زينب صغرى (س) 37

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

زيـنـب صـغـرى دخـتـر امـيـرالمـؤ مـنـيـن (ع )، مـادرش فـاطـمـه (س ) و كـنـيـه اش ام كـلثـوم مـى باشد.(1) وى به همسرى محمدبن عقيل بن ابى طالب در آمد و فرزندانى به نامهاى عـبـداللّه و عـبـدالرّحـمـن و قـاسـم بـرايـش ‍ آورد.(2) ام كـلثـوم بـعـد از مـحـمـدبـن عـقيل به همسرى كثيربن عباس بن عبدالمطلب در آمد كه از او هم دخترى به نام ام كلثوم به دنيا آورد.(3) عـبـيـدلى در ضـمـن نـقـل بـرخى از مطالب ذكر شده مى گويد مادرش ام ولد بوده و او در مدينه وفات يافته است .(4)
گـروهـى از مـورّخان بر اين عقيده هستند كه اميرمؤ منان على (ع ) دو دختر داشته به نام ام كلثوم يـكـى از صـدّيـقـه طـاهره كه در زمان عمر از دنيا رفته است ، ديگرى هم در جمع كاروان اسيران كربلا به شام سفر كرده از يكى ديگر از همسران اميرالمؤ منين (ع ) مى باشد.(5)
همراهى زينب صغرى با امام حسين (ع ):
از جـمـله كـسـانـى كـه هـنـگام خروج امام (ع ) از مدينه آن حضرت را همراهى كرد،زينب صغرى ، ام كلثوم بوده است .(6) در شب عاشورا پس از شنيدن اشعار امام حسين (ع ) درباره بى وفايى دنيا ام كلثوم فرياد برآورد: وامحمّداه ، واعليّاه ، واامّاه ، وافاطمناه ، واحسناه ، واحسيناه ، واضـيـعـتـاه بـعـدك يـا ابـاعـبـداللّه (ع )، در حـالى كـه اينها را صدا مى زد، گفت : اى واى از آن درمـانـدگـى و بـيـچـارگـى كـه بـعد از تو گريبانگير ما خواهد شد. اى اباعبداللّه ! امام (ع ) خواهرش را تسلّى داد و فرمود: خواهرم وعده الهى را از ياد مبر و مطمئن باش كه ساكنان آسمانها هـمـه از بـين خواهند رفت و اهل زمين همه مى ميرند. به طور كلى همه مخلوقات در جهان هستى روزى هـلاك خـواهـنـد شـد. سـپس امام (ع ) عده اى از خاندان خود را مورد خطاب قرار داد كه از جمله آنها امّ كلثوم بود امام فرمودند: بعد از شهادتم بيتابى نكنيد گريبان چاك نكنيد، صورتهاى خود را مـجـروح نـنـمـايـيـد، سـخـنـان بـيـهـوده بـر زبـان جـارى مـسـازيـد كـه مـوجـب نـاخـشنودى خداوند گردد.(7)
خطبه حضرت ام كلثوم در كوفه :
در شـهـر كـوفه ، دختر والا مقامِ على (ع ) ام كلثوم از پشت پرده در حالى كه بلندبلند گريه مى كرد خطابه اى براى مردم ايراد كرد و فرمود:
اى كوفيان ! شرمتان باد! چرا حسين (ع ) را رها كرديد و كشتيد؟ و زنانش را به اسارت گرفتيد و سـوگـوار كرديد؟ اى مرگ بر شما! از رحمت خدا به دور مانيد. واى بر شما! آيا مى دانيد چه خـطـاى بزرگى مرتكب شده ايد؟ و چه گناهى به دوش گرفته ايد؟ و چه خونهايى را ريخته ايـد؟ و چـه دخـترانى را سوگوار كرده ايد؟ و چه اموالى را به تاراج برده ايد! بهترين مردان پـس از پـيـامـبـر (ص ) را كـشـتـيـد و قلب هايتان از رحم و شفقت تهى شد! آگاه باشيد كه حزب خداوند رستگارند و حزب شيطان زيانكار.(8)
