعي انسان، حفظ آرامش و اطمينان و اعتدال در برابر اين گونه رخدادهاست. آرامش، همراه با تحمل و بردباري قهرمانانه از اصول برجسته اخلاق اسلامي است كه سرلوحه شيوه‌هاي رفتاري پيشوايان ما بوده است. در بررسي سيره عملي پيشوايان معصوم، به نمونه‌هاي جالبي از اين ويژگي اخلاقي بر مي‌خوريم كه حكايات زير، از آن جمله‌اند.

 

آرامش در برابر خدا

هنگامي كه حضرت امير (عليه السلام) مشغول نماز مي‌شد، با همه وجود، متوجه خدا بود از دنيا و آنچه در اوست بريده مي‌شد؛ به گونه‌اي كه فقط در اين هنگام مي‌شد تير و تيغ بر جاي مانده از جنگ را از بدنش خارج كرد[30].

روزي به پاي آن حضرت، تيري اصابت كرد و پاره‌اي از آن در پاي ايشان ماند كه در آوردنش مشكل بود. در اين باره، حضرت زهرا (سلام الله عليها) فرمودند: «هنگام نماز، آن را از پايش بيرون آوريد؛ چون در‌ آن حالت، متوجه آنچه بر او مي‌گذرد نيست». آنها نيز چنين كردند[31].

 

آرامش در برابر خشونت

حضرت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) در بازار خرمافروشان قدم مي‌زد كنيزي را ديد كه گريه مي‌كند. از او علتش را پرسيد. كنيز گفت: «اربابم پولي داد تا خرمايي بخرم. حال كه خريدم، مي‌گويد مرغوب نيست و مي‌خواهد كه آن را به فروشنده باز گردانم. فروشنده هم آن را پس نمي‌گيرد».

امام علي (عليه السلام) همراه كنيز نزد فروشنده رفت و فرمود: «اي بنده خدا، اين زن خادم است و هيچ اختياري ندارد. پولش را بده و خرما را بگير». فروشنده مشتي بر سينه حضرت كوبيد. امام، مشت آن مرد را تحمل كرد و چيزي نگفت. در اين هنگام همسايگان به او گفتند كه اين شخص، اميرالمؤمنين است. ناگهان نفس فروشنده در سينه‌اش حبس شد. خرما را از كنيز گرفت و پولش را برگرداند آن‌گاه از امام عذرخواهي كرد و گفت: «از من راضي باش و بگذر!». امام (عليه السلام) فرمود: «از چه چيز تو بگذرم، وقتي كه اشتباهت را اصلاح كردي؟»[32].

 

آرامش در برابر گستاخي

پيرمردي امام حسن (عليه السلام) را سوار بر مركب ديد و آنچه توانست از آن حضرت بدگويي كرد. سپس امام پيش آمد و سلام كرد و در حالي كه لبخند بر چهره داشت به او فرمود: «اي پيرمرد! گمانم غريب هستي؟ گويا در بعضي امور به اشتباه افتاده‌اي. اگر از ما رضايت طلبي، از توت خشنود مي‌شويم. اگر چيزي از ما بخواهي، به تو عطا مي‌كنيم. اگر از ما راهنمايي بخواهي، تو را راهنمايي مي‌كنيم. اگر براي برداشتن باري كمك بخواهي، بار تو را بر مي‌داريم. اگر گرسنه باشي،‌ تو را سير مي‌نماييم. اگر برهنه باشي، تو را مي‌پوشانيم. اگر نيازمند باشي، تو را بي‌نياز مي‌كنيم. اگر گريخته باشي، به تو پناه مي‌دهيم. اگر حاجتي داري، آن را برآورده مي‌كنيم. اگر به خانه ما بيايي،‌ تا هر وقت بخواهي مهمان ما خواهي بود...».

