راستگويى و درستگويى، يك ارزش اخلاقى است كه هيچ گروهى در اصالت آن تشكيك نمى كند و راستگويى ازيك سياستمدار، مطلوب تر از هر چيزى است.
سياست على "ع" را از دوران جوانى تا لحظه ى شهادت، صدق و صفا و درستگويى و درست گفتارى تشكيل مى داد، و او لقب 'صديق اكبر' را از پيامبر "ص" دريافت كرده بود.
پيامبر گرامى "ص" فرمود: على بن ابى طالب "ع" نخستين كسى است كه به من ايمان آورد و نخستين كسى است كه در روز رستاخيز با من دست مى دهد و او 'صديق اكبر' است و فاروق امت، حق و باطل را از هم جدا مى سازد. [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: ج 257 و 3، اسدالغابه، ج 5، ص 287. ]
امام اين اصل را از نخستين دوران حيات سياسى خود تا لحظه ى شهادت رعايت مى كرد و گاهى به قيمت راستگويى، خلافت ظاهرى را با مشكل روبه رو مى ساخت.
كافى است كه بدانيم پس زا مرگ خليفه ى دوم، شوراى شش نفرى كه اعضاى آن را خليفه ى سابق تعيين كرده بود، براى تعيين جانشين تشكيل شد كه اعضاى آن عبارت بودند از: على بن ابى طالب "ع"، عثمان بن عفان، عبدالرحمن بن عفان، سعد بن ابى وقاص، زبير بن عوام، طلحه بن عبيدالله." طلحه به نفع عثمان، زبير به نفع على "ع" و سعد وقاص، به نفع عبدالرحمن كنار رفتند و سرانجام از اعضاى شورا سه تن باقى ماندند كه هر كدام داراى دو راى بودند و پيروزى از آن كسى بود كه يكى زا آن سه نفر، به او تمايل نشان دهد. در اين هنگام عبدالرحمن رو به على "ع" و عثمان كرد و گفت: كدام يك از شما حاضر است حق خود را به ديگرى واگذار كند و به نفع او كنار رود؟ هر دو سكوت كردندو چيزى نگفتند. عبدالرحمن ادامه داد: شما را گواه مى گيرم كه من خود از صحنه ى خلافت بيرون مى روم تا يكى از شما را برگزينم. پس رو به على "ع" كرد و گفت: با تو بيعت مى كنم كه بر كتاب خدا و سنت پيامبر "ص" عمل كنى و از روش شيخين پيروى نمايى. على "ع" آخرين شرط او را نپذيرفت و گفت: من بيعت تو را مى پذيرم، مشروط بر اينكه به كتاب خدا و سنت پيامبر "ص" و طبق اجتهاد و آگاهى خود عمل كنم.
چون عبدالرحمن از على "ع" جواب منفى شنيد، در خطاب به عثمان همان سخن را تكرار كرد. عثمان فورا گفت: آرى، يعنى پذيرفتم و خلافت به نام عثمان تمام شد.
در اينجا كافى بود على "ع" به صورت صورى، شرط ياد شده را بپذيرد ولى سپس زير پانهد، همچنان كه عثمان چنين كرد او هرگز به سيره ى شيخين رفتار ننمود و خويشاوندان خود را بر مسلمانان مسلط كرد.
بگذريم از اينكه اين شرط كاملا بى ارزش بود و به قول يك عالم سنى، يعنى حسن فرحان مالكى سيره ى شيخين اگر مطابق كتاب و سنت است طبعا شرط زايد خواهد بود و در غير اين صورت بى ارزش است ولى در عين حال امام به قدرى به گفتار خود پايبند بود كه حتى در اين مورد نيز بر خلاف ارزش "صدق و رستگارى" گام برنداشت.
صدق محورى
- بازدید: 1403