آنگاه پس از اين خطبه اشعار ذيل را خواندند:
قَتَلْتُمْ اءَخى صَبْرا فَوَيْلٌ لِاُمِّكُمْ
مَسْتُجْزَوْنَ نارا حَرُّها يَتَوَقَّدُ
سَفَكْتُمْ دِماءً حَرَّمَ اللّهُ سَفْكَها
وَ حَرَّمَهَا الْقُرْانُ ثُمّ مُحَمَّدُ
اءَلا فَابْشِروُا بِالنّارِ اَنِّكُمْ غَدا
لَفى قَعْرِ نارٍ حَرُّها يَتَصَعَّدُ
وَ اِنِّى لَاءَبْكى فى حَياتى عَلى اءَخى
عَلى خَيْرِ مَنْ بَعْدَ النَّبِىِّ سِيُولَدُ
بِدَمْعٍ غَزيرٍ مُسْتَهِلٍّ مُكَفْكَفٍ
عَلَى الْخَدِّ مِنّى دائِبٌ لَيْسَ يَحْمَدُ(9)
بـرادرم را مـظـلومـانـه كـشـتـيد. واى بر مادرهاتان ، كه به زودى آتشى فروزان را به پاداش خواهيد گرفت .
شما خونهايى را ريختيد كه خداوند و محمد (ص ) و قرآن ريختن آنها را حرام كرده اند.
بدانيد و همديگر را به عذاب بشارت دهيد. زيرا كه فردا به طور قطع در جهنّم جاودانه خواهيد شد.
تا زنده ام بر برادرم مى گريم ، بر بهترين كسى كه پس از پيامبر (ص ) ولادت يافته است .
با اشكى فروزان كه پيوسته برگونه هاى من جارى است و خشك نمى شود.
درخواست ام كلثوم از شمر:
چـون اسـيـران را بـه هـمـراه سـرهـاى شـهـيـدان از كـوفـه بـه شـام حـركـت دادنـد، قبل ازرسيدن به شام حضرت ام كلثوم به شمر ـ كه در بين كوفيان بود ـ نزديك شد و گفت : حاجتى از تو دارم ! شمر گفت : چه مى خواهى ؟ فرمود: وقتى ما را وارد شهر كرديد از دروازه اى ببريد كه تماشاگر كمترى داشته باشد! و به سربازان بگو اين سرها را از ميان كجاوه هاى مـا بـيـرون بـبـرنـد و از مـا دور كـنـنـد؛ زيـرا از بـس مـا را بـه ايـن حـال ديـدنـد، خـوار و ذليل شديم . شمر ملعون در جواب خواسته ام كلثوم ـ از روى كفر و عناد و سـركـشـى ـ دسـتـور داد: سـرهـا را بـر نـوك نـيـزه كـرده و در وسـط كـجـاوه ها ببرند و در چنين وضـعيّتى آنها را بين تماشاگران بگردانند، تا آنكه به دروازه دمشق رسيدند، و بر پلّه هاى در مسجد جامع ايستادند، همان جايى كه اسيران را در آنجا نگه مى داشتند.(10)
_______________________

1 ـ الارشاد، ج 1، ص 354؛ بحار الانوار، ج 42، ص 89.
2 ـ نسب قريش ، ج 21، ص 44؛ المعارف ، ص 204.
3 ـ نسب قريش ، همانجا.
4 ـ اخبار الزينبات ، ص 125.
5 ـ لهـوف ، ص 200، بـا تـرجـمـه پـاورقـى ساحل خونين .
6 ـ المفيد فى ذكر السّبط الشهيد، ص 13.
7 ـ الملهوف ، ص 141 ـ 140.
8 ـ الملهوف ، ص 198.
9 ـ همانجا.
10ـ الملهوف ، ص 210.