هنگامي كه پيرمرد، اين سخنان مهرانگيز را از امام حسن (عليه السلام) شنيد، دگرگون شد و گريه كرد و گفت: «گواهي مي‌دهم كه تو خليفه خدا در زمينش هستي. خداوند آگاه‌ تر است كه مقام رسالت خود را در وجود چه كسي قرار دهد. تو و پدرت مبغوض‌ترين افراد نزد من بوديد؛ ولي اينك محبوب‌ترين انسان نزد من هستي».

سپس او مهمان امام شد و پس از مدتي، در حالي كه محبت خاندان نبوت در قلبش جا گرفته بود،‌ از محضر آن امام، مرخص شد[33].

¨

يكي از بستگان امام صادق (عليه السلام)، به خاطر موضوعي، در غياب آن حضرت، نزد مردم از آن بزرگوار، بدگويي مي‌كرد. امام (عليه السلام) همين كه توسط شخصي، از بدگويي او با خبر شد، بدون عكس العمل شديد و با آرامش خاص برخاست، وضو گرفت و به نماز ايستاد. يكي از حاضران مي‌گويد: گمان كردم كه حضرت مي‌‌خواهد آن شخص را نفرين كند؛ ولي ديدم ايشان بعد از نماز، چنين دعا فرمود: «خدايا! من حقم را به او بخشيدم، تو از من بزرگوارتر و بخشنده تري، او را به من ببخش و كيفرش نكن».

آن شخص در ادامه مي‌گويد: از آن پس مي‌ديدم كه آن حضرت همچنان وي را دعا مي‌نمود و من از آن همه بزرگ و مداراي امام، شگفت زده شدم[34].

 

آرامش در جنگ

حضرت امير (عليه السلام) درجنگ جمل، پرچم را به پسرش محمد بن حنفيه سپرد و او را درجلوي لشكر قرار داد. امام حسن (عليه السلام) را در سمت راست و امام حسين (عليه السلام) را نيز در سمت چپ لشكر گماشت و خودش پشت پرچم، بر مركب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ايستاد. محمد بن حنفيه مي‌گويد: «پس از مدتي دشمن به ما نزديك شد و يكي از لشكريان ما را به شهادت رساند. من متوجه اميرالمؤمنين (عليه السلام) شدم و ديدم كه به خواب سنگيني فرو رفته است. به او گفتم: «اي اميرمؤمنان، در چنين وضعيتي مي‌خوابي! دشمن با نيزه به ما حمله برد و يكي از ياران ما را كشت». سپس اميرالمؤمنين فرمود: «مي‌بينم مانند دوشيزگان ناله مي‌كني. اين پرچم، پرچم رسول خداست». سپس پرچم را از من گرفت و درحالي كه جهت باد به سوي ما بود، آن را تكان داد. ناگهان جهت باد به طرف دشمن عوض شد. پس از آن، آستين‌هايش را بالا زد و به سوي دشمن حمله كرد و آنچنان بر آنان سخت گرفت كه شمشير آن حضرت خم شد»[35].

در موقعيت حساس جنگ جمل، در حالي كه امام علي (عليه السلام) لشكر دشمن را شكافته بود و به سختي مي‌جنگيد، به عقب برگشت و فرمود: «آب، آب!». مردي با مشك كوچكي از عسل آمد و به امام گفت: «آب در اين وضعيت براي شما مناسب نيست؛ اما از اين عسل به شما مي‌دهم». امام، مقداري از آن چشيد، سپس فرمود: «عسل تو از نوع طائفي است». آن مرد گفت: «به خدا قسم كار شما عجيب است اي امير مؤمنان! در چنين روزي كه جان‌ها به لب رسيده، شما عسل طائف را از غير آن مي‌شناسيد».

علي (عليه السلام) فرمود: «به خدا قسم، تا كنون چيزي در دلم دلهره نيفكنده و هيچ چيز مرا به وحشت نينداخته است»[36].

¨

در هنگام ظهر عاشورا كه جنگ به جاي حساس خود رسيده بود،‌ يكي از ياران به امام حسين (عليه السلام) گفت: «جانم فدايت! مي‌بينم دشمنان به شما نزديك مي‌شوند. به خدا قسم كشته نخواهي شد مگر آن كه پيش از شما كشته شوم! دوست دارم هنگامي كه به ملاقات خدا مي‌روم، نماز ظهر را خوانده باشم». امام (عليه السلام) به آسمان نگاه كرد تا ببيند آيا وقت نماز شده است يا نه. سپس فرمود: «ياد نماز كردي. خداوند، تو را از نمازگزاران و ذاكران قرار دهد. آري، اكنون اول وقت نماز است». سپس فرمود: «از دشمن بخواهيد براي برگزاري نماز، دست از جنگ بكشد». سپاه دشمن، پذيرفت؛ اما حصين (از فرماندهان دشمن) گفت: «نماز شما پذيرفته نيست». حبيب بن مظاهر در پاسخ وي گفت: «گمان كردي نماز خاندان رسول خدا پذيرفته نيست؛ ولي نماز تو مورد قبول است؟!».

سپس نماز ظهر را با امام حسين به جماعت برگزار كردند. هنگامي كه سعيد بن عبدالله حنفي ديد كه دشمن به امام نزديك مي‌شود، جلوي امام ايستاد تا ايشان را از اصابت تيرها در امان بدارد. تيرها به سعيد اصابت مي‌كرد تا اين كه جراحات وي شديد شد و بر زمين افتاد[37].

 

آرامش براي هدايت

در جنگ جمل، مردي از باديه‌ نشينان عرب، نزد اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) آمد و گفت: «شما مي‌گويي كه خدا يكي است؟». اطرافيان به او اعتراض كردند و گفتند: «اي اعرابي، آيا نمي‌بيني اميرالمؤمنين گرفتار است و دل مشغولي‌هاي بسيار دارد». امام فرمود: «رهايش كنيد تا سؤالش را بپرسد. آنچه اين اعرابي مي‌خواهد، همان است كه ما از دشمن مي‌خواهيم (يعني به همين دليل با آنها مي‌‌جنگيم)». سپس با حوصله و آرامش، پاسخ مفصل و كاملي به وي داد[38].

-------------------------------------------------------------------------------
[1] - سوره رعد: آيه 28.

[2] - سوره فتح: آيه 4.

[3] - سوره انعام: آيه 82.

[4] - غرر الحكم: ح 5165.

[5] - الكافي: ج 2، ص 15.

[6] - همان‌جا.

[7] - كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4، ص 403.

[8] - مستدرك الوسائل: ج 1، ص 106.

[9] - غرر الحكم: ح 4744.

[10] - همان: ح 4099.

[11] - الكافي: ج 5، ص 89.

[12] - همان‌جا.

[13] - الخصال: ص 284.

[14] - الكافي: ج 2، ص 421.

[15] - كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 3، ص 568.

[16] - سوره انعام: آيه 96.

[17] - سوره قصص: آيه 72.

[18] - سوره نمل: آيه 86.

[19] - سوره غافر: آيه 61.

[20] - توحيد مفضل: ص 79.

[21] - الجعفريات: ص 156.

[22] - كتاب المؤمن: ص 39.

[23] - غرر الحكم: ح 7231.

[24] - همان: ح 2378.

[25] - نهج البلاغه: حكمت 6.

[26] - غرر الحكم: 901.

[27] - همان: 10138.

[28] - همان: 9379.

[29] - بحارالانوار: ج 75، ص 59.

[30] - ارشاد القلوب: ص 217.

[31] - المحجه البيضا، ج 1، ص 379.

[32] - مناقب ابن شهر آشوب: ج 1، ص 379.

[33] - كشف الغمه: ج 2، ص 135.

[34] - مشكاه الانوار: ص 194.

[35] - دعائم الاسلام: ج 1، ص 393.

[36] - الامامه و السياسة: ج 1، ص 96.

[37] - اللهوف: ص 62؛ تاريخ ابن اثير، ج 4، ص 70.

[38] - التوحيد: صدوق، ص 83.

 



نